معرفی و دانلود کتاب روزی که آرزو ناپدید شد
برای دانلود قانونی کتاب روزی که آرزو ناپدید شد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب روزی که آرزو ناپدید شد
کتاب روزی که آرزو ناپدید شد به قلم توانمند پروانه زاوش، داستان زیبایی را در قالب یک نمایشنامه به تصویر میکشد و شما را در یک روند بینظیر غرق خواهد کرد.
در بخشی از کتاب روزی که آرزو ناپدید شد میخوانیم:
مرد 1: از واقعیت نمیشه فرار کرد. [کمی سکوت] از مردن هم نمیشه فرار کرد و همین طور از فراموش شدن! [بلند میشود، به قسمت تاریک میرود. بعد از کمی بر میگردد، با خودش پتویی آورده است، آن را روی مرد 5 میاندازد، مینشیند، دستش را روی پیشانی مرد 5 میگذارد و سرش را با ناراحتی تکان میدهد. لبهای مرد 5 تکان میخورد، انگار میخواهد حرفی بزند. گوشش را به دهان مرد 5 نزدیک میکند، سعی میکند بفهمد او چه میگوید، بعد از گذشت چند ثانیه سرش را به علامت نفهمیدن تکان میدهد.]
مرد 4: [به قسمت روشن میآید، به سمت مرد 1 و 2 و 3 میرود که دور مرد 5 نشستهاند.] به این بدبخت چکار دارید؟ چرا نمیذارید آدم بخوابه؟ انگار این جا یه خواب آروم گناهه، معصیته، جرمه، حرومه! [به سمت در ورودی میرود.] هر کی که اون بیرونی، آهای تو که اون بیرونی، من مسکن لازم دارم، فوری. سرم سنگینه. تا حالا سرت سنگین شده، بفهمی من چه حالی دارم؟ خیلی هم تشنمه، چند تا بطری آب هم لازم دارم، فوری! آب، فوری!
مرد 2: [رو به مرد 4] من هم مسکن لازم دارم.
مرد 1 و 3: [رو به مرد 4] ما هم مسکن نیاز داریم.
مرد 1: [رو به مرد 4] هر چند مسکن درد رو درمون نمیکنه، اما الان توی این شرایط کاملاً ضروریه.
مرد 4: آهای تو، تو که اون بیرونی، این جا همه مسکن لازم دارند، همه درد دارند [با صدای بلند] یه نفر هم داره توی تب میسوزه، یه دارویی، قرصی، شربتی هم برای اون بیار. [با صدای بلندتر] قرصها از اون الکیها نباشن که معلوم نیست چه کوفتیان. فوری. خیلی فوری. [به در تکیه میدهد، همان جا میایستد.]
مرد 2: اصلاً معلوم نیست این قرصها از چی ساخته شدن! از آرد، از نشاسته یا شاید هم از... هیچی معلوم نیست.
مرد 1: همه چی تقلبی شده، اما کاملاً شبیه اصل. همه چی، حتی آدمها، شبیه آدمهای درست و حسابیند، ولی نادرست و ناحسابیند، اصل نیستند. اما کاملا شبیه اصلند!
مرد 3: [بلند میشود، به سمت در ورودی میرود.] هی، یارو تو که داری از صبح اون بیرون قدم آهسته میری، به کی داری خوش خدمتی میکنی، هی، تو که اون بیرونی، با تو ام، مگه کری؟ [کمی سکوت] مطمئن باش بیخودی داری خودت رو خسته میکنی، تا حالا چیزی دربارهی کارکردن خر و خوردن یابو شنیدی؟! حکایت تو و اون بالا دستیهاته! حداقل برامون چند تا بطری آب بیار مردیم از تشنگی، هی، یارو!
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب روزی که آرزو ناپدید شد |
نویسنده | پروانه زاوش |
ناشر چاپی | صفرتاصد |
سال انتشار | ۱۳۹۸ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 118 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-6770-04-0 |
موضوع کتاب | کتابهای نمایشنامه درام ایرانی |