معرفی و دانلود رایگان کتاب صوتی دشت سور
برای دانلود قانونی کتاب صوتی دشت سور و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب صوتی دشت سور
کتاب صوتی دشت سور نوشتهی محمود رمضان زاده، داستانی نیمهبلند در ژانر اجتماعی است. در این اثر، ماجرای عشقی نافرجام را میشنویم که از دل گذشته به حال برگشته است. داستان این کتاب، از زبان راویان مختلف و از زاویه دیدهای مختلف روایت میشود.
دربارهی کتاب صوتی دشت سور
در اولین فصل از کتاب صوتی دشت سور، داستان را از زبان زن جوانی میشنویم که یک پزشک، مادر و همسر است و روزمرهی شلوغی نیز دارد. زن که فرنگیس نام دارد، به روال هرروز لباس میپوشد و به مطب میرود و بعد از تمام شدن کارش هم به وظایفش در خانه به عنوان یک مادر و یک همسر میرسد. امروز نیز ساعت کاریاش در مطب تمام شده و حالا که مشغول آماده کردن مایه ماکارونی برای شام امشب است، به اتفاقات عجیب آن روز فکر میکند.
آن روز در میان خیل بیمارانی که برای ویزیت شدن به مطبش آمده بودند، پیرمردی هم بود که با دیگر بیماران تفاوت داشت. عمدهی تفاوت پیرمرد نه در سروظاهر یا حتی طرز نگاه عجیبش، که در حسی بود که به زن منتقل میکرد. عجیبتر از آن، پیرمرد ادعا میکرد که مادر دکتر را میشناسد و او، یعنی مادرش، زمانی ستارهی تئاتر بوده است. زن از اینکه مادرش پیش از این ستارهی تئاتر بوده خبر نداشت، اما نشانیهای پیرمرد درست و واضح بودند و نمیشد به آنها شک کرد.
فصل بعدی، از زبان مادر دکتر روایت میشود؛ زنی سالخورده که از شنیدن نام تئاتر از زبان دخترش به هراس افتاده است. زن سالها فعالیتش در تئاتر و ازدواج قبلیاش را از دخترش پنهان کرده، اما حالا بعد از سالها، دوباره رد پای عشق سالهای جوانیاش، همسر سابقش، یعنی همان پیرمرد، به زندگیشان باز شده است...
کتاب صوتی دشت سور کاری از نشر صوتی خانهی داستان چوک است. این کتاب را با صدای اکرم دهقان، مهدی رضایی و نازیلا خوشنود میشنوید.
کتاب صوتی دشت سور برای شما مناسب است اگر
- به داستانهای فارسی علاقه دارید.
- مایلید تا به یک داستان صوتی نیمهبلند در ژانر اجتماعی گوش بدهید.
در بخشی از کتاب صوتی دشت سور میشنویم
مادر با دست چادر را زیر دندان محکم میکند و بچه را با یک حرکت روی شانهی چپ میخواباند. با چشمان به گودی نشستهاش به چهرهی من لبخند خستهای میزند و من لایهای از اشک که مژگان بلندش را خیس کرده در چشمانش میبینم. از جایم بلند میشوم. ساک دستیاش را روی شانهاش محکم میکنم و قبل از اینکه به در خروجی برسد میروم و در را برایش باز میکنم و زیر لب میگویم: «مواظب خودت باش.» و او میگوید: «خدا عمرت بده خانم دکتر که قلب مهربونی داری.» زنگ میزنم و پشت هم چند تا مریض طبق معمول از نوع ام اس و پارکینسون و بچههای اوتیستیک را میبینم. هفت هشت مریض را ویزیت کردهام. پشت میز چند ثانیه ریلکس میکنم و چند نفس عمیق میکشم. بلند میشوم و از داخل یخچال یک لیوان آب پرتقال پر میکنم و چند جرعه مینوشم. دوباره پشت میزم مینشینم و زنگ را میزنم. در اتاق باز میشود. پیرمردی بلندقد با چهرهای استخوانی و ریشی تنک و کمپشت که زیر چانهاش پرتر نشان میدهد وارد میشود. ناخودآگاه از جایم بلند میشوم و به احترام تعارف میکنم. روی صندلی کنار دستم مینشیند. پیرمرد با صدای گرم و کمی خشدار تشکر میکند. هیچ تلاشی ندارد که لبخند روی صورتش را جمع کند. کلاه بره سرمهایش را روی دستهی صندلی میگذارد. دستی در موهای خود میکشد و گره شالگردن زرشکیاش را شل میکند. چند لحظهای زیر سنگینی نگاهش سردرگم میشوم و سرم را با جابهجا کردن تقویم و موس روی میز گرم میکنم. پیرمرد با گردنی افراخته و چشمانی براق به صورتم زل میزند. تحمل نگاه مستقیم در چشمانش را ندارم. میپرسم: «بفرمایید مشکلتون چیه؟»
- مدتیه که لرزش دستم بیشتر شده. بعضی وقتهام احساس میکنم خیلی چیزهای ساده و دمدستی رو فراموش میکنم.
- سن؟
- 75 سال.
- از کی لرزش دستاتون شروع شد؟
- دو سه سالی میشه.
- قبلاً چی مصرف میکردین؟
فهرست مطالب کتاب صوتی
مشخصات کتاب صوتی
نام کتاب | کتاب صوتی دشت سور |
نویسنده | محمود رمضان زاده |
راوی | اکرم دهقان، مهدی رضایی، نازیلا خوشنود |
ناشر صوتی | خانه داستان چوک |
سال انتشار | ۱۴۰۴ |
فرمت کتاب | MP3 |
مدت | ۲ ساعت و ۲۸ دقیقه |
زبان | فارسی |
موضوع کتاب | کتابهای صوتی داستان و رمان اجتماعی ایرانی |