نقد، بررسی و نظرات کتاب نیمه شب - رایلی سیجر
4.3
9 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Mahnaz teimoury
۱۴۰۳/۱۰/۲۳
00
باید بگم این رمان داستان کیسی فلچر، زن جوانی را دنبال میکند که پس از پذیرفتن دعوت برای اقامت در عمارت دورافتاده مادرش، خود را در میان یک سری اتفاقات نگرانکننده میبیند. این خانه، عمارت ترسناکی است که بر لبه یک صخره قرار دارد و پر از سایهها، اتاقهای پنهان و تاریخچهای از تراژدیهایی است که نسلها این خانواده را آزار دادهاند. اقامت کیسی به زودی زمانی که متوجه اتفاقات عجیب و غریب میشود، به کابوسی واقعی تبدیل میشود - نورهای سوسوزن، صداهای ناراحتکننده و اجمالی از چهرهای که کاملا نمیتواند تشخیص دهد. مرز بین واقعیت و توهم محو میشود، و کیسی در حالی که در گذشته تاریک عمارت کاوش میکند، درباره تاریخ دردناک مادرش و افراد مرموزی که از مسیر او عبور میکنند، اطلاعات بیشتری به دست میآورد. با فاش شدن رازهای خانوادگی مدفون و ظهور متحدان غیرمنتظره، کیسی باید با حقیقت در مورد حوادثی که منجر به ناپدید شدنها و مرگهای مرموز شده است، روبرو شود. داستانسرایی منحصر به فرد سیجر - پر از شاهماهیهای قرمز، پیچشهای داستانی غیرمنتظره و روایتی که خوانندگان را به حدس زدن وادار میکند - در "نیمههای شب" به اوج میرسد. سرعت تند رمان تضمین میکند که تعلیق هرگز کاهش نمییابد و خوانندگان را به دنیای پارانویا، ترس و تلاش برای بقا در کنار کیسی میکشاند. "نیمههای شب" به بررسی موضوعات عمیقی مانند وفاداری خانواده، هزینههای حفظ اسرار و مرز نازک بین ترس و پارانویا میپردازد.
داستانهای این نویسنده همه سبک ماورایی وترسناک وپر تعلیق هستند ولی با ریتم کند. داستان درباره دو دوست به نامهای ایتن وبیلی هستش که یه شب تو چادر تو حیاط پشت خونه ایتن میخوابند وقتی صبح زود از نورخورشید ایتن بیدار میشه اولش متوجه چیزی نمیشه اما بعد متوجه میشه چادر بریده شده و بیلی هم نیست. انگار یکی از جنگل اومده و بیلی رو با خودش برده و کفشعای بیلی همونجا بود. تا سی سال بعد بیلی پیدا نشد و گم شدنش یه راز باقی موند. ولی همه داستان این نیست و ایتن مرتب کابوس میبینه خرررررت و انگار میدونه کی بود که چادر رو برید. ایتن سالها تحت روان درمانی و هیپونتیزم قرار میگیره ولی چیزی یادش نمیاد تا سی سال بعد که دوباره به خونه پدر ومادرش برمیگرده و یه سری خاطرات زنده میشه و شبها اتفاقات عجیبی میفته و یه توپ بیسبال.... البته اوج هیجان مثل بقیه اثار نویسنده تو صد صفحه اخر هست نهایت ماورایی بودن وترس
به نظر من این کتاب نسبت به بقیه کتابهای رایلی سیجر مخصوصا نسبت به کتاب شب را زنده بمان افت محسوسی داشت کتاب کند پیش میرفت و به نظرم نویسنده کتاب رو خیلی کش داده بود اواخر داستان هم یه غافلگیری درباره شخصیت اصلی داشتیم که جالب بود در خصوص آخر داستان هم من یه قسمتش رو درست حدس زده بوداما قسمت اصلی رو نهولی خب باز هم پایانش رو دوس نداشتم توقع پایان هیجان انگیزتری داشتم در حالت کلی بهش امتیاز سه میدم عالی نبود ولی بد هم نبودحد متوسط بین کتابهای جنایی معمایی و اینکه کلا وقتی مسائل ماورایی به داستان وارد میشه دوس ندارم یجورایی انگار هیجان کتاب رو میگیره