نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آخ جون مرگ! - غزال شاه پناه
3.5
250 رای
مرتبسازی: پیشفرض
Sin90
۱۴۰۳/۰۵/۳۱
00
مرگ اتفاقی عجیب و محتوم برای هر موجود زنده ای است. این پدیده را، ادبا، شعرا، عرفا؛ علمای علم تجربی و... هر یک از منظر خود به نحوی شرح و توصیف کرده اند. در مورد مرگ انسانها تعابیر بعضا جالبی وجود دارد گفته اند مرگ هر کس مانند غذایی است که خود فرد مواد اولیه آن را با نحوه رندگی اش فراهم آورده و آشی است که از عصاره زندگی او پخته می شود و خود آنرا می خورد و از این جهان سه بعدی می رود. طعمآش مرگ در کام میرنده را نحوه زندگی فرد تعیین می کند بگو چگونه زندگی کردی تا بگویم چگونه می میری... در لحظات احتضار بهتر است که زبان به ذکر خدا مشغول.. باشد ممکن است سوال شود که انسان در آن هنگام آنقدر متحیر است که نمیداند چه کند؟ شبیه این سوال را از پیغمبر اکرم، کردند پیامبر اکرم (ص) در جمع تعدادی از اصحاب بود که فرمود به شخصی که در شرف موت است شهادتین را تلقین کنید و اگر کسی آخرین کلام زبان او لا اله الا الله باشد، داخل بهشت میشود. شخصی گفت در زمان سکرات موت ما آنقدر گیج و متحیر هستیم که حواس ما نیست این کلمات را بگوییم و این حرفها را بزنیم همان موقع جبرائیل نازل شد و به پیامبر اکرم (ص) فرمود: الان که در صحت و سلامتی هستید زبان شما باز و حواس شما جمع است کلمه ی لا اله الا الله را بگویید.
مرگ اتفاقی عجیب و محتوم برای هر موجود زنده ای است. این پدیده را ادبا، شعرا، عرفا؛ علمای علم تجربی و... هر یک از منظر خود به نحوی شرح و توصیف کرده اند. در مورد مرگ انسان ها تعابیر بعضا جالبی وجود دارد: گفته اند مرگ هر کس مانند غذایی است که خود فرد، مواد اولیه آن را با نحوه رندگی اش فراهم آورده و آشی است که از عصاره زتدگی او پخته می شود و خود آنرا می خورد و از این جهان سه بعدی می رود. طعم آش مرگ در کامِ میرنده را نحوه زندگی فرد تعیین می کند: بگو چگونه زندگی کردی تا بگویم چگونه می میری... از خصوصیات مهم مرگ این است که دیگران با آن همذات پنداری نمی کنند مگر نوادری از افراد. از ویژگی های دیگر آن ایجاد دولایه گی شخصیتی در بازماتدگان است. طوری که در ظاهر خود را غمگین و گریان نشان می دهند اما در باطن از اینکه ارثی می برند شادمانند و از وجود رقبای ارثی تلخکام. اما بازماندگان فرد درگذشته قصه این کتاب به خود زحمت حفظ ظاهر را نداده و مستقیما لایه زیرین شخصیت و رویکرد خود را بروز داده اند.
در لحظات احتضار بهتر است که زبان به ذکر خدا مشغول باشد. ممکن است سوال شود که انسان در آن هنگام آنقدر متحیر است که نمیداند چه کند؟ شبیه این سوال را از پیغمبر اکرم کردند، پیامبر اکرم (ص) در جمع تعدادی از اصحاب بود که فرمود به شخصی که در شرف موت است شهادتین را تلقین کنید و اگر کسی آخرین کلام زبان او لااله الا الله باشد، داخل بهشت میشود. شخصی گفت در زمان سکرات موت ما آنقدر گیج و متحیر هستیم که حواس ما نیست این کلمات را بگوییم و این حرفها را بزنیم. همان موقع جبرائیل نازل شد و به پیامبر اکرم (ص) فرمود: الان که در صحت و سلامتی هستید، زبان شما باز و حواس شما جمع است، کلمهی لا اله الا الله را بگویید.
