معرفی و دانلود کتاب همسایه بغلی؛ یک شب شوم برای بچه قلدرها

معرفی کتاب همسایه بغلی؛ یک شب شوم برای بچه قلدرها

ماجرای کتاب همسایه بغلی؛ یک شب شوم برای بچه قلدرها نوشته‌ی گری گیزلین، در یک شهر کوچک ساحلی رقم می‌خورد؛ جایی که خانواده‌ی عجیب و غریب فرانک گولز همسایه پسری دوازده ساله به نام هارولد می‌شوند و با ورودشان همه چیز رنگ و بویی ترسناک و رازآلود به خود می‌گیرد. این اثر یکی از داستان‌های مجموعه «همسایه بغلی گولز» است.

درباره کتاب همسایه بغلی؛ یک شب شوم برای بچه قلدرها:

همه چیز از زمانی آغاز می‌شود که فرانک گولز، خالق رمان‌های ترسناک و دخترانش ایلونا و سوزی به خانه‌ای نزدیک خانۀ هارولد نقل مکان می‌کنند...

داستان همسایه بغلی؛ یک شب شوم برای بچه‌قلدرها (A Bad Night for Bullies) روایت برشی از زندگی پسر نوجوان و آرامی به نام هارولد است که در دنیای خویش روزگار می‌گذراند و اوقاتش را با خواندن کتاب و پیاده‌روی سپری می‌کرد. او که آرزوی یافتن دوستانی پرشر و شور را دارد، روزی دیگر نمی‌تواند در مقابل زورگویی و قلدری الکس و دار و دستۀ او سکوت کند.

گری گیزلین (Gary Ghislain) ماجرا را با پررنگ شدن نقش ایلونا و هدیه‌ای که به هارولد می‌دهد هیجان‌انگیزتر و خواندنی‌تر می‌کند. هارولد به زودی درمی‌یابد که داستان‌هایی که پدر ایلونا می‌نویسد مبتنی بر حقایق ماورالطبیعه است و همسایگی آن‌ها حوادث عجیب و غیرقابل پیش‌بینی با خود به همراه دارد. چراغ‌های خانه فرانک گولز به طرز عجیبی گاهی اوقات چشمک زن می‌شوند و اشیای منزل آن‌ها خود به خود حرکت می‌کنند و در اتاق زیر شیروانی اتفاقات عجیبی رخ می‌دهد...

وقتی ایلونا به هارولد «سنگ مرده» می‌دهد، به خوبی می‌داند که دیگر بازگشتی وجود ندارد. قدرت این سنگ سحرآمیز قابل کنترل نیست. قلدرها یک به یک ناپدید می‌شوند و به نظر می‌رسد کار یک شبح وحشتناک باشد آیا این شبح در کالبد هارولد وارد شده است؟!

نکوداشت‌های کتاب همسایه بغلی؛ یک شب شوم برای بچه قلدرها:

- یک اثر جذاب و سریع برای طرفداران داستان‌های وحشت‌انگیز. (Kirkus Reviews)
- یک ماجراجویی فوق‌العاده سریع... خوانندگانی که به دنبال داستان‌های شبح وار هستند این کتاب را از دست ندهند. (School Library Journal)
- تخیل خلاق نویسنده اجازه می‌دهد تا گزارش اول شخص از فعالیت‌های ماورا طبیعی روایت شود. (Booklist)

خواندن کتاب همسایه بغلی؛ یک شب شوم برای بچه قلدرها به چه کسانی پیشنهاد می‌شود؟

تمامی کودکان دبستانی و نوجوانان علاقمند به داستان‌های هیجان‌انگیز و ترسناک را به خواندن این داستان جذاب دعوت می‌کنیم.

با گری گیزلین بیشتر آشنا شویم:

گری گیزلین، از خانواده‌ای فرانسوی – اسپانیایی در فرانسه متولد شد و در پاریس رشد کرد. او پس از دریافت مدرک کارشناسی ارشد ادبیات و زبانشناسی در دانشگاه پاریس، تصمیم گرفت به نقاط مختلف جهان سفر کند. گیزلین زبان انگلیسی را به سرعت آموخت و آثار ادبی خود را به آن زبان تألیف و منتشر کرد. او که در زمینه ادبیات کودک و نوجوان تخصص دارد، افتخارات قابل توجهی را کسب کرده است و همواره آثارش مورد توجه و تحسین خوانندگان واقع شده است.

جوایز و افتخارات گری گیزلین:

- منتخب لیست Tayshas reading در سال 2012
- برنده جایزه Crok'livre در سال 2019 برای بهترین داستان
- برنده جایزه Dimoitou در سال 2018 برای بهترین داستان
- برنده جایزه Litterado در سال 2019 برای بهترین داستان کودک
- برنده Talents Cultura Award 2018 برای بهترین داستان کودک
- برنده L'Echappé Lecture Award 2020 برای بهترین داستان کودک
- نامزد بهترین کتاب داستانی برای نوجوانان توسط انجمن کتابخانه‌های آمریکا
- به عنوان 25 رمان برتر 2011 که باید حتما خوانده شوند که توسط Teen Vogue نامزد این جشنواره شد.

