نقد، بررسی و نظرات کتاب هگل: راهنمای سرگشتگان - دیوید جیمز

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
سعید جلوخانی
۱۴۰۳/۱۲/۰۱
دغدغه هگل در پدیدارشناسی روح آگاهی و آزادی است. «هگل در فلسفۀ روح خویش دو مفهوم کلیدی آگاهی و خودآگاهی را به کار می‌گیرد که در شرح وی از آزادی اهمیت بسیاری دارند. این دو مفهوم در گذار از یک صورت روح به صورت دیگر نیز نقشی اساسی دارند. دلیلش آن است که شرح هگل هم از آزادی و هم از گذارِ مذکور مستلزم غلبه بر تقابل سوژه و ابژه شناخت اند؛ تقابلی که امری مختص و ویژۀ آگاهی است، ولی پیشاپیش در سطح خودآگاهی تا حدی بر آن غلبه شده است.» (دیوید جیمز، هگل؛ راهنمای سرگشتگان) این سخن در ادامه روشنگری کانت و روشنگری آلمانی است و این رفتن پروژه روشنگری و به حد اعلا رساندن سوبژکتیویته کانت است. فلسفه هگل یک خصلت نظاممند دارد که به قول هربرت مارکوزه؛ «این خصلت نظام مند از نگاه هگل محصول موقعیت تاریخ است. "هگل خصلت نظام مند فلسفه را محصول موقعیت تاریخی می‌دانست. به نظر او، تاریخ به مرحله‌ای رسیده بود که امکانات تحقق آزادی انسان، دیگر در دسترس قرار گرفته بود، زیرا آزادی مستلزم واقعیت خرد بود" (هربرت مارکوزه، خرد و انقلاب). ایده الیسم کانتی و روشنگری واکنشی به دیوید هیوم است و ضرب تجربه گرایی و خرد گرایی یعنی مبادی فلسفه یا متافیزیک نزد کانت عقل و تجربه است. فلسفه روشنگری آلمانی و ایده الیسم آلمانی با فلسفه هگل به اوج خود رسید. «علت فلسفىِ مستقیم برانگیزاننده ایدئالیسم آلمانى شکّاکیت دیوید هیوم30 (1711-1776) بود، که چنان که مشهور است کانت در تمهیداتى براى هر متافیزیک آینده که بتواند به عنوان یک علم عرضه شود آن را چنین توصیف مى کند: «چیزى که... براى نخستین بار مرا از خواب جزمى بیدار کرد و تحقیقاتم را در حوزه فلسفه نظرورزانه به مسیر کاملاً متفاوتى سوق داد» (P: 57).