نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی غریبهها - گلبرگ فیروزی
3.7
40 رای
مرتبسازی: پیشفرض
مجیدناجی
۱۴۰۳/۱۲/۲۲
20
داستان واقعا غمناک و درد آور است. بسیار روان و ساده تحریر شده و کوتاه است اما دردی در دل دارد به بزرگیه یک جامعه. بیشتر آقایون از زمان ازدواج خود را وقفه خانه و خانواده خود میکنند. بدون هیچ ادعایی رنج و سختی کار را بدوش میکشند و هیچ چشم داشتی در اختیار خانواده خود میگذارند. اما گاهی دیده میشود که همان زن و فرزند وگاه مادر و خواهر وقتی که مرد خانه در حال مرگ است هیچ کمکی به پدر نمیکنند و هنوز پدر زنده است برای ارث و میراث باهم دعوا و بحث و جدل میکنند. در هیچ کاری خواسته مرد را عمل نمیکنند و به فکر خانه و لوازم خانه و لباس و مد لباس و مراسم و تالار و در کل به فکر حرف مردم هستند نه خواست پدر. اینجاست که نزدیکترین افراد به غریبه تبدیل میشوند. ممنونم از عزیزان کتابراه که روشنایی بخش در شب تار میهن وتاریکیه جهل و ارتجاع در این زیباترین وطن هستند
اسم کتاب چقدر به داستان کتاب میومد متاسفانه گاهی در کنار آشنا هایی زندگی میکنم که از هر غریبه ای غریبه ترنصدای. راوی خوب بودداستان کوتاه ولی پر از مفهوم بودمتاسفانه هستن افرادی که چنان غریبه انبه خود میگویند ما واقع نگر هستیم و با همین جمله خود را گول میزننبه جای اینکه ناراحت بشن به جایه اینکه این ۲ ماه باقی مانده را با پدر زندگی کنن کاری کنن احساس شادی داشته باشه لحظات اخر عمرش رافکراین هستن که چی بپوشنچی پذیرایی کنن که جلوی دوستان و اشنایان ابرو ریزی نشه و دل پدر خود را شکستنپدری که چندین سال زحمت کشید و جالبه که خواهر و همسرش هم همین رفتار بد را داشتن ممنون از کتابراه
کتاب غریبهها داستانی در مورد روابط و احساسات سرد خانوادگی است. پدری که با زحمات زیاد خونه و زندگی مرفهی برای خواهر و مادر و همسر و فرزندان خود ساخته است وقتی جواب آزمایش رو میگیره و میفهمه که تا دوماه بیشتر زنده نیست توقع حمایت و رو حیه دادن از سمت خانواده رو داره ولی هرکس بغکر منافع و کار خودش هست و به فکر پدر مریضشون نیست و این برای پدر خیلی سنگین است
من چنین خانوادههایی را با چشم خودم دیدهام و فلسفه اشان این است که ما که نمیتوانیم خودمان را بکشیم و علنا به بیمار میگویند که تو که میخواهی بمیری باید زودتر تکلیف اموالتان را روشن کنی و اصلا رعایت حالش را هم نمیکنند و البته استنباط شخصی خود من این است که رفتار فرزندان نشات گرفته از خود والدین است احتمالا در تربیت آنها چیزی مانند عاطفه را کم گذاشته اند
خیلی غیر واقعی نوشته شده بود هرچند توصیف های خوبی شده بود اما کلا خیلی غیر واقعی نگاشته شده بود. بعید میدونم خانواده ای اینقدر بی احساس وجود داشته باشه. برای یک داستان کوتاه تعداد زیادی شخصیت که کم کم معرفی می شوند زیاد پسندیده نیست. سریعتر باید شخصیت ها را جمع کرد و متن داستان را با تعداد محدودتری شخصیت جلو برد
این کتاب تراژدی تکراری عدم تربیت درست فرزندان است و هرچه در داستان جلوتر میروید همزاد پنداری بیشتر میشود متاسفانه داستان تلخ اکثر پدرهای ایرانزمین که انتظار بیجا از فرزندانی دارند که خود مایه تربیتی مناسب به پای فرزندان خود نگذاشتهاند
راوی بسیار زیبا داستان را تعریف کردند و بسیار به جا نقشها را معرفی نمودند
سپاس
راوی بسیار زیبا داستان را تعریف کردند و بسیار به جا نقشها را معرفی نمودند
سپاس
داستانی تلخ، از مردی که تمام تلاشش رو برای خانوادش کرده و حالا دچار بیماری لاعلاجی شده، که پزشکا جوابش کردن
مرد وقتی موضوع رو به خانوادش میگه، فقط یک نفر از ته دل ناراحت میشه
بقیه فقط به فکر سودخودشون هستن، اونجاست که تنهابودن، در عین داشتن خانواده رو، با تمام وجود، حس میکنه!
مرد وقتی موضوع رو به خانوادش میگه، فقط یک نفر از ته دل ناراحت میشه
بقیه فقط به فکر سودخودشون هستن، اونجاست که تنهابودن، در عین داشتن خانواده رو، با تمام وجود، حس میکنه!