همونطور که از اسم این کتاب معلومه، دربارهی آخرین روز یک زندانی محکوم به اعدامه. هرچند اسم این کتاب از همون اول داستان و انتهای داستان را لو میده، اما نویسنده طوری اون رو توصیف، میکنه و داستان رو جلو میبره که با این وجود خواننده هم مثل خود زندانی امیدواره که در انتهای داستان، در اجرای حکم فرجی بشه و رهایی اتفاق بیوفته.
یکی از نکات فوقالعاده جذابی که راجع به این اثر وجود داره اینه که هرچند چندساعتی به احرای حکم محکوم داستان باقی مونده، اما به خوبی داستان در چندین صفحه به درازا کشیده شده و چه خوب هم این کار انجام داده شده! طوریکه اصلا خسته کننده نیست و بنظرم باید این اتفاق میافتاد تا ما هم همراه شخصیت داستان همراه بشیم و یکجور زجر و انتظار تلخ را تحربه کنیم!:)
قطعاً این کتاب، یکی از آثار انتقادی ویکتور هوگو نسبت به وضع دادگاهها و عدالتخانههای جامعهی آن دوره است...
در کل از خواندن این داستان پشیمون نمیشید؛ من خوندن این اثر رو به همهی کسانیکه به آثار فاخر و پرمفهوم علاقه دارند پیشنهاد میکنم.
ممنونم از کتابراه عزیز و آقای عمرانی بابت این خوانش زیبا🙏
یکی از نکات فوقالعاده جذابی که راجع به این اثر وجود داره اینه که هرچند چندساعتی به احرای حکم محکوم داستان باقی مونده، اما به خوبی داستان در چندین صفحه به درازا کشیده شده و چه خوب هم این کار انجام داده شده! طوریکه اصلا خسته کننده نیست و بنظرم باید این اتفاق میافتاد تا ما هم همراه شخصیت داستان همراه بشیم و یکجور زجر و انتظار تلخ را تحربه کنیم!:)
قطعاً این کتاب، یکی از آثار انتقادی ویکتور هوگو نسبت به وضع دادگاهها و عدالتخانههای جامعهی آن دوره است...
در کل از خواندن این داستان پشیمون نمیشید؛ من خوندن این اثر رو به همهی کسانیکه به آثار فاخر و پرمفهوم علاقه دارند پیشنهاد میکنم.
ممنونم از کتابراه عزیز و آقای عمرانی بابت این خوانش زیبا🙏