در بخشی از کتاب همسایه بغلی؛ یک شب شوم برای بچه‌قلدرها می‌خوانیم:

لپ‌تاپم را بستم و به دست‌هایم نگاه کردم. یادم آمد که چطور کاسه توی دستانم چرخیده بود، قبل از اینکه ازرویِ میز پرواز کند. این خاطره‌ای بود که مغزم هرگز نمی‌خواست آن را بپذیرد یا مثل خوابی بود که بعد از بیدار شدن، آدم نمی‌تواند کاملاً آن را به یاد بیاورد.

چراغ را خاموش کردم و به سمتِ ‌پنجره رفتم و با دقّت به خانۀ ‌گولزها خیره شدم و البته تمام سعی‌ام را کردم تا خوب، لای چین‌های پرده پنهان شوم. بیشتر پنجره‌ها تاریک بودند، اما چراغ بعضی از اتاق‌ها روشن بود. نمی‌دانستم که ایلونا بیدار بود یا نه و اینکه کدام اتاق متعلق به او است. این را هم نمی‌دانستم که ایلونا قرار است به مدرسۀ ‌من بیاید یا نه. تصور کردم که هر روز صبح باهم به مدرسه می‌رویم و الکس هر زمان که ما را می‌بیند، جیغ‌کشان پا به فرار می‌گذارد. حتّی در خیالاتم هنوز از سروکلّۀ ‌الکس آب می‌چکید و جلبک‌ها و خزه‌های دریایی از شانه‌ها و سرش آویزان بود.

کتابی را که قبلاً روی میز رها کرده بودم، دوباره برداشتم؛ وودولند یکی از رمان‌های فرانک گولز که چندین بار آن را خوانده بودم. یکی از صفحات را اتّفاقی باز کردم و با نور موبایلم چند خط خواندم. شخصیت اصلی رمان، مثل خود گولز نویسندۀ ‌کتاب‌های ترسناک بود. او توی یک قفس در یک زیرزمین کثیف، جایی حوالی هایتی زندانی شده بود و نمی‌دانست کار چه ‌کسی است. من به حرف ایلونا دربارۀ ‌پدرش فکر کردم. اینکه مشغول انجام آزمایش‌های عجیب‌غریب با یک وسیلۀ ‌ممنوعه است. سعی کردم به خواندنم ادامه دهم، اما نمی‌توانستم حواسم را از کشویی که خودبه‌خود باز ‌شد و کاسه‌ای که خود‌به‌خود شکست، پرت کنم. ناگهان فکری عجیب در ذهنم جرقه زد. اگر کتاب‌های فرانک گولز ساخته و پرداختۀ ‌ذهنش نباشد، چه؟ اجازه دادم موبایلم خاموش شود و در ذهنم به کتاب‌هایش فکر کردم؛ زامبی‌ها، خون‌آشام‌ها و موجودات اهریمنی که از دنیاهای دیگر می‌آمدند. آیا همۀ ‌آن‌ها بر اساس واقعیت بودند؟

با صدای بلند گفتم:
«غیرممکنه»

فهرست مطالب کتاب

فصل اوّل: آن‌طرفِ پل
فصل دوم: نان تازه همیشه می‌چسبد
فصل سوم: درخت آلو زیادی بلند بود
فصل چهارم: نورها در شب چشمک میزنند
فصل پنجم: گولزها شب را در خانۀ ‌ما سپری کردند
فصل ششم: از مدرسه جیم شدیم
فصل هفتم: لانۀ ‌جغدها
فصل هشتم: سنگ مردگان
فصل نهم: مردگان از گور برمی‌خیزند
فصل دهم: تو هم اون زن رو دیدی؟
فصل یازدهم: من می‌دانم شب پیش چه‌کار کردی
فصل دوازدهم: یکی از بچه‌قلدرها ناپدید می‌شود
فصل سیزدهم: شب شومی در انتظار بچه‌قلدرهاست
فصل چهاردهم: با ارواح ارتباط برقرار کردیم
فصل پانزدهم: تصمیم گرفتیم به شکار ارواح برویم
فصل شانزدهم: در جست‌وجوی هیولا
فصل هفدهم: فرانک گولز به کشتی ارواح پا گذاشت
فصل هجدهم: گریه‌ای در مرداب
فصل نوزدهم: در تاریکی شب گم شدند
فصل بیستم: شب وحشتناکی را گذراندیم
فصل بیست‌ویکم: پسر مرده راه می‌رود
فصل بیست‌ودوم: همچنان گولزها، همسایۀ ‌پهلویی ما هستند