معرفی و دانلود کتاب مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا

معرفی کتاب مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا

آفاق و ثریا دو بازمانده از جنگ ایران و عراق هستند؛ اما آن‌ها همان زنان پیش از جنگ نیستند؛ بلکه جنگ زندگی آن‌ها را دگرگون کرده و در مسیر تازه‌ای قرار داده است. سما بابایی در کتاب مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا داستانی اجتماعی و جنگی با محوریت دو زن از دو قشر متفاوت نگاشته و تأثیرات اجتماعی و روانی جنگ را بر زندگی آن‌ها نشان می‌دهد.

درباره‌ی کتاب مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا

آفاق و ثریا دو زن از دو دنیای متفاوت هستند. آفاق از عراقی‌های رانده شده است که به ایران آمده و در آبادان شوهر کرده و ثریا همسر سرتیپ خلبان سهراب خردمند است که شوهرش را در جنگ از دست داده است. هر دو زن از جنگ جان سالم به در برده‌اند و با زیبایی‌های تباه‌شده، عشق‌های ازدست‌رفته و تنهایی‌های مرگ‌بار به زندگی‌شان ادامه می‌دهند؛ اما سرنوشت قصه‌ی دردناک دیگری برایشان رقم زده است. سما بابایی در کتاب مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا رمانی اجتماعی و جنگی نوشته و در قالب داستان تأثیرات جنگ را بر زندگی زنان به نمایش گذاشته است.

جنگ چهره‌ی زنانه ندارد؛ ادبیات جنگی با تمرکز بر زنان

سما بابایی که در آثارش دغدغه‌ی مسئله‌ی زن و جنگ را دارد، در کتاب مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا به‌طور عمیق به موضوعاتی چون جنگ، هویت، تنهایی و تاب‌آوری می‌پردازد و با نگاهی عمیق و انسانی، تجربیات و احساسات دو زن را که با جنگ درگیر بوده‌اند، روایت می‌کند. او در داستان خود نشان می‌دهد که چگونه جنگ نه تنها جسم، بلکه روح و روان انسان‌ها را نیز تحت تأثیر قرار می‌دهد. سما بابایی در رمان مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا شخصیت‌های پیچیده و ملموسی خلق کرده که رازهایی در دل خود دارند و نمادی از سکوت‌های اجباری و خاطرات فراموش‌شده‌ای هستند که نسل‌ها پس از جنگ به‌تنهایی با آن دست‌وپنجه نرم می‌کنند.

سما بابایی بخش‌هایی از رمان مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا را با لهجه‌ی آبادانی نگاشته و فرهنگ، زندگی و آداب رسوم مردم این خطه را بازتاب می‌دهد. همه‌ی اینها کمک می‌کنند تا فضای بومی روایت بیشتر احساس شود و روایت صمیمی‌تر و ملموس‌تر به نظر برسد.

در مجموع کتاب، مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا داستانی اجتماعی و جنگی است که تجربه‌ی زنان را از جنگ به نمایش می‌گذارد و تبعات جنگ را در زندگی فردی و اجتماعی آن‌ها بازتاب می‌دهد.

کتاب حاضر را نشر برج منتشرکرده است.

کتاب مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا برای شما مناسب است اگر

• به رمان‌های اجتماعی و جنگی با محوریت قهرمانان زن علاقه‌مند هستید.
• به دنبال درک عمیق‌تری از تأثیرات روانی جنگ بر زندگی انسان‌ها می‌گردید.
• داستان‌هایی با شخصیت‌های چندبعدی و پیچیده و روایت‌های احساسی را می‌پسندید.

در بخشی از کتاب مرثیه‌ای برای آفاق و ثریا می‌خوانیم

از صبح برفِ ریزی می‌آمد که سرِ بند آمدن نداشت. ثریا فکر کرد که سال‌هاست زمستانی به این سختی ندیده. تمام حیاطِ خانه سفیدپوش بود. هیچ ردّ پایی روی برف‌ها پیدا نبود. دلش گرفت. با خودش فکر کرد که روزگاری این خانه مدام پر می‌شد از آدم و خالی می‌شد. حالا؟ فقط خودش مانده بود و خانم‌جان و این برف که هیچ ردّ پایی جز رد او را به خود نمی‌دید هیچ زمانی. به آسمان نگاه کرد. سرخ بود.

کلید را روی قفل درِ اتاق نشیمن چرخاند و خاموشی خانه، مثل طوفانی هولناک، به صورتش خورد. هراسان شد. سال‌ها بود هر روز صبح که بیدار می‌شد قبل از هرچیز با بیم خودش را به اتاقِ رُخشید می‌انداخت تا ببیند نفس می‌کشد یا نه، زنده است یا نه. زندگی هرکه را داشت از او گرفته بود: شوهرش، برادرش، پدرومادری که خیلی سال بود ندیده بود‌شان. حالا فقط این پیرزنِ فرتوت برایش مانده بود. کیفش را همان‌جا روی زمین انداخت و بی‌آن‌که کفش‌های انباشته از برف و گِل را درآورد، خودش را به اتاقِ رُخشید رساند. کسی نبود. بلند فریاد زد: «خانم‌جون؟» ‌ جوابی نیامد. به اتاق سهراب رفت که آن‌سوی تالار بود. آن‌جا هم کسی نبود. پایش به سطل آبی خورد که صبح، وقتِ رفتن، گذاشته بود کنار شوفاز تا چکه‌های آبِ سرازیرشده از سقف را در خودش جمع کند. آب سیاه پخش شد روی زمین. اهمیتی نداد. از آشپزخانه صداهایی آرام شنید. دوید سمت آن‌جا. رُخشید را دید که مشغول رنده‌ کردن سیب‌زمینی بود، و تا او را دید گفت: «ثریا؟ تویی مادر؟ اومدی؟» ‌

ثریا به‌آرامی گفت: «بله، اومدم. دیر شد، معذرت می‌خوام. سرِ پل تصادف شده بود.» ایستاد زیر درگاه آشپزخانه. تکیه داد به در تا زمین نیفتد. رُخشید با چشم‌های مات نگاهش کرد: «ساعت چنده؟» ثریا نشست روبه‌روی زن و گفت: «هنوز هفت نشده.»

فهرست مطالب کتاب

اول: آفاق
دوم: ثریا