نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی تیر چوبی‌های تار سقف - عاطفه فرخی فرد

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
A.asgari
۱۴۰۳/۰۴/۲۴
خیلی خوشم امد از داستان
داستان تازه‌ای بود
داستان در باره‌ی زنی بود که از اینکه داشت ازدواج میکرد خوشحال بود که از تنهایی راحت شده و دیگه تنها نیست
اما از بخت بدش داستان یه جور دیگه‌ی بود
وقتی به تهران رفت برای عقد شوهراینده شو دید
که چشماش چپ موهاش ریخته و دندون نداشت مرد ۲ تا دختر داشت و همسرش سکته کرده بود و تازگیا فوت کرده بود
یه مادر مریض داشت و خواهرش از مادرش پرستاری نمیکرد و قرار بود این دخترو برا برادرش بگیره که پرستاری مادرشو بکنه وقتی عیب‌های شوهرشو میدید میگفت که خودشم عیب داره و دلداری میداد و میگفت بهتر از تنهاییه خواهرش بهش گفته بود تو که دستت تو جیب خودته شوهر میخوای چیکار
وقتی رفت تویه کوچه صدای شوهر اینده شو شنید که داشت میگفت این زنو میگیرم تویه خونه نمیاریم و میذارمش پیش مادرش باشه پرستاری شو بکنه و اگه مادرش فوت کرد حتما طلاقش میده
دختر هم دلش برای خونه خودش تنگ شد برایه خاله رقیه و دید رکب خورده و اون حرفا همش دروغ بوده
ممنون از کتابراه
مجیدناجی
۱۴۰۳/۰۷/۰۴
داستان مشکل ازدواج است. دختری که فقط زیبایی چندانی ندارد به میان سالی رسیده پرستاری عالی برای پدر ومادرش بوده. سختی بسیار کار او را شیر زنی زحمتکش و قابل و آبدیده کرده چندی ست که استقلال مالی پیدا کرده به واسطه پشتکارش. درست در زمانیکه قرار است مشکلاتش کم شود. بزرگان وسالخوردگان به اصطلاح خیر اندیش برایش تحفه ای پیدا کرده اند دیدنی و شنیدنی با اختلاف سنی و بچه داشتن و زشتی بسیار و چاقی بیش از حد او کاری ندارند چون دستش به دهانش میرسد کافی ست. تنها خواهرش او رامنع میکند ولی تنهایی سخت است و روزگار کج رفتار و سالخوردگان بیخرد برای دختربیچاره خانه بخت نمیخواهند. اوراتقدیم فردی میکنند که هیچ نقطه مثبتی ندارد بجز مال و اموال. دخترسیاه بخت فقط قرار است پرستارمادر وکارگر خانه فرد باشد و متاسفانه واقعیت جامعه فقر زده ما جز این نیست. ممنونم از تمام عزیزان روشنگر کتابراه
فریبا نوروزی
۱۴۰۳/۰۷/۱۱
این کتاب صوتی بسیار زیبا بیان شده بود. چقدر خوب درددل یک پیردختر که قسمتش نشده ازدواج کند و کسی او را نخواسته است وقتی به آخر داستان رسید بدجور دلم برای این دختر ۴۵ساله سوخت. آقا مسلم او رو دوست نداشت فقط کنیزی و پرستاری از مادرش را میخواست انجام بدهد و برای اینکه پول به پرستار ندهد میخواست او را عقد کند که بشود وظیفه برایش. چقدر بد که به نام دوست داشتن از آدم سواستفاده کنند و کم نیستند در جامعه ما اینجور آدمها. متاسفانه چه بسیار انسان‌هایی که با دل دخترها بازی می‌کنند و فکر می‌کنند که آن‌ها متوجه نمی‌شوند. با شنیدن این داستان بدجور دلم برای خودم سوخت. اصلا بهتره یه دختر درس بخونه و مستقل باشه اصلا شوهر هم نداشته باشه مهم نیست. مهم این هست که آدم خدا رو داشته باشه. زندگی درد قشنگیست که جریان دارد....
