آوای فاخته" برای من مثل سفری جادویی به قلب معمایی پر رمز و راز بود، اما این بار به جای دنیای جادو، در خیابانهای سرد و پیچیدهی لندن قدم میزدم. رابرت گالبریث (همان جی. کی. رولینگ خالق دوستداشتنی هری پاتر) در این داستان هم توانسته است با قلم جادویی خود، ماجراجوییای هیجانانگیز و پیچیده خلق کند که خواننده را تا آخرین صفحه نگه میدارد.
کورمورن استرایک، کارآگاه خصوصی با گذشتهای پرفراز و نشیب، شخصیتپردازیای دارد که من را یاد هری میانداخت؛ نه به خاطر جادو، بلکه به خاطر مقاومت و ارادهای که او در برابر چالشها نشان میدهد. رابین، دستیار او، نیز مثل هرماینی، هوشمند و شجاع است و ترکیب آنها یکی از جذابیتهای اصلی کتاب است.
در کنار این شخصیتهای جذاب، داستان با سرنخها و پیچیدگیهای روانشناسانهای همراه است که باعث میشود هر فصل حس کنجکاوی بیشتری ایجاد کند. برای کسی مثل من که عاشق هری پاتر است، کشف این که رولینگ میتواند در دنیای جنایی نیز شاهکار خلق کند، تجربهای فوقالعاده بود. گرچه جادوگری در اینجا وجود ندارد، اما "آوای فاخته" نشان میدهد که هنر رولینگ در داستانسرایی به هر ژانری که بپردازد، خیرهکننده است. این کتاب را به هر کسی که داستانهای جنایی معمایی با شخصیتهای عمیق را دوست دارد، توصیه میکنم.
کورمورن استرایک، کارآگاه خصوصی با گذشتهای پرفراز و نشیب، شخصیتپردازیای دارد که من را یاد هری میانداخت؛ نه به خاطر جادو، بلکه به خاطر مقاومت و ارادهای که او در برابر چالشها نشان میدهد. رابین، دستیار او، نیز مثل هرماینی، هوشمند و شجاع است و ترکیب آنها یکی از جذابیتهای اصلی کتاب است.
در کنار این شخصیتهای جذاب، داستان با سرنخها و پیچیدگیهای روانشناسانهای همراه است که باعث میشود هر فصل حس کنجکاوی بیشتری ایجاد کند. برای کسی مثل من که عاشق هری پاتر است، کشف این که رولینگ میتواند در دنیای جنایی نیز شاهکار خلق کند، تجربهای فوقالعاده بود. گرچه جادوگری در اینجا وجود ندارد، اما "آوای فاخته" نشان میدهد که هنر رولینگ در داستانسرایی به هر ژانری که بپردازد، خیرهکننده است. این کتاب را به هر کسی که داستانهای جنایی معمایی با شخصیتهای عمیق را دوست دارد، توصیه میکنم.