معرفی و دانلود کتاب جادوگر شهر زمرد
برای دانلود قانونی کتاب جادوگر شهر زمرد و دسترسی به هزاران کتاب و کتاب صوتی دیگر، اپلیکیشن کتابراه را رایگان نصب کنید.
معرفی کتاب جادوگر شهر زمرد
کتاب جادوگر شهر زمرد نوشتهی ال. فرانک بام داستانی دربارهی دوستی، شجاعت و همدلی است. این کتاب روایتگر ماجرای دختری به نام دوروتی است که روزی توسط گردباد به شهر زمرد برده میشود و میخواهد به خانه بازگردد. او برای این کار باید از جادوگر بزرگ شهر زمرد کمک بگیرد اما درگیر جنگی قدیمی میشود و نجاتیافتنش از این شهر وابسته به پیروزی در جنگ است. آیا دوروتی موفق خواهد شد؟
دربارهی کتاب جادوگر شهر زمرد
در خانهی عمو هنری همهچیز خاکستری بود؛ از خانهی کوچکی که فقط چهار دیوار و سقف داشت، گرفته تا زنعمو امیلی که بهمرور زمان از زنی شاد و خوشحال به آدمی غمگین و سردرگریبان تبدیل شده بود. تنها کسی که در آنجا هنوز شوروشوق زندگی داشت، دوروتی برادرزادهی عمو هنری بود. او میخندید، هرچند که خندههایش لرزه بر تن زنعمو امیلی میانداخت و چندان خوشایند عمو هنری نبود؛ تنها کسی که آنجا کمی دوروتی را درک میکرد سگش توتو بود، او دوروتی را دوست داشت و نمیگذاشت او نیز مثل سایر ساکنین آن خانه دلمرده و غمگین شود.
خانهی عمو هنری اگرچه کوچک بود؛ اما یک ویژگی منحصربهفرد داشت. در کف خانه، دری تعبیه شده بود که به چالهای به نام چالهی گردباد میرسید. چالهی گردباد همانطور که از اسمش هم پیداست، برای مواقعی بود که گردباد به سمت خانه راه میگرفت و بیم آن میرفت که خانه و ساکنینش را از جا بکند و با خود ببرد. یک روز همین اتفاق افتاد!
آن روز عمو هنری از همیشه نگرانتر و بداخلاقتر بود. او روی پلهها نشسته بود و به آسمان نگاه میکرد که ناگهان متوجه گردبادی که از سمت شمال میآمد، شد. او سریع فریاد کشید که همه در چالهی گردباد پناه بگیرند و خودش به سمت اسطبل حیواناتش دوید. زنعمو امیلی در را باز کرد و به دوروتی گفت که سریعتر به داخل چاله بیاید؛ اما دوروتی اول به سراغ توتو که در زیر تخت پناه گرفته بود رفت. در تلاش بود تا او را از زیر تخت بیرون بکشد و به داخل پناهگاه ببرد؛ اما مجالش را نیافت. گردباد خانه را از جا کند و دوروتی و توتو را همراه با خودش به سرزمینی دور برد. سرزمینی عجیب به نام زمرد که برخلاف زادگاه دوروتی اصلاً خاکستری نبود.
در شهر زمرد همهچیز رنگی و شاد بود. خندههای دوروتی کسی را نمیآزرد و اخم کسی را درهم نمیکرد. همهچیز آنجا برخلاف خانهی عمو هنری بود و به نظر میرسید که ساکنانش خوشبخت باشند؛ اما دوروتی دوست داشت به خانه برگردد. او نمیدانست که چطور میتواند مسیر خانه را پیدا کند و تصمیم گرفت تا از جادوگر بزرگ شهر زمرد کمک بگیرد.
او همراه با توتو به سمت شهر زمرد به راه افتاد و در مسیر از هرکسی که میدید سراغ جادوگر بزرگ شهر زمرد را میگرفت، او کمکم داشت به مقصدش نزدیک میشد که متوجه شد، هیچچیز در آنجا، آنطور که میدید نیست. او درگیر یک انتقامجویی قدیم و جنگی میان جادوگر غرب و شرق شهر زمرد شد و برای اینکه بتواند به خانه برگردد باید در این جنگ پیروز میشد. آیا دوروتی موفق خواهد شد؟
کتاب جادوگر شهر زمرد (The Wizard of Oz) نوشتهی ل.فرانک باوم (L.Frank Baum) داستانی سرگرمکننده و تخیلی برای کودکان است که گرچه نویسنده هدفی تربیتی برای نوشتن آن نداشته است؛ اما خالی از مضامین اخلاقی نیست. این کتاب برخلاف سایر افسانههای قدیمی خالی از صحنههای خشونتبار و مشمئزکننده است و شخصیت اصلی آن دختر کوچکی است که در برابر هر اتفاق ناخوشایند و ترسناکی از خودش شجاعت نشان میدهد و میتواند با تمرکز بر نقطهی قوت افراد و چشمپوشی از ضعفهای آنها، در قلبشان جا خوش کند و بذر دوستی را در دلشان بکارد.
