معرفی و دانلود کتاب درهای سرگردان

معرفی کتاب درهای سرگردان

سیاحتی شگفت‌انگیز در شهری جادوزده... جلی جانسون، نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز، در کتاب درهای سرگردان، داستانِ دو پسربچه به نام‌های روک و دریفت را روایت کرده که با ورود به شهری جادویی، خود را رویارویِ ماجراهایی خطرناک و رازآلود می‌بینند. لازم به ذکر است که اثر حاضر به قلم بهار مینایی‌زاده به جامه‌ی زبان فارسی درآمده است.

درباره کتاب درهای سرگردان

«مردم تالیهون روحشان هم از این اتفاق‌ها بی‌خبر بود.»

کتاب درهای سرگردان (The Door to the Lost) با جمله‌ی فوق آغاز می‌شود؛ جمله‌ای که خیلی زود و بی‌مقدمه‌چینیِ غیرضروری، خواننده را در بطن داستان قرار می‌دهد. ماجرا از این قرار است: با ورود کشتی‌ای غریبه به شهر افسانه‌ای تالیهون و وقوع انفجاری مهیب در پی ورود این کشتی، جادوی خوب به یک‌باره در شهر تالیهون دود می‌شود و به هوا می‌رود، و به جای آن، جادوی بد در سراسر شهر شروع به گسترش یافتن می‌کند.

مردم تالیهون وقوع این اتفاق شوم را به مسافران بیگانه‌ی کشتی نسبت می‌دهند. به نظر ایشان، این مسافران بودند که با ورود سرزده به تالیهون، نحسی و نگون‌بختی را با خود به شهر آوردند. روک و دریفت دو تن از این مسافران‌اند؛ دو پسربچه‌ی کوچک که برخلاف گفته‌های مردم تالیهون، هیچ خصومتی با این شهر و ساکنانِ آن ندارند. حتی برعکس، این دو قصد دارند نهایت سعی و تلاش خود را در راستای نجات این شهر زیبا از زوال و سقوط، به کار بگیرند. اما برای موفقیت در این مسیر، نیاز به یاری مردمی دارند که دست‌کم تا مدتی نامعلوم، بنا نیست روی خوشی به ایشان نشان دهند. آیا بخت، یارِ قهرمانان کوچک کتاب درهای سرگردان خواهد بود؟ آیا این دو می‌توانند مأموریتی را که به ایشان محول شده، با کامیابی به سرانجام برسانند؟ باید منتظر ماند و تماشا کرد...

رمان درهای سرگردان، نوشته‌ی جلی جانسون، نخستین بار در سال 2018 به انتشار رسید. این اثر، به گواه منتقدان، یکی از بهترین نمونه‌های ژانر فانتزی در چندساله‌ی اخیر به شمار می‌رود؛ داستانی پرکشش که ضمن سرگرم ساختن مخاطبین نوجوان خود، نکاتی مهم در باب ارزش دوستی و محبت در جهان امروز را نیز، به ایشان می‌آموزد.

برگردان کتاب درهای سرگردان به زبان فارسی بر عهده‌ی بهار مینایی‌زاده بوده، و انتشار آن، به همت نشر پرتقال میسر گشته است.

نکوداشت‌های کتاب درهای سرگردان

- یک فانتزی ماجراجویانه‌ی جذاب از نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز. (Amazon)

- داستانی خواندنی و سرگرم‌کننده که حول محور مفاهیمی چون دوستی و محبت سامان یافته است. (School Library Journal)

- کتاب درهای سرگردان داستانی سرگرم‌کننده و مفرح است که با صحنه‌های درخشان و تخیل نابی که در هر صفحه‌ی آن موج می‌زند، هر مخاطبی را با خود همراه می‌کند. (The New York Times Book Review)

- ساختار بدیع کتاب درهای سرگردان و شخصیت‌پردازی مجاب‌کننده و قابل قبول آن، بی‌شک مورد پسند تمام مخاطبینِ علاقه‌مند به آثار فانتزی قرار خواهد گرفت. (Booklist)

کتاب درهای سرگردان مناسب چه کسانی است؟

نوجوانانِ علاقه‌مند به داستان‌های فانتزی و ماجراجویانه، بی‌تردید شیفته‌ی کتاب درهای سرگردان از جلی جانسون خواهند شد.

