معرفی و دانلود کتاب صوتی باریلوچه

معرفی کتاب صوتی باریلوچه

شاید زندگی یک رفتگر، چندان پرپیچ‌وتاب به نظر نرسد؛ اما پس از شنیدن کتاب صوتی باریلوچه نظرتان دراین‌باره تغییر خواهد کرد. آندرس نئومان در نخستین رمان خود، نمایشی باشکوه از خاطرات، احساسات و جزئیات زندگی مردی ارائه می‌دهد که هر روز خود را با جمع کردن زباله‌ها آغاز می‌کند. روزها و شب‌های دمتریو مانند یکدیگرند. درست شبیه به قطعات پازلی که هرروز کنار هم سوار می‌کند. اما از میانه‌ی همین آمد و شد روزها و چیده شدن قطعات پازل، به حقایق نابی از سرگذشت یک رفتگر بی‌نام‌ونشان دست پیدا خواهیم کرد. سوژه‎‌ی متفاوت این رمان، راهیابی به فینال جوایز هرالده را برای نویسنده‌ی آرژانتینی آن به همراه آورده است.

درباره‌ی کتاب صوتی باریلوچه

چند رمان‌نویس تازه‌نامی را می‌توان پیدا کرد که با انتشار اولین رمان، تحسین بی‌چون‌وچرای تمام نشریات و منتقدین حرفه‌ای را از آن خود کند؟ آندرس نئومان (Andrés Neuman) خالق کتاب صوتی باریلوچه (Bariloche) قصه‌ی ساده‌ای برای گفتن دارد اما همین ماجرای سرراست را چنان عمیق و پراحساس تعریف می‌کند که گویی همه‌ی ما شنونده‌ها، قهرمان داستان را هر روز در خیابان و مشغول تمیز کردن کوچه‌ها می‌بینیم.

کار دمتریو پیش از آن که آفتاب زبانه بکشد، آغاز می‌شود. او به همراه همکار کامیون‌دار خود در کوچه و خیابان‌ها پرسه می‌زند، سطل‌ها را از زباله خالی می‌کند و خیابان‌ها را برای شروع یک روز تازه آماده می‌سازد. این کار هرروز اوست. بیداری در تاریکی، جمع‌آوری اضافات انسانی میان دود و آلودگی و سپس بازگشت به خانه. شهر و مردم‌های خسته‌ی آن، قاب ثابت زندگی دمتریو هستند. قابی خاکستری که هرروز جزئیات تازه‌ای از آن به چشم رفتگر می‌آید و او را در افکار عمیق خود غرق می‌کند.

تا به این جا مشخص شد که داستان صوتی باریلوچه، روایتی شخصیت‌محور و شاعرانه دارد. اما ماجرا از این هم پراحساس‌تر خواهد شد وقتی که روی دیگر زندگی دمتریو را تماشا کنید. او تفریحات زیادی ندارد. در حقیقت زندگی شخصی‌اش نیز همچون شغل و حرفه‌اش پر از تکرار است. تنها چیزی که به اوقات رفتگر رنگ و رو می‌بخشد، پازل‌های پانصد تکه‌ای است که در وقت بیکاری قطعات آن را کنار هم می‌چیند. هر کدام از این پازل‌ها منظره‌ای متفاوت دارند. یکی جنگل و دیگر کوهستان. ذهن همیشه مشغول دمتریو حتی موقع حل کردن پازل نیز از کار نمی‌افتد. هر قطعه‌ای که کنار قطعه‌ی دیگری می‌نشیند یادآور یک خاطره‌ی کمرنگ از گذشته‌ی اوست. خاطراتی که در نهایت ما را به شخصیت دمتریو، روحیات خاص و حتی تناقض‌های درونی‌اش نزدیک‌تر می‌کند.

داستان باریلوچه؛ کنار زدن پوسته‌ی یک رفتگر

خالق رمان صوتی باریلوچه، نماینده‌ای از نسل جدید رمان‌نویسان مدرن است. در این داستان و آثار مشابه آن، نویسنده در پی روایت حوادث پرجنب‌وجوش و یا ضرب‌آهنگ داستانی بالا نیست. برعکس، حرکت و جابه‌جایی در چنین روایتی، زیر پوسته‌ی ظاهری انسان‌ها و در روان آن‌ها رخ می‌دهد. برای همین نیز نام این دسته‌ی ادبی را داستان‌های ایده‌محور گذاشته‌اند. نوشتن از شمایل درونی انسان و نمایش حساسیت‌ها و آسیب‌پذیری‌ها، بدبینی‌ها و دل‌رحمی‌ها و حتی معنابافی‌های او کاری نیست که هر نویسنده‌ای به خوبی از پس آن بربیاید. اما قلم آندرس نئومان این کار را با هنرمندی انجام می‌دهد؛ طوری که هر شنونده‌ای می‌تواند دمتریو را درست مانند یک انسان واقعی در ذهن تجسم کند و یا حتی با او احساس همدلی و همذات‌پنداری داشته باشد. شما را به همراهی این تجربه‌ی متفاوت از ادبیات رئالیستی و روانشناختی دعوت می‌کنیم.

