معرفی و دانلود کتاب خانم پلام جادویی

معرفی کتاب خانم پلام جادویی

رفتن به مدرسه و نشستن سر کلاس درس ممکن است کسل‌کننده به نظر برسد؛ اما در کتاب خانم پلام جادویی نوشته‌ی بانی بکر معلمی عجیب و شگفت‌انگیز وجود دارد که بچه‌ها را به درس و کلاس جذب می‌کند و هیچ‌کس از بودن در کلاس او خسته نمی‌شود؛ چراکه کلاس او پر از ماجراهای تازه و غیرمنتظره است. این کتاب یک داستان کودک تصویری و آموزنده است که در قالب ماجراهایی شگفت‌انگیزی به کودکان می‌آموزد علاوه‌ بر درس‌خواندن لازم است در زندگی شهامت و شجاعت را نیز یاد بگیرند.

درباره‌ی کتاب خانم پلام جادویی

در یک مدرسه‌ی ابتدایی، خانم معلمی باانگیزه و پرانرژی درس می‌دهد که همه دوست دارند در کلاس او باشند؛ اما هیچ‌کس نمی‌داند در این کلاس چه اتفاقی انتظارشان را می‌کشد. بچه‌های سال قبل هم هیچ حرفی درباره‌ی اتفاقاتی که برایشان افتاده نمی‌زنند. بانی بکر (Bonny Becker) در کتاب خانم پلام جادویی (The magical Ms. Plum) داستان معلمی متفاوت را به نگارش درآورده که کلاسش پر از جذابیت، هیجان و یادگیری است.

در کتاب خانم پلام جادویی معلمی به نام خانم پلام در مقطع سوم ابتدایی درس می‌دهد. او روی میزش دو قفس دارد که در یکی همستر و در دیگری قورباغه نگه می‌دارد. روی دیوارهای کلاس او پر از پوسترهای دیدنی و توی قفسه‌ی کتاب‌های کلاسش، کلی کتاب‌های دلخواه بچه‌هاست؛ اما جالب‌‌تر از همه اینکه خانم پلام کمدی دارد که پر از کاغذ رنگی، مداد شمعی، کتاب مصور و یک دنیا لوازم تحریر زیباست. غیر از این‌ها از توی کمد بوی گچ، شکلات و آدامس هم می‌آید.

کتاب خانم پلام جادویی از جایی شروع می‌شود که روز اول مدرسه است و همه‌ی بچه‌ها با ذوق و شوق وارد کلاس خانم پلام می‌شوند. خانم پلام به آن‌ها خوش‌‎آمد می‌گوید و پس از آنکه بچه‌ها سر جایشان می‌نشینند شروع به حضور و غیاب می‌کند. خانم پلام از یکی از بچه‌ها می‌خواهد که از داخل کمد برای او یک مداد بیاورد. درحالی‌که بچه‌ها کمی برای داوطلب شدن تعلل می‌کنند، در بینشان دختری به نام تالاشا با هم‌کلاسی‌اش بگومگو می‌کند. خانم پلام تالاشا را صدا می‌کند و از او می‌خواهد که مداد را برایش بیاورد. تالاشا برمی‌خیزد و به طرف کمد می‌رود. همین‌که مداد را برمی‌دارد، متوجه می‌شود که چیزی خود را به پای او می‌مالد. وقتی دقیق‌تر نگاه می‌کند، یک اسب کوچولوی فندقی رنگ‌ با یال سیاه می‌بیند. تالاشا عاشق گاوچران‌ها است و همیشه دلش می‌خواست یک اسب واقعی داشته باشد؛ اما تا آن موقع فقط یک اسب پلاستیکی نصیبش شده بود. خانم پلام درحالی‌که مداد را از تالاشا می‌گیرد، به او می‌گوید از حالا به بعد باید از این اسب نگهداری کند. حالا تالاشا خیلی خوشحال‌ است که چنین چیزی نصیبش شده است.

در کتاب خانم پلام جادویی، کمد اسرارآمیز خانم پلام سر منشأ کلی ماجراست. هر بار که او از دانش‌‌آموزانش می‌خواهد که از داخل کمد برایش مداد یا کاغذ بیاورند، چیزی خارق‌العاده نصیبشان می‌شود. حتماً چیزی که از کمد بیرون می‌آید، کلی ماجرا‌های جدید و کلی مطلب برای یادگیری به دنبال خواهد داشت. حالا بچه‌های کلاس شگفت‌زده‌تر از همیشه منتظرند که ببیند چه چیزهای دیگری از کمد بیرون می‌آید. قطعاً دفعه‌ی بعد که خانم معلم از داخل کمد چیزی بخواهد، نه‌تنها بچه‌ها تعلل نخواهند کرد، بلکه احتمالاً برای این کار با هم به رقابت می‌پردازند.

