معرفی و دانلود کتاب داستان‌های کهن و عامیانه آفریقا (جنوبی و سواحل شرقی)

معرفی کتاب داستان‌های کهن و عامیانه آفریقا (جنوبی و سواحل شرقی)

کتاب داستان‌های کهن و عامیانه آفریقا (جنوبی و سواحل شرقی) از مجموعه افسانه‌های کهن جهان، شامل مجموعه‌ای از داستان‌های کوتاه و آموزنده به قلم جرج بتمن و سانی متلرکام است.

موضوع کتاب داستان‌های کهن و عامیانه آفریقا (جنوبی و سواحل شرقی) چیست؟

این کتاب برگزیده‌ای از کتاب‌های افسانه‌های زانزیبا و داستان‌های اوتاکارل است و موضوع آن اغلب داستان‌های مربوط به این مناطق است. این قصه‌ها از زبان پیرمردی قصه‌گو روایت می‌شوند و شخصیت‌ها را بعضاً انسان‌ها و گاه حیوانات تشکیل می‌دهند.

کتاب داستان‌های کهن و عامیانه آفریقا (جنوبی و سواحل شرقی) (karle's stories: south africa folk-loretales outa) دارای نثری لطیف و زیبا است که از زبان آفریقایی به آلمانی و پس از آن به زبان انگلیسی و در آخر نیز از زبان انگلیسی به فارسی برگردانده شده است.

کتاب داستان‌های کهن و عامیانه آفریقا (جنوبی و سواحل شرقی) مناسب چه کسانی است؟

این کتاب برای گروه سنی نوجوانان بسیار شیرین و جذاب بوده و هر داستان دارای پند و نکته‌ای اخلاقی - تربیتی است.

در بخشی از کتاب داستان‌های کهن و عامیانه آفریقا (جنوبی و سواحل شرقی) می‌خوانیم:

اوتا، قصّه‌گوی پیر، برای بچّه‌ها داستان جدیدی شروع کرد و گفت: روزی دایی لئو که سلطان جنگل بود، آن‌چنان غُرّشی کرد که همۀ جنگل از صدای او به لرزه درآمد. شترمرغ هم از آن دورها فریادی بلند کشید، ولی با شنیدن صدای او بچّه‌شیرها شروع به غلتیدن روی زمین و بازی کردند. آن‌ها گفتند: ببینید این صدای ولسترویس است، حالا او می‌خواهد اَدای پدر ما را دربیاورد.

یکی از بچّه‌شیرها گفت: بله! واقعاً او به خوبی فریاد می‌کشد. نعره‌اش هیچ فرقی با غُرّش پدر ما ندارد.

وقتی پدرشان این حرف‌ها را شنید، بسیار عصبانی شد و دوباره خیلی بلندتر از همیشه غُرّید، امّا باز صدای شترمرغ از سمت دیگر علفزار به سرعت تکرار شد و آنقدر سریع و واقعی جواب داد که انگار صدای خود دایی لئو منعکس شده بود.

شیر با خود گفت: این غیر ممکن است! من باید جلوی این پُررویی و گستاخی را بگیرم. پادشاه اینجا من هستم و نمی‌خواهم کسی مثل من باشد و اَدای مرا درآورد.

شیر راه افتاد و همه جای علفزار را گشت تا شترمرغ پیر را پیدا کرد. آن‌ها درست روبه‌روی هم ایستادند و به هم خیره شدند. چشمان لئو از خشم، شبیه آتش شده بود و با عصبانیّت دُمش را به زمین می‌کوبید. ولسترویس هم بال‌هایش را این طرف و آن طرف تکان داد. نوکش را باز کرد و گردنش را مانند مار چرخاند. چشمان شیر وقتی خشمگین نبود، بسیار مهربان و زیبا بودند؛ عین چشمان نانی، همان زن مهربان و مادر روحانی که داستان‌های پُر معنی می‌خواند. حالا فقط خشم در چشمان شیر دیده می‌شد. چشمانش مانند آتشی شعله‌وَر بود.

قصّه‌گو گفت: قبلاً هیچ اتّفاقی بین شیر و شترمرغ نیفتاده بود. این اولین نبرد آن‌ها بود. لئو یک قدم جلو آمد و گفت: باید معلوم شود چه کسی شاه است. آهای ولسترویس! غرّشی کن!

فهرست مطالب کتاب

بخش اول: نویسنده: سانی متلرکام
مروم و مکان
چگونه شغال به دایی لئو غذا داد؟
چه کسی پادشاه بود؟
چرا هاینا لنگان است؟
شغال و مزرعه
بخش دوم: نویسنده: جورج بتمن
شیر و خرگوش
شیر، کفتار و خرگوش
معلمی به نام گوسو
کلاغ‌ها و بادبادک‌ها
میمون، مار و شیر
جادوگر و پسر پادشاه