معرفی و دانلود کتاب صوتی که ماهی برآید

معرفی کتاب صوتی که ماهی برآید

کتاب صوتی که ماهی برآید نوشته‌ی سعیده شبرنگ، زندگینامه‌ای داستان‌وار از ملا هادی سبزواری است. ملا هادی سبزواری به عنوان یکی از دانشمندان علوم اسلامی شناخته می‌شود. وی همچنین در جهان فلسفه، عرفان، شعر و فقه اسلامی نیز سرآمد و القابی چون علامه‌ی دهر، خاتم الفلاسفه، اعظم الفلاسفه و غیره را نصیب خود کرده بود.

درباره‌ی کتاب صوتی که ماهی برآید

سعیده شبرنگ در کتاب صوتی که ماهی برآید، داستانی از زندگی ملا هادی سبزواری را روایت می‌کند تا این عالم شیعه را به مخاطبان معرفی کند. قصه از زمان پدر هادی سبزواری آغاز می‌شود؛ زمانی که او که یک تاجر ثروتمند بود، به مکه رفته تا آداب حج را به جا بیاورد. پدرش انسان مومن و معتقدی بود و به همین دلیل نیز با حادثه‌ای که در مکه برایش پیش آمد، دار فانی را وداع گفت. در هنگام سفر حج گروهی از وهابیان به مدینه حمله کردند، حرم نبوی را غارت نمودند و قبرستان بقیع را نیز مورد تخریب قرار دادند. گرچه این حمله‌ی وحشیانه که درست پیش چشمان زائران اتفاق افتاد به آن‌ها آسیب‌های جسمانی زیادی نیز وارد کرد، اما آسیب روحی ناشی از این واقعه تا جایی سنگین بود که پدرش در هنگام برگشت به خانه و در شهر شیراز بیمار شد و از دنیا رفت.

بعد از فوت پدر و بنا به وصیت‌نامه‌ی او، هادی را برای تحصیل و طلبگی به مشهد فرستادند. مادرش سخت دلتنگ او بود و چندان به این کار رضایت نداشت، اما چون پدرش این‌طور وصیت کرده بود او راضی شد تا از فرزندش دل بکند. هادی در مشهد درس طلبگی را فرا گرفت و در مدت زمان کوتاهی چنان پیشرفت کرد که حتی بسیاری از مباحث را برای طلبه‌های بزرگ‌تر از خودش نیز توضیح می‌داد.

بعد از آن او که بسیار آوازه‌ی علمی طلاب اصفهان را شنیده بود، عازم اصفهان شد تا پیش از سفر حجش مدتی را در آن‌جا ساکن شود؛ اما این سکونت موقت چند سالی به طول انجامید و او در این مدت درگیر کارهای خیر فراوانی شد که گرچه سفر حجش را به تعویق می‌انداختند،‌ اما وی آن‌ها را مشیت الهی در نظر می‌گرفت و صبوری می‌کرد...

کتاب صوتی که ماهی برآید کاری از نشر صوتی سماوا و انتشارات چاپ و نشر بین‌الملل است. این کتاب را با صدای ابوالفضل همراه می‌شنوید.

کتاب صوتی که ماهی برآید برای شما مناسب است اگر

• به زندگینامه‌ی علمای شیعه علاقه دارید.
• به دنبال اثری هستید که بیوگرافی ملا هادی سبزواری را به شکلی داستان‌وار روایت کند.

در بخشی از کتاب صوتی که ماهی برآید می‌شنویم

خبرهای ناگوار همیشه زود می‌رسند. درست همان لحظه که تپش قلب خانم خانه تند می‌شود و تنگ بلور بی‌هوا از دستش رها می‌شود و بر زمین می‌افتد کسی درب خانه را متصل می‌کوبد. از آخرین کاغذی که میرزا مهدی فرستاده بود بیش از یک ماه می‌گذشت. 40 روز بود که زینت‌بانو چشم به راه سایه سرش بود و می‌دانست که این 10 ماه فراق رو به پایان است. 10 ماه می‌گذشت از روزی که زینت‌بانو مردش را از زیر قرآن رد کرده بود و پیاله‌ی آب پشت سرش ریخته بود و تصویرش را در چارچوب درگاهی با تمام جزئیات به خاطر سپرده بود. میرزا مهدی کم سفر نرفته بود و زینت‌بانو هم با فراق انس دیرینه داشت. اما این سفر با آن نوای محزونی که چاوشی‌خوان سر داده بود غم غریبی انداخته بود به دل بانو. حالا بعد از 10 ماه که برای او به قدر یک عمر سپری شده بود هر بار که کوبه‌ی در به صدا در می‌آمد حرارت شوق در دل اهالی خانه زبانه می‌کشید. هادی خردسال روزهای نهمین بهار عمرش را در انتظار به آغوش کشیدن پدر در مکتب‌خانه و باغ و آب‌انبار به شب می‌رساند. بهار به چله رسیده بود و درختان گردوی وسیع‌ترین باغ سبزوار شکوفه زده بودند.

فهرست مطالب کتاب صوتی