کتاب جادوگر شهر زمرد میتواند به طور غیرمستقیم به کودکان مضامینی همچون ایستادگی و شجاعت و دوستی و مهربانی را بیاموزد و آنها را همراه با خود به سفری شگفتانگیز و پر ماجرا ببرد که تجربه کردنش در دنیای واقعی ممکن نیست.
کتاب جادوگر شهر زمرد به کوشش ابوالقاسم حالت به فارسی ترجمه و توسط انتشارات پرندهی آبی به چاپ رسیده است.
اقتباسهای سینمایی از کتاب جادوگر شهر زمرد
- جادوگر شهر زمرد، کارگردان ویکتور فلمینگ، تاریخ اکران 1939
- جادوگر شهر زمرد، کارگردان فمیهیکو تاکایاما، تاریخ اکران 1982
- انمیشن جادوگر شهر زمرد، تاریخ اکران 2014
کتاب جادوگر شهر زمرد برای چه کسانی مناسب است؟
این کتاب برای کودکان 7 الی 12 سال مناسب و آموزنده خواهد بود.
در بخشی از کتاب جادوگر شهر زمرد میخوانیم
شیر که نفسی تازه کرده و دوباره به خود آمده بود برخاست. همه به راه افتادند. از راه رفتن روی سبزههای نرم و تازه کیف میکردند بهزودی به جاده آجری رسیدند. آن راه را گرفتند و رفتند تا برسند به شهر زمرد یعنی جایی که افسون جادوگر بزرگ زندگی میکرد.
اینجا دیگر جاده صاف و خوب و زمینهای اطراف هم قشنگ بود و مسافران شادی میکردند که از میان جنگل و آن همه دردسری که داشت بهسلامت گذشتهاند. یکبار دیگر میتوانستند در دو طرف جاده پرچینهایی ببینند. اما اینها رنگ سبز داشتند. بعد به خانه کوچکی رسیدند که یک زارع در آن زندگی میکرد و آن هم رنگ سبز داشت. بعدازظهر از جلو چند تا از این خانهها گذشتند. گاهی مردم از در بیرون میآمدند و به آنها نگاه میکردند مثلاینکه دلشان میخواست سؤالاتی بکنند. اما هیچکدام جلو نمیآمدند؛ چون شیر را میدیدند و از او میترسیدند. مردم همه لباسهای زیبایی به رنگ سبز زمردی داشتند و کلاهشان هم مثل کلاه شرقیها نوکدار بود. دوروتی گفت: «اینجا باید شهر افسون باشد و یقیناً ما داریم به شهر زمرد نزدیک میشویم.»
مترسک جواب داد: «بله اینجا همه چیز سبز است...»
فهرست مطالب کتاب
مقدمه مترجم
مقدمه نویسنده
گردباد
گفتگو با شرقیها
نجات دادن مترسک
راه در میان جنگل
آزاد کردن هیزمشکن حلبی
شیر ترسو
بهطرف کشور افسون
گلهای کشنده
ملکه موشهای صحرایی
دروازهبانان
در شهر زمرد
در جستجوی جادوگر ظالم
آزادی
میمونهای بالدار
کشف افسون وحشتناک
جادوگر حقهباز بزرگ
بالون چطور درست شد
بهطرف جنوب
حملهی درختان جنگی
دهکدهی با نمکی که از چینی ساخته شده بود
شیر پادشاه درندگان میشود
سرزمین جنوبیها
گلیندا خواهش دوروتی را میپذیرد
مشخصات کتاب الکترونیک
نام کتاب | کتاب جادوگر شهر زمرد |
نویسنده | ال. فرانک بام |
مترجم | ابوالقاسم حالت |
ناشر چاپی | پرنده آبی |
سال انتشار | ۱۳۹۴ |
فرمت کتاب | |
تعداد صفحات | 209 |
زبان | فارسی |
شابک | 978-600-121-656-5 |
موضوع کتاب | کتابهای کودک 6 تا 8 سال |