این کتاب با تلاش نشر صوتی رادیو گوشه و همکاری نشر چشمه تهیه شده. ترجمه‌ی اثر کاری از فرناز حائری است و گویندگی آن را مسعود کرامتی برعهده دارد.

جوایز و افتخارات کتاب باریلوچه

• فینالیست دوره‌ی هفدهم از جوایز هرالده، سال 1999
• عنوان یکی از ده رمان برتر سال توسط نشریه El Cultural

نکوداشت‌های کتاب باریلوچه

• اثری با زیبایی اصیل، از نویسنده‌ای با هوش درخشان و استعداد شگرف. (The Independent)
• ادبیات قرن بیست‌و‌یکم متعلق به نئومان و هم‌نسل‌های او خواهد بود. (روبرتو بولانیو، نویسنده و شاعر)
• اثری کم‌نظیر و لذت‌بخش. رمانی ایده‌محور با روحی شاعرانه. (بوک لیست)
• داستانی ساده، عمیق و احساس‌برانگیز. (نیویورک تایمز)
• نوشته‌ای که کیفیت آن به ندرت یافت می‌شود. وقتی رمان زیبای نئومان را می‌خوانید، متوجه می‌شوید استاندارد داستان‌نویسی بسیار بالا رفته است. (گاردین)
• اثری که استادانه ساخته شده. در بالای ردیف نسل جدید نویسندگان آرژانتینی قرار می‌گیرد. (روزنامه‌ی Le Figaro)

کتاب صوتی باریلوچه برای شما مناسب است اگر

• طرفدار سبک داستان‌های واقع‌نمایانه و رئالیستی هستید.
• ماجراهایی که با پیرنگ فلسفی و روانشناسانه همراه‌اند را دوست دارید.
• می‌خواهید آثار بیشتری از نویسندگان آرژانتینی را دنبال کنید.

در بخشی از کتاب صوتی باریلوچه می‌شنویم

سر ساعت چهار بود که شبرنگ لباس دمتریو روتا کورسویی در ظلمات روشن کرد. بی این‌که فکر و نیتی کند تف کشداری انداخت لای میله‌های درپوش جوب. از اینکه تفش به میله‌ها نخورد و یک راست خورد به هدف خوش‌خوشانش شد باد. تند و مرطوبی از سمت بندر ریو دلا پلاتا می‌وزید. بی‌سر و صدا ایندپندنسیا را پشت سر می‌گذاشت و به خیابان نهم ژوییه که می‌رسید از رمق می‌افتاد. از آنجا به بعد بادهای زمستانی بوئنوس آیرس افسارگسیخته جولان می‌دادند. بادهایی لخت که آهن و پلاستیک و هر چیزی را می‌خوردند و می‌پوساندند و از نفس نمی‌افتادند. آن میان سرما کم‌ترین مسئله بود. کنار کامیونت که بوی گرم اگزوز و آشغال می‌داد، بوی پوست پرتقال و تفاله چای ماته و گازوئیل دمتریو روتا و هم‌شیفتش داشتند توی سرما یخ می‌زدند ولی به روی خودشان نمی‌آوردند. سیاه داد زد: «اون کیسه‌ها رو بنداز واسه من. این‌جا.» دمتریو صدایش را نشنید. خیره شده بود به جوب. جنب نمی‌خورد. شانه‌هایش منقبض بود. انگار شانه بالا انداخته باشد ولی یادش رفته باشد شانه‌هایش را شل کند و بیندازد پایین. «یالا مرد بزن بریم. اونجا داری چیکار می‌کنی؟» این بار دمتریو صدایش را شنید ولی همچنان میخکوب ایستاده بود. کیسه‌های زباله عین لشکری از حیوانات دست‌آموز کر و کثیف جلوی پایش صف کشیده بودند.

فهرست مطالب کتاب صوتی