کتاب خانم پلام جادویی یک کتاب آموزنده است که در آن مسائل رفتاری، شخصیتی و روانشناختی با لحنی شوخ‌طبعانه، در قالبی سرگرم‌کننده و مفرح، به‌ طور ضمنی بیان می‌شود. کودکان با خواندن این کتاب می‌آموزند که درس خواندن به‌تنهایی برای رسیدن به آرزوها کافی نیست؛ بلکه آن‌ها باید مهارت‌های رفتاری مختلفی را بیاموزند و بفهمند که گاهی شکست بخشی از مسیر رشد و پیشرفت است.

این کتاب را انتشارات پرنده‌ی آبی با ترجمه‌ی گلنار گوهرزاد و تصویرگری ایمی پورت نوی منتشر کرده است.

کتاب خانم پلام جادویی برای چه کسانی مناسب است؟

این کتاب برای کودکان 7 تا 12 سال مناسب است.

در بخشی از کتاب خانم پلام جادویی می‌خوانیم

جِرِمی غمگین‌ترین دانش‌آموز کلاسِ خانم پلام بود. کلمه‌ی مورد علاقه‌ی جرمی، کلمه‌ی شوم بود؛ هوای مورد علاقه‌اش، هوای بارانی و رنگ مورد علاقه‌اش، سیاه بود. او همیشه کفش‌های سیاه، جوراب‌های سیاه، شلوار سیاه و تی‌شرت سیاه می‌پوشید. او می‌خواست وقتی بزرگ شد، یک تار عنکبوت روی بازویش نقاشی کند. جرمی هرگز لبخند نمی‌زد، می‌گفت: «کار خسته‌کننده‌ای است.» ‌کسی اصلاً سر‌در‌نمی‌آورد که منظورش از این حرف چیست. اما به هر حال جرمی دوست داشت همیشه همین را بگوید. در یک بعدازظهر بارانی پاییزی، خانم پلام پرسید: «چه‌کسی می‌تواند یک چسب مایع برایم بیاورد؟»

جرمی آرام دستش را بلند کرد و با کمک دست دیگرش انگشت‌های رنگ پریده و بی‌حالش را بالا نگه‌داشت. وقتی خانم پلام او را انتخاب کرد، جرمی با بی‌حالی سلانه‌سلانه به سمت کمد راه افتاد. کارلوس با بی‌طاقتی آه بلندی کشید و نگاهی به خانم پلام انداخت. اما می‌دانست که هیچ فایده‌ای ندارد. حتی اگر در حال مرگ هم به کلاس می‌آمد، باز هم خانم پلام او را انتخاب نمی‌کرد. لحظه‌ای بعد، جرمی با یک کلاغ کوچک که روی شانه‌اش جاخوش کرده بود، از توی کمد بیرون آمد. کلاغ به رنگ سیاه بود و چشم‌های سیاه و نوک سیاهی داشت که انگار برای سرش زیادی سنگین بود. جرمی با لبخندی رضایت‌آمیز گفت: «دیگر هرگز، دیگر هرگز.» لوسی گفت: «چی؟» خانم پلام توضیح داد که جرمی به شعر مشهوری از ادگار آلن پو، نویسنده‌ی آمریکایی اشاره می‌کند. شعر درباره‌ی کلاغی است که به همه چیز فقط می‌گوید: «دیگر هرگز.»

فهرست مطالب کتاب

پیشگفتار
فصل اول: و حالا روز بزرگ شروع می‌شود
فصل دوم: راه و رسم گاوچران‌‏ها
فصل سوم: طوطی فکرخوان
فصل چهارم: در خدمت شما
فصل پنجم: پرواز به سوی خانه
فصل ششم: وای بر من
فصل هفتم: کسی جا نماند؟
فصل هشتم: عینک صورتی
فصل نهم: کبوتر با کبوتر
فصل دهم: سایه‌ها
فصل یازدهم: سنگینی دنیا
فصل دوازدهم: یک جای بی‌نظیررر
درباره‌ی نویسنده