پرداختن به بخش جذابی از تاریخ در کنار یه عاشقانه آرام از نقاط قوت این کتابه.
از این به بعد اسپویله اگر قصد خوندن کتاب رو دارید ادامه رو نخونید:
نقد داستان
داستان با یه کلیشه شروع میشه، اتفاقی که باعث سفر در زمان میشه با این تفاوت که شخصیت اصلی داستان اولین مسافر زمان نیست. پدرش از گذشته به این زمان اومده و نتونسته برگرده و حالا متوجه شده برخلاف خودش، دخترش میتونه تو زمان جابجا بشه برای همین یه ماموریت مهم به عهده دختر میذاره یعنی جلوگیری از کشته شدن بردیا و کمک به پادشاهی اون.
دختر اوایل در راستای هدف پدرش تلاش میکنه اما کم کم از طرفی متوجه میشه بردیا و کمبوجیه واقعی با شخصیتی که کتابهای تاریخی از اونها نشون دا دن فرق دارن. از طرف دیگه کم کم به کمبوجیه علاقمند میشه و سردرگم بین عمل به وظیفهای که پدر بهش سپرده و توجه به خواستههای قلبیش میمونه.
با اینکه بعضی جزئیات خوب پرداخته نشده مثل اینکه پادشاه به راحتی بدون وجود پیشمرگ میخوره و میآشامه و داریوش و همسرش به راحتی پذیرای آناهیتا میشن یا اینکه آناهیتا رو نیمکت دم اتاق شاه دراز میکشه و شاه با آناهیتا برف بازی میکنه و مواردی از این دست که با اونچه از آداب و سنن قدیم ایران گفته شده هماهنگ نیست، اما کلیات داستان جذابه. مشخصه که نویسنده اشراف به حوادث تاریخی بر اساس کتب موجود داشته و بجز روند داستانی کتاب، میشه تقریبا گفت که منطبق با مستندات تاریخی نگاشته شده و همین کتاب رو جذاب میکنه. تصاویر آخر کتاب بجا و مناسب انتخاب شده
از این به بعد اسپویله اگر قصد خوندن کتاب رو دارید ادامه رو نخونید:
نقد داستان
داستان با یه کلیشه شروع میشه، اتفاقی که باعث سفر در زمان میشه با این تفاوت که شخصیت اصلی داستان اولین مسافر زمان نیست. پدرش از گذشته به این زمان اومده و نتونسته برگرده و حالا متوجه شده برخلاف خودش، دخترش میتونه تو زمان جابجا بشه برای همین یه ماموریت مهم به عهده دختر میذاره یعنی جلوگیری از کشته شدن بردیا و کمک به پادشاهی اون.
دختر اوایل در راستای هدف پدرش تلاش میکنه اما کم کم از طرفی متوجه میشه بردیا و کمبوجیه واقعی با شخصیتی که کتابهای تاریخی از اونها نشون دا دن فرق دارن. از طرف دیگه کم کم به کمبوجیه علاقمند میشه و سردرگم بین عمل به وظیفهای که پدر بهش سپرده و توجه به خواستههای قلبیش میمونه.
با اینکه بعضی جزئیات خوب پرداخته نشده مثل اینکه پادشاه به راحتی بدون وجود پیشمرگ میخوره و میآشامه و داریوش و همسرش به راحتی پذیرای آناهیتا میشن یا اینکه آناهیتا رو نیمکت دم اتاق شاه دراز میکشه و شاه با آناهیتا برف بازی میکنه و مواردی از این دست که با اونچه از آداب و سنن قدیم ایران گفته شده هماهنگ نیست، اما کلیات داستان جذابه. مشخصه که نویسنده اشراف به حوادث تاریخی بر اساس کتب موجود داشته و بجز روند داستانی کتاب، میشه تقریبا گفت که منطبق با مستندات تاریخی نگاشته شده و همین کتاب رو جذاب میکنه. تصاویر آخر کتاب بجا و مناسب انتخاب شده