معرفی و دانلود کتاب شنل قرمزی

معرفی کتاب شنل قرمزی

داستان یک دخترک روستایی با شنلی قرمز رنگ که برای مادربزرگ بیمارش به دنبال غذا می‌رود و در راه با یک گرگ بدجنس روبه‌رو می‌شود، یک قصه‌ی قدیمی و معروف است که دوباره در کتاب شنل قرمزی به قلم وندی بوز بازنویسی شده است. این کتاب به کودکان، هوشیاری، فداکاری و شجاعت را در قالب داستانی زیبا و به‌یادماندنی آموزش می‌دهد.

درباره‌ی کتاب شنل قرمزی

دخترک ساده‌ دل و مهربانی به همراه مادربزرگش در جنگلی انبوه زندگی می‌کرد. مادربزرگ برای او یک شنل به رنگ قرمز دوخته بود که همیشه آن را بر تن داشت و خاطر همین به شنل قرمزی معروف شده بود.

روزی مادربزرگ بیماری سختی گرفت و شنل قرمزی تصمیم گرفت برای مادربزرگش غذای مقوی درست کند تا حالش زودتر خوب شود؛ پس راهی جنگل شد تا خوراکی‌های مفیدی برای او به خانه بیاورد. شنل قرمزی در جنگل قدم می‌زد که ناگهان یک گرگ ناقلا سر راهش را گرفت و شنل قرمزی را فریب داد.

این داستان فولکور قدیمی نوشته‌ی شارل پرو بارها مورد اقتباس آثار سینمایی و ادبی قرار گرفته و اولین بار در قرن 19 توسط برادران گریم بازنویسی شده است. پس از آن هانس کریس آندرسن تغییراتی در آن ایجاد نمود و این اثر را خواندنی‌تر کرد. این قصه‌ی کهن، قرن‌ها برای کودکان روایت شده اما همچنان جذابیت خود را از دست نداده است.

وندی بوز (Wendy Boase) از دیگر نویسندگانی‌ست که این اثر زیبا و جذاب را برای کودکان بازنویسی کرده و در کتابی با همین عنوان شنل قرمزی (Little Red Riding Hood) آن را به انتشار رسانده است.

این کتاب به کودکان، تفکر، چاره اندیشی، مهربانی، صبر را می‌آموزد و به آن‌ها یاد می‌دهد که بدون شناخت به غریبه‌ها اعتماد نکنند و گول شخصیت‌های بدجنس را نخورند!

کتاب شنل قرمزی مناسب چه کسانی است؟

کودکان 7 تا 9 سال که به قصه‌های کهن علاقمندند، از شنیدن این داستان لذت می‌برند و نکات آموزنده‌ی آن را یاد می‌گیرند.

در بخشی از کتاب شنل قرمزی می‌خوانیم

روز بعد شنل قرمزی صبح خیلی زود خانه را به سمت کلبه مادر بزرگ ترک کرد. مادرش به او گفت: جاده را مستقیم برو. جاده طولانی بود و از وسط یک جنگل انبوه با درختان بلند که مانند چتری دوطرف جاده را احاطه کرده بودند می‌گذشت.

ناگهان یک گرگ بد گنده از سایه بیرون آمد و گفت: سلام شنل قرمزی او پاسخ داد: سلام آقا گرگه. گرگ از او پرسید: صبح به این زودی کجا می‌ری؟!. او پاسخ داد به منزل مادربزرگم می‌رم، او مریض است و من برایش غذاهایی آورده‌ام که حالش را دوباره خوب کند...