معرفی و دانلود کتاب دردهای عمیق یک تفکر
برای دانلود قانونی کتاب دردهای عمیق یک تفکر و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب دردهای عمیق یک تفکر
سجاد اسمعیلی سیرچی در کتاب دردهای عمیق یک تفکر، با ارائهی داستانهایی کوتاه به شما کمک میکند تا اندیشهی خود را تغییر دهید و برای انجام هر کاری ابتدا وجدانتان را در نظر بگیرید تا جهان تبدیل به بهشتی زیبا شود.
دربارهی کتاب دردهای عمیق یک تفکر:
ممکن است شبانه روز همهی ما به این فکر کنیم که آیا جهان کنونی برای انسان باقی خواهد ماند یا نه؟ اصلاً هدف از اینکه هر شخص به وجود میآید چیست؟ آیا هر انسانی که متولد میشود، وظیفهای در قبال دیگر انسانها دارد تا چرخ دنیا را لنگ نگذارد؟چگونه این سیستم باید بنا شود که هر انسان بردهی فردی دیگر نباشد؟
این زمین هدیهای از طرف خداوند به ماست که باید از آن به بهترین شکل ممکن محافظت نماییم. یادمان باشد که ما میتوانیم از این جهان بهشتی بسازیم و همیشه در آن آرامش داشته باشیم یا آن را تبدیل به جهنمی کنیم که غیرقابل تحمل شود!
پس از مطالعهی این کتاب یاد میگیرید که برای انجام هر کاری ابتدا وجدانتان را در نظر بگیرید و سپس وظیفهی خود را به صورت انسانی انجام دهید. به جای اینکه یکدیگر را به بهای چیزی به نام پول بفروشید، چنان برای دگرگونی دنیا دست به دست هم دهید که اربابان این دنیا حیرتزده شوند.
کتاب دردهای عمیق یک تفکر برای چه کسانی مناسب است؟
اگر به حوزهی ادبیات و خواندن داستانهای کوتاه علاقه دارید، این کتاب برای شما لذتبخش خواهد بود.
در بخشی از کتاب دردهای عمیق یک تفکر میخوانیم:
بعد از سپری شدن چند ساعت از غروب خورشید، کمکم حس تنهایی من هم شروع شد. روی مبل دراز کشیده بودم و به این فکر میکردم که چرا من نباید مثل بقیه از زندگی خودم لذت ببرم؟چرا من نباید آقازاده باشم و به جای اینکه در تنهایی خودم غرق شوم، پشت ماشین لوکس خود بنشینم و شهر را زیر لاستیکهای ماشینم له کنم؟
اما حس کاملاً عجیبی به من گفت که این افکار به شدت من را از جوابی که میخواهم، دور میکند. ناگهان صدای کلید را روی قفل درب خانه احساس کردم.
میدانستم باز هم مادر و برادرم قرار است راجع به حرفهایی که در مهمانی امشب زده شده است با من صحبت کنند؛ همان حرفهای تکراری همیشگی… به همین خاطر خودم را در خواب استتار کردم و پتوی زبری که زیر پاهایم بود را روی سرم کشیدم.
ناگهان صدای رعد و برق من را از خواب بیدار کرد. سعی کردم عقربههای ساعت را نگاه کنم اما نمیدانم چرا از دیدهی من پنهان میشدند! اینطور به نظر میرسید که ساعت از نیمه شب هم گذشته باشد.
هنوز روی مبل بودم. بلند شدم و خودم را جمع و جور کردم. آبی به دست و صورتِ سردم زدم تا کمی سرحالتر شوم. به اتاقم رفتم و رایانهام را روشن کردم تا حداقل بتوانم این حس خوب سکوت مردم و صدای طبیعت را با موسیقی پدید آورم.
لحظهای ته دلم خالی شد. انگار کار اشتباهی انجام داده باشم. باران هر لحظه شدیدتر میشد. صدای رعد و برق کمکم گوش خراش به نظر میرسید.
هدفون را روی گوشم گذاشتم و یک نوکترن* از شوپن* که آهنگساز دیگری آن را دوباره تنظیم کرده بود را پخش کردم. وای انگار همان حس بارانی را داشت که میخواستم بسازم.
از وقتی که یادم میاد همیشه محدودیت داشتم. مگر میشود جوان این کشور بود و محدودیت نداشت؟؟
تازه الآن میفهمم که چرا چند لحظهای پیش، ته دلم خالی شد.
من همیشه عاشق پیانو بودم اما تورم باعث میشد که نتوانم پول کافی را برای خریدن آن جفت و جور کنم.
فهرست مطالب کتاب
سخن ناشر
مقدمه
در لحظه
رعد و برق
زمان
یک مسیر از پوچی
توهم و خیال
رویاهای یک برده در این سرزمین
شیشهای به نام عمر
شیاطین
چه به...
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب دردهای عمیق یک تفکر |
نویسنده | سجاد اسمعیلی سیرچی |
ناشر چاپی | انتشارات نسل روشن |
سال انتشار | ۱۴۰۰ |
فرمت کتاب | EPUB |
تعداد صفحات | 38 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-622-247-365-5 |
موضوع کتاب | کتابهای داستان کوتاه ایرانی |