معرفی و دانلود کتاب ایلیا تولد یک قهرمان 16

معرفی کتاب ایلیا تولد یک قهرمان 16

در کتاب ایلیا تولد یک قهرمان 16، نوشته‌ی امین توکلی، ادامه‌ی ماجراهایی را دنبال می‌کنید که ایلیا، شخصیت اصلی داستان، پس از وقایع مجلد قبلی، از سر می‌گذراند. در این جلد واقعه‌ی اصلی هنگامی رخ می‌دهد که امیرعلی، به دفترچه‌ی شخصی مهیار دسترسی پیدا می‌کند...

درباره‌ی کتاب ایلیا تولد یک قهرمان 16

شب چهارشنبه‌سوری‌ست. شهر پر از بلوا و آشوب است. مادر مهیار که نالان و رنجور در بستر بیماری افتاده، از پسرش می‌پرسد مگر بیرون چه خبر است که چنین غوغایی شهر را فرا گرفته؟ مهیار به مادر جواب می‌دهد: «امشب شب چهارشنبه‌سوری‌ست. برای همین خیابان‌ها شلوغ و پرسروصداست. اما تو نگران نباش. هرطور شده اطراف را آرام و ساکت می‌کنم.» مهیار این را می‌گوید و از خانه بیرون می‌زند، به این نیت که پسربچه‌هایی را که مشغول ترقه‌بازی در کوچه‌اند، به جای دیگری هدایت کند. اما آن‌ها توجهی به درخواست مهیار نمی‌کنند. خلاصه، کار میان پسربچه‌ها و مهیار به خصومت می‌کشد، و در این بین، انفجار اتفاقیِ نارنجکی در نزدیکی منزل مهیار، حال مادر او را به وخامت می‌کشاند...

در طرف دیگر داستان امیرعلی را داریم، که حالا، بعد از رویارویی دیگری با مهیار، از همیشه خشمگین‌تر است. او در گیرودار ماجرایی، به دفترچه‌ی شخصی مهیار دسترسی پیدا کرده، و متوجه شده که نامش در لیست نفرت این دفترچه آمده. آیا مهیار، که حالا به قدرتی جادویی دست یافته، نیات شومی برای امیرعلی در سر دارد؟ آیا ایلیای قهرمان می‌تواند در این میان به عنوان نجات‌دهنده ظاهر شود؟... برای گرفتن پاسخ این سوالات، باید منتظر بمانید و کتاب ایلیا تولد یک قهرمان 16 را تا آخر مطالعه کنید...

کتاب حاضر را نشر کمیکا برای نوجوانان تهیه و منتشر کرده است.

درباره مجموعه داستان‌های مصور دنباله‌دار

در این مجموعه‌داستانِ نوجوان ماجرای قهرمانی به نام ایلیا روایت شده؛ نوجوانی جسور و شجاع که برگزیده گشته تا همراه با دوستانش برای مراقبت و محافظت از مردم شهر کارهای بزرگی انجام دهد. او به یک جنگ دشوار و طولانی خواهد رفت؛ جنگی که آینده‌ی بشریت به نتیجه‌ی آن بستگی دارد.

کتاب ایلیا تولد یک قهرمان 16 مناسب چه کسانی است؟

اگر از نوجوانانِ علاقه‌مند به داستان‌های کمیک و پرهیجان هستید، به هیچ وجه فرصت مطالعه‌ی این کتاب را از دست ندهید.

در بخشی از کتاب ایلیا تولد یک قهرمان 16 می‌خوانیم

- مهیار، مادر! چه خبره؟ این صداها چیه؟ لیلا کجاست؟
- شب چهارشنبه‌سوریه دیگه مامان. الان بهشون می‌گم برن یه کوچه‌ی دیگه... برات سوپ درست کرده، الان میاد.
...
- بچه‌ها برید یه کوچه‌ی دیگه بازی کنید. مادرم داره استراحت می‌کنه.
- یادته پارسال زدی پنجره‌ی ما رو شکوندی؟ حالا وقت تلافیه.
- چیزی که عوض داره گله نداره. پارسال پنجره‌ی اتاق من، امسال مال تو!
- دارم می‌گم مادرم مریضه. وگرنه می‌اومدم اون نارنجکو می‌کردم تو حلقت...