از نظر من با وجود اینکه ناراحت کننده بود ولی واقعا میتونه واقعی باشه و من شبیه این داستان و حتی بدتر از این هم دیدهام مادری که بین اولادهاش فرق بذاره و حتی در زمانی که بچه هاش دستشون خالیه پول بهشون قرض نده که مشکلشون رو رفع کنن فقط به ته تغاری جانش برسه و بقیهی بچه ها رو برای تمیز کردن خانه و نوبت دکتر گرفتن براش بخواد به حدی که نوهها هم متوجه بشن مادربزرگمون ما رو دوست نداره و تولد فلان نوه کادوی گرون داده و به ما فقط تبریک گفت معمولا در زمان مرگ این اتفاقا میافته انگار یک دفعه حس انتقام گل میکنه مسلما این کارها درست نیست ولی بچههایی که مورد بیرحمی و تبعیض والدین قرار میگیرن بیشتر درک میکنن
تقریبا جالب بود. داستان خانواده ای که با وجود زنده بودن مادر پیرشان، به فکر هزینه های مراسم ختم و کارهای کفن و دفن بودند. از الان برای خانه مادرشان مشتری پیدا کرده بودند و صحبت ارث و میراث را میکردند. با اینکه مسئله ی ناراحت کننده ای هست اما خب، متاسفانه واقعیت دارد. ولی تمام کاراکترهای ممکن در داستان گنجانده شده بود. خصوصا آن کسی که همیشه میگوید من پول ندارم و نمیدهم شیطنت و سروصدای بچه هم نکته ای بود که به فضاسازی بهتر داستان کمک میکرد. صدای گوینده زیباست اما بی احساس است و با موقعیت همخوانی ندارد. در واقع به نظرم داستان بسیار واقع بینانه و یک طنز اجتماعی زیبا محسوب میشود.
خیلی وحشتناک است که فرزندان یک مادر همه منتظر مرگ او هستند و به فکر چگونگی برگزار کردن مراسم ختم او و تقسیم ارث و میراث هستند و اینکه مراسم مخارج کمتری برایشان داشته باشد. نویسنده یکی از اهدافش فرهنگ سازی است و این داستان به جای اینکه به ارزشهای انسانی بپردازد و به مسئولیت فرزندان در قبال والدین بپردازد نشان میدهد که هیچکدام از فرزندان هیچ ناراحتی از اینکه مادرشان روزهای پایانی زندگیش را میگذراند ندارند بلکه به فکر این هستند که راهی پیدا کنند تا مادرشان زودتر فوت کند و آنها به سهمشان برسند واقعا جای تاسف دارد و...
سلام خدمت تیم محترم کتابراه
نویسنده محترم
و همچنین عوامل تولید کتاب
بچهها نتیجه عمل پدر و مادر هستند و آنچه میبینند میآموزند و عمل میکنند
هیچ فرزندی نیست که بدونه دلیل راجع به مرگ پدر و مادرش بی تفاوت باشد
طرح اصلی داستان خوب بود ولی خوب و کامل نوشته نشده بود آن جا که فرزندان به فکر قبر بودند متوجه شدم که مادرشان هنوز فوت نکرده
اجرا با وجود صدای خوب، خوب از آب در نیامده بود چون حس صدا با داستان متفاوت بود
کار صدا پیشه از بازیگر سخت تر است
ببخشید که بالای گود نشستم و میگم لنگش کن
با آرزوی موفقیت روز افزون برای نویسنده محترم و عوامل تولید
نویسنده محترم
و همچنین عوامل تولید کتاب
بچهها نتیجه عمل پدر و مادر هستند و آنچه میبینند میآموزند و عمل میکنند
هیچ فرزندی نیست که بدونه دلیل راجع به مرگ پدر و مادرش بی تفاوت باشد
طرح اصلی داستان خوب بود ولی خوب و کامل نوشته نشده بود آن جا که فرزندان به فکر قبر بودند متوجه شدم که مادرشان هنوز فوت نکرده
اجرا با وجود صدای خوب، خوب از آب در نیامده بود چون حس صدا با داستان متفاوت بود
کار صدا پیشه از بازیگر سخت تر است
ببخشید که بالای گود نشستم و میگم لنگش کن
با آرزوی موفقیت روز افزون برای نویسنده محترم و عوامل تولید
داستان مادری بودکه هنوز نمرده بود و فرزندان برای مراسم ختم برنامه ریزی میکردند و با این که معلوم از طرف مادرشان به آنها ارث میرسد نمیخواستند حتی کوچکترین خرجی برای مادرشان را قبول کنند و هر کدام به قکر خود بودند و به مادر اهمیتی نمیدادن و منتظر مرگ او بودند خیلی متاثر شدم مادری که شیره جانش را به کودکش میدهد غمخوارش میشود و بهترینها را برای او میخواهد و حتی تصور هم نمیکند که فرزندش شاید روزی نباشد و از داغ فرزند دق میکند فرزندان چگونه اینقدر بیرحم میشوند.