مژگان رکنی
۱۴۰۳/۰۹/۱۰
خطر اسپویل
داستان راجع به دختری ساده و روستایی است که به تنهایی در خانه روستایی شان زندگی میکند. یکی از همسایه ها که ساکن تهران هستند و در روستای آن ها ویلایی تفریحی دارند، او را برای برادرش خواستگاری میکند. دختر که به زعم خودش سنش خیلی بالا رفته و بر و روی چندانی هم ندارد، علی رغم اینکه از ظاهر مرد خوشش نمی آید، برای فرار از تنهایی و با هزاران آرزو و وعده های شیرین به خودش، برای ازدواج با مرد، با خواهر او به تهران میرود. ولی بعد متوجه میشود که قصد آن خواهر و برادر، فقط گرفتن خدمتکاری رایگان برای مادر پیرشان بوده و از تنهایی این دختر سوء استفاده کرده اند حرفهای ناگفته پشت داستان، زیاد و قابل تأمل است. و باعث شادی روح است که چنین نویسنده هایی با ذهن و قلمی قوی، همزبان و هموطن ما هستند.
م کاظمی
۱۴۰۳/۰۹/۱۳
داستان راجع به دختری ساده و روستایی است که به تنهایی در خانه روستایی شان زندگی میکند. یکی از همسایه‌ها که ساکن تهران هستند و در روستای آن‌ها ویلایی تفریحی دارند، او را برای برادرش خواستگاری میکند. دختر که به زعم خودش سنش خیلی بالا رفته و بر و روی چندانی هم ندارد، علی رغم اینکه از ظاهر مرد خوشش نمی‌آید، برای فرار از تنهایی و با هزاران آرزو و وعده‌های شیرین به خودش، برای ازدواج با مرد، با خواهر او به تهران میرود. ولی بعد متوجه میشود که قصد آن خواهر و برادر، فقط گرفتن خدمتکاری رایگان برای مادر پیرشان بوده و از تنهایی این دختر سوء استفاده کرده‌اند حرفهای ناگفته پشت داستان، زیاد و قابل تأمل است.
سما جعفری
۱۴۰۳/۱۰/۰۲
داستان زیبایی هست درباره دختر میانسالی که ازدواج نکرده و بزرگترها او را تشویق به ازدواج با مردی میکنند که ظاهر بدی دارد و همسرش را به تازگی از دست داده.. دختر زمانی که به خانه‌ی مرد میرود میفهمد که او فقط برای هزینه نکردن و استخدام نکردن پرستار، تصمیم به ازدواج دارد. داستان واقعا ناراحت کننده بود و به شدت عصبیم کرد، ولی متاسفانه واقعیت داره. همکاری خوب نویسنده و گوینده باعث شده بود احساس اون دختر را به خوبی درک کنم و اصلا انگار جای او بودم. احساس شرم، غم، سردرگمی، آوارگی، حیرت... همه رو داشتم و حتی انگار صدای شکستن قلب دختر رو هم شنیدم.
خاطره
۱۴۰۳/۰۵/۱۴
خطر اسپویل :
داستان یه دختر تنها و یتیم که سنش تا ۴۵ رسیده و و ازدواج نکرده وحالا برایش یه خواستگار زن مرده بدقیافه با دوتا بچه دختر اومده و مونده که بله بگه و سر پیری وکوری تنها نمونه یا بازم تنها بمونه که با خواستگار با خواهرش میاد دنبالش تا ببرش هم خونه زندگی اینده اش رو ببینه هم خرید کنه وهم عقد ولی با رفتن به خونه خواستگار ماجراهایی پیش میاد وخیلی از چیزها که ازش پنهان کرده بودن رو میشه. خیلی خوشم اومد از داستان روان وساده و واقعی.
Shahrbanoo Afshan
۱۴۰۳/۰۷/۱۱
کتاب در مورد خواستگاری از دختری است که به سن ۴۵ سالگی رسیده و به اصطلاح عامیانه پیر دختر شده و با اینکه دختر از نظر مالی توانسته تا حدودی به استقلال برسد باز برای فرار از تنهایی حاضر می‌شود به مردی که به هیچ وجه مورد پسندش نیست بله بگوید مطالب نویسنده در ایجا بیانگر بی ارزشی مقام زن در فرهنگ و جامعه‌ی ایرانی می‌باشد که متاسفانه ریشه در جهالت و نادانی دارد. تشکر از کتابراه
Monir Naghikhani
۱۴۰۳/۰۷/۲۶
چقدر دردناک بود، امیدوارم که زنان بتوانندبه مرور زمان جایگاه خود را بیابند، و دیگر بازیچه مردان هوس باز و به هرطریقی از جمله همین داستان مورد سواستفاده خدانشناسان نشوند، قصه دردناک بود ولی نه اینکه تخیلی باشد، حقیقتی تلخ که شاید بارها با انواع آن در جامعه و سواستفاده‌هایی که از این قشر میشود درگیر هستیم، به امید روزی که انسانها انسان باشند، سپاسگزارم
مریم بانو
۱۴۰۳/۰۹/۰۴
ممنونم از کتابراه عزیز و خانم عاطفه فرخی فرد محترم، به خوبی می شود با داستان ارتباط گرفت و همراه شد مزه ی تلخ داستان بخوبی قابل درک و فهم هست. ولی خب با اینکه داستان به خوبی فرود آمد ولی من انتظار داشتم که به این زودی تمام نشود و بعد از این تجربه شهناز چه موضعی می گیرد.