با جلی جانسون بیشتر آشنا شویم

جلی جانسون (Jaleigh Johnson) اهلِ میدوست آمریکاست. این نویسنده‌ی پرفروش نیویورک تایمز بیش از همه با عناوین داستانی‌ای شناخته می‌شود که در حیطه‌ی ادبیات کودک و نوجوان به رشته‌ی تحریر درآورده است. شناخته‌شده‌ترینِ این عناوین، اثری است با نامِ اصلیِ Mark of the Dragonfly؛ رمانی خواندنی که پس از انتشار، موجی از تحسین‌ها را روانه‌ی قلمِ نویسنده‌ی خود ساخت. کتاب درهای سرگردان از دیگر آثار مشهور جلی جانسون به شمار می‌رود.

جوایز و افتخارات جلی جانسون

- شناخته‌شده به عنوان یکی از نویسندگان پرفروش نیویورک تایمز
- حضور در فهرستِ برترین نویسندگان ادبیات کودک و نوجوانِ آمازون در سال 2014
- حضور در فهرستِ ABA Spring Indie Next (بابت کتابِ Mark of the Dragonfly)
و...

در بخشی از کتاب درهای سرگردان می‌خوانیم

پاسبان‌ها آن‌ها را محاصره کردند. بدن‌های روک، دریفت و فاکس، بی‌اختیار، منقبض شد، آن‌ها برای جنگ یا فرار آماده بودند، ولی لی‌لی دوباره دست‌هایش را بالا برد و با نگاهش از پاسبان‌ها خواهش کرد آرام باشند.

او خیلی رک و پوست‌کنده گفت: «فرمانده هاردویک، من از شما و افرادتون خواسته بودم صبر کنین تا من فرصتی پیدا کنم و موقعیت رو توضیح بدم، شما دارین بی‌دلیل این بچه‌ها را می‌ترسونین!»

فرمانده پاسخ داد: «فکر می‌کردم تا حالا این رو فهمیده باشین که تو اونی نیستی که دستور می‌ده.» او درشت‌هیکل‌ترین مرد بین پاسبان‌ها بود. ریش تیره و سبیل‌های کلفتی داشت و آن سه‌تا را زیر نظر گرفته بود تا هیچ حرکتی ازشان سر نزند. روی سینه‌اش یک نشان R روی زمینه‌ی نقره‌ای سایه‌روشنی وصل شده بود که نماد شهر رگارا بود.

روک خودش را لعنت کرد. چطور توانسته بود این‌قدر احمق باشد. او به لی‌لی اعتماد کرده بود و دری را، که به تونل ستاره برمی‌گشت، پاک کرده و راه فرارشان را بسته بود. کنار او، فاکس لب‌هایش را جمع کرده بود و می‌غرید. رنگ خز بدنش تیره شد، سایه‌اش کش آمد و مثل جوهری که روی زمین ریخته باشد، پخش شد. لی‌لی و فرمانده آن‌قدر مشغول بگومگو با هم بودند که متوجه نشدند، ولی بقیه‌ی پاسبان‌ها دستپاچه تکانی خوردند و دست‌هایشان روی قبضه‌ی تپانچه‌هایشان رفت.

روک متوجه شد که اگر جلوی فاکس را نگیرد، بعید نیست یکی از پاسبان‌ها از ترس به او شلیک کند. او کنار فاکس زانو زد، بازوهایش را دور گردن او حلقه کرد و در گوشش زمزمه کرد: «چیزی نیست، ما گیر افتادیم، ولی فقط صبر کن، صبر کن تا یه فرصت برای فرار پیدا کنیم. خواهش می‌کنم فاکس. الان هیچ کاری نکن.»

فهرست مطالب کتاب

سرآغاز
دری به اسکلتن یارد
دری به فرنزی
دری به برف
دری به گری‌ تاون
درِ غیرمنتظره
دری به سایه‌ها
درِ خروج
دری به آشیانه‌ی روک
دری به یک لالایی
دری در تاریکی
دری به ماهی‌کنار
دری به مراقبان سرخ
دری به پرندگان
دری توی درخت
درِ قفل
درِ شر
دری به آسمان
دری به گذشته
دری به قدرت
دری به مصیبت
دری به یک تار عنکبوت
درِ ممکن
درِ محال
دری به مه
دری به خانه‌ی ویلایی
دری به قلب روک
درِ سفید
دری به پیغام‌ها
دری به حقیقت
دری به دوستی
دری به قلب فاکس
دری به ویرانی
درهایی به همه‌جا
درِ خانه
فصل آخر
درِ ماندگار