نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی راهی روی برادهها - حمید نیسی
4
100 رای
مرتبسازی: پیشفرض
mehdi Moghadam
۱۴۰۳/۰۶/۰۹
20
باز صحبت از روزمرگی شد ولی روزمرگی قشر عظیمی از پدران، مادران، خواهران و در آخر خودمان که تا موقعی که سربازی نرفته بودیم و دانشجو هم بودیم کارفرماها که به سبک فئودالهای زمان ارباب و رعیتی رفتار میکردند و انگاری که در برهه آن زمان از تاریخ منحوس گیر کرده و محبوس آن زمانها که بودند برخودشان با زیر دستان جامعه که اکثریت غریب به اتقاق مردم بودند و چارهای جز یدک کشیدن اوامر ظالمانه آنان را نداشتند با خبردار شدن از رجعت ماموران بیمه یه سری را در سرویسهای بهداشتی قایم میکردند یه سری را اسم کار آموز میدادند و... تا مبادا از دپوی اسکناسهای آغشته به درد و رنج و خون دل سیل عظیمی کم نشود چون نه اتحادیه، نه سندیکا و نه خبری از اتحاد حتی دو نفری که یه عمر بغل دست هم کارمیکردند و قسمت اغظم عمرشان را باهم سپری کرده بودند نبود و اگر هم کار فرمایی نسبتا عادل جایی به یه عده نان شب میداد خودمان زیراب همدیگری را میزدیم انگار در خون ما و دی انای بدن ما خلاف جهت آب شنا کردن با روحمان سرشته شده بود این چند سطر داستان این کتاب هم شرح حال قطرهای از دریای کارگر و کارفرما در این مرز و بوم هستش و تا بوده و نخواهیم که باشد همینطور روابط کارگر و کارفرمای دوران قرون وسطایی سینه به سینه به آیندگانمان منتقل خواهد شد.
داستان خوبی بود موضوع اش در باره ی کارگر های مظلوم بود صدای راوی خیلی خوب بود و به دل مینشست داستان درباره ی ظلمی بود که به کارگر ها میشداگه اعتراضی میکردن اخراج میشدن واصلا حق اعتراض نداشتن کارگری که هم سن رئیس خودش بود اما پیرتر چون زحمت بیشتری کشیده بود کارگری که جلوی ظلم سرخم نمیکرد و یکبارم رئیس و زده بود و به زندان رفته بود از خجالت که تویه رویه زنش نگاه کند به شهر دیگه ی رفته بود اینبارم که کارمیکرد کار گر ها میگفتن که یکی از کارگر ها داره زیر ابتو میزنه و پشت سرت پیش اقای رئیس حرف میزنه وقتی کارگر و صدا کردن و گفتن بره دفتر مدیرکارگر با اون شخص دعوا کرد و مدیر یه برگه ی به دایش داد که فکر کنم برگه ی ترفیعش بود ولی کارگر مظلوم فکر کرده بود مثل دفعه های قبل برگه ی اخراجشه و حتما اخراجش میکردن
زندگی در هر شکلش آزار دهنده و درگیره چرخهی خمیازه آوره تکرارهای جبارانه است مبارزهای بی پایان میان استرسها و امراض جسمی و روحی روانی که این تلخنامه خود برای تحمل هر ثانیه رنجی است نفسگیر چ رسد ب زمانی ک هزینهی این شکنجه گاه نیز به گزافیی یک عمر حمالی و کارگری در جنگلی وحشی به نام زمین رقم خورده باشد و این حکایت گوشه نظری است بر فشاره مضاعف ک گریبان گیره این قشر مظلوم گشته و همراهیاش احساس رنجآور زیستی دیگر در ساختاری آشنا را برایمان به ارمغان آورده..
بد نبود فقط آخرشو خیلی متوجه نشدم آخرش تو برگه چی نوشته شده بود یه اشاره ای میشد بهتر بود ولی خب فکرم در طول داستان درگیر این بود که یعنی واقعا نمیشه جور دیگه ای زندگی کرد؟ نمیشه به جای کارگر بودن کارفرما شد؟ نمیشه راه کارفرما شدن یا کارآفرینی رو یاد گرفت؟ درسته یه سری چیزا دست خود آدم نیست اما آدمها با انتخابهاشون آینده شونو خودشون رقم میزنن
داستان روایت زندگی سخت کارگر است. سیستم سرمایه باقانون هایش زالو شیره جان کارگر را مینوشد به بهای اندک حقوق. محیط کاررابرای کارگر ناامن میکندتاهمیشه ترس اخراج شدن باکارگرهمراه باشد. کارگر نه حقوقی مکفی دارد نه بیمه ای. درست مانند برده داری است اما مدرن تر به نظر میآید. ممنونم از شما عزیزان دانش گستر کتابراه