مهسا قربانی
۱۴۰۳/۰۵/۲۹
سلام. من کمتر کتاب‌هایی ک نویسندگان جوان و کم تجربه دارن رو میخونم اما واقعا این کتاب رو با گویندگی بسیار عالی خانم عظیمی خیلی زیاد دوس داشتم تا حالا شاید حدود ده بار گوش دادم وداستان رو در ذهنم مجسم کردم
فاطمه رنجبر
۱۴۰۳/۰۵/۲۳
این برنامه عالیه از این کتاب خوشم اومد، از همه ی کتاب ها خوشم میاد. مخصوصا کتاب هایی که رایگان هستن. پیشنهاد می کنم که اگه میشه کتاب های دفترچه خاطرات چارلی کوچولو رو هم به این برنامه اضافه کنید چون که خیلی باحال هستند.
شیرین مال
۱۴۰۳/۱۰/۰۱
موضوع کتاب جالب و واقعیتی تلخ بود. کسانی هستند که نه از تنهایی رهایی دارند و نه از انجام کارهای سخت. گوینده هم جالب حرف می‌زد البته بعضی مواقع در بیان زیاده روی میکرد
مهناز قاسمی نژاد
۱۴۰۳/۰۶/۱۹
چه خوب است یکی آدم را بخواهد آن هم از ته دل داستان دختر تنهایی که در ۴۵ سالگی برای فرار از تنهایی با دید مثبت ازدواج می کند و وقتی به تهران می آید دردناک بود.
عطیه صدوقی
۱۴۰۳/۰۹/۱۲
این کتاب داستان سادگی و تنهایی خیلی از مردم را نشان می دهد که تن به یک سری کارها می دهند که دوست ندارن. کاش قصه به این زودی تمام نمیشد.
س.م
۱۴۰۳/۰۶/۱۵
عالی بود من واقعا لذت بردم صدای راوی عالییی بود انگار خود شهناز بود داستان رو با وجودم حس میکردی و قابل تجسم بود لذت بردم👍
رحیمه رئوفی
۱۴۰۳/۰۵/۲۵
باز هم حکایت دخترانی که باید از بین بد و بدتر یکی رو انتخاب کنن! اگر پسر بود وضعیتش خیلی فرق می‌کرد... خواندنش خالی از لطف نیست.
ناهید شاهی
۱۴۰۳/۰۹/۲۵
داستان دختران ساده و مظلوم روستایی که به امید زندگی بهتر میاد تهران اما همه چیز برعکس اون چیزی ک تصور میکنه
M f
۱۴۰۳/۰۸/۲۵
کتاب مرا متاسف کرد، آیا هنوز انسانهایی هستند که انقدر خود خواه باشند، مدتی فقط فکر کردم و نتوانستم خود را قانع کنم
Yasna
۱۴۰۳/۰۷/۲۸
این کتاب فوق العاده است من نوجوانی ۱۳ساله هستم که این کتاب را به نوجوانان بالا تر ازمن وحتی بزرگسالان
Nazanin Shaker
۱۴۰۳/۰۷/۲۳
این داستان نماد واقعی دخترای روستایی که سنشون بالا رفته و تنها دلخوشیشون ازدواجه حالا با کی و با چه شرایطی....
آذر
۱۴۰۳/۰۶/۲۸
داستان تکراری بود. قبلا عین این داستان رو جایی خونده بودم
صدای راوی اصلا خوب نبود و من به زور تا آخر داستان تحمل کردم
سیاوش
۱۴۰۳/۰۶/۰۳
با سلام داستان عالی بود روایت بی‌نظیر در مدت زمان کوتاهی اینهمه تصویر سازی بسیار سخت ولی فوق‌العاده بود ممنون
فروغ السادات شهیدی
۱۴۰۳/۰۴/۲۸
داستان موضوع جالبی داره و خوب وجذاب پیش میره صدا و حالت گوینده خوب بود ولی به متن مسلط نبود، در کل خسته نباشید
مسعودشهریار
۱۴۰۳/۰۹/۲۰
نشان دهنده اینست که بخاطر سادگی افراد وا داشتن پشتیبان افرادی هستن که درصدد سو استفاده قرارمیگیرن
علی باقری
۱۴۰۳/۰۸/۲۴
سلام تعدادشخصیتهای داستان به حدی زیاد است که شنونده تو یه گونی سیب زمینی دنبال یک دونه فندق میگردد
زهره محمد حسینی
۱۴۰۳/۰۶/۲۱
درود بر شما داستان ساده و روان بود ولی در عین حال جذاب و در پایان تلخ برای دخترکی مظلوم
Lavasani
۱۴۰۳/۰۶/۰۳
گوینده بسیا. عالی و باتجربه بودن، داستان بسیار جالبی بود وبه واقعیت جامعه خیلی نزدیک بود
کاربر ف
۱۴۰۳/۰۵/۱۷
داستان جالب و البته تو واقعیت زیادی تکراری استثمار و سو استفاده از دختران مسن و تنها
امیرمجیدمطهری
۱۴۰۳/۰۴/۲۵
از لحاظ موضوع و محتوا بسیار جزا و گیرا و شیرین و از لحاظ گویندگی بسیار عالی بود
فهیمه سادات
۱۴۰۳/۰۹/۱۵
زیبا بود، دوبار گوش دادم، گاهی نمی شود که نمی شود که نمی شود
پناهی
۱۴۰۳/۰۸/۱۵
با سلام. خیلی به دل من ننشست اما بعنوان یک کتاب برام بسیار محترم هست
zahra hasani
۱۴۰۳/۰۷/۱۲
داستان پر مفهوم و جالبی بود اگه ادامه داشت خیلی جالب تر میشد
مرتضی ظهیری
۱۴۰۳/۰۶/۲۰
خیلی خیلی جالب و زیبا بود پیشنهاد میکنم حتما بخونید ممنون از کتابراه
شینا احمدی
۱۴۰۳/۰۶/۱۲
جالب بود و نزدیک به حقیقت، حقیقت زنهای تنها در این جامعه گرگ وکثیف مردانه
Amirali
۱۴۰۳/۰۶/۱۰
کتاب صوتی من همیشه دوست دارم و این هم عالی بود کاش همیشه از این صوت‌ها بیاید
م. خ.
۱۴۰۳/۰۶/۰۶
قصه‌ی کوتاهی بود صدای راوی عالی و متناسب با حال و هوای قصه من خیلی خوشم اومد
رعنا نظری
۱۴۰۳/۰۶/۰۱
داستان و راوی هر دو عالی بودند. دست مریزاد
سوده المعی
۱۴۰۳/۰۵/۰۵
قشنگ بود کاش گوینده یکم مسلط تر بودن به خوندن ولی در کل قصه خوبی بود
امیرحسین پارسا
۱۴۰۳/۰۹/۰۹
عالی یه داستان زیبا که حقیقت زندگی رو به نمایش میزاره
مریم السادات قاضی
۱۴۰۳/۰۸/۱۷
سلام درود وقت بخیر این کتاب خیلی خیلی خوب عالی اموزنده هستن
یاس
۱۴۰۳/۰۷/۰۱
با اینکه کوتاه بود اما داستان جالبی بود و خوشم اومد
س داوودی
۱۴۰۳/۰۶/۳۰
درود، قشنگ بود مخصوصا صدای راوی دلنشین بود
خدیجه خلیفی
۱۴۰۳/۰۶/۱۳
داستان نزدیک به واقعیت جامعه بی رحم ما نسبت به زنان
Mahsa
۱۴۰۳/۰۵/۲۰
صدای گوینده داستان را عوض کنید اصلن خوب نیست
منیژه کشاورزی
۱۴۰۳/۰۵/۱۴
سلام داستان خوب بود راوی چندان مسلط نبود
بیگی
۱۴۰۳/۰۵/۱۳
از شنیدن این قصه هم خوشم آمد وهم کمی حرص خوردم.
م فراهانی
۱۴۰۳/۰۵/۰۸
داستان زیبایی بود هم باهاش خندیدم و گریه کردم
Mahboobeh Moosanejad
۱۴۰۳/۰۴/۲۶
مثل یک فیلم کوتاه، به خوبی به تصویر کشیده شده است
زهره مسروری مقدم
۱۴۰۳/۰۹/۳۰
حقیقت بود همون بهتر که ازدواج نکرد
1 2 >>