غم انگیز بود راجع به مادری هست که روزای آخر عمرش و بچه هاش برای تقسیم ارث چیزای دیگش پیش پیش برنامه می ریزن البته که قطعا یکی از اهداف نویسنده فرهنگسازی بوده ولی روز شماری برای مرگ یک عزیز دلایلی فراتر از تقسیم ارث و میراث چیزای دیگه داره و تا وقتی با اون بچهها توی اون خونه بزرگ نشده باشی نمیتونی عمیقا درکشون کنی، همه که ذاتا بد نیستن به مرور بد میشن امتیاز کمم هم بخاطره ناپختگی راوی در یک سری قسمت هاش بود
فریم کلی داستان خوب بود اما محتوا افتضاح بود. داستان در راستای انتظار فرزندان برای مرگ برای مادریست که به آنها زندگی بخشیده. بهتر بود نویسنده با ارائه سکانسهایی دلیل این انتظار را واضح میکرد و پایان داستان ب یک موضوع عبرت انگیز برای مخاطب میرسد. عبرت از بی مهری فرزند به مادر.
ضمنن نوع روایت نیز افتضاح بود برای چنین داستانهایی درامی نمیدانم چرا لحن راوی شاد و پرانرژی بود!
ضمنن نوع روایت نیز افتضاح بود برای چنین داستانهایی درامی نمیدانم چرا لحن راوی شاد و پرانرژی بود!
کتاب لحظات مرگ رو نشون میداد و اینکه بقیه به فکر خودشون بودند اما علت فقط این نیست که مادر فرزندان رو مورد آزار قرار داده یا اینکه فرزندان بخوان انتقام بگیرن یا فرزندان بدی باشن بلکه این کتاب منو یاد کتاب مسخ میندازه. شاید هم مادر هیچ کار بدی نکرده و فرزندان هم از ابتدا این نبودن ولی بعد از مدتی که از بیماری میگذره دیگه کم کم اطرافیان خسته میشن و حتی انتظار مرگشو میکشن.
کتاب درباره یه خانواده اس که با تمام مشکلات و درگیریهای زندگی باز هم امورات رو میگذرونن رمان خوبی نبود طرحش خیلی خوب بود و حتی میتونست به رمان خیلی عالی ازش در بیاره اما نویسنده ار کلمات و جمله لندیهایی استفاده کرد که کسی دلش نمیخواد وقتش رو برای همچین رمانی بده امیدوارم صحبتهای بنده باعث ناراحتی کسی نشه تلاش بشه عالی تر میشه
داستان خوبی خوب.
روایت بسیار خوب و سادهای به نگارش درآمده بود.
اما فی الواقع تیم تولید صوتی اینکار از تدوینگر و کارگردان تا خود گوینده بینهایت افتضاح بودند.
تا آخر کتاب را به دقت گوش کردم به امید اینکه هرچی جلوتر بره بهتر بشه که عملت این اتفاق نیفتاد.
ارائه صوتی کار به بدنه اصلی سخت افزار که اینجا کتاب باشه نیز آسیب جدی زد.
روایت بسیار خوب و سادهای به نگارش درآمده بود.
اما فی الواقع تیم تولید صوتی اینکار از تدوینگر و کارگردان تا خود گوینده بینهایت افتضاح بودند.
تا آخر کتاب را به دقت گوش کردم به امید اینکه هرچی جلوتر بره بهتر بشه که عملت این اتفاق نیفتاد.
ارائه صوتی کار به بدنه اصلی سخت افزار که اینجا کتاب باشه نیز آسیب جدی زد.
به نظرم خیلی بلاتکلیف تمام شد و احساس میکنم افرادی که دور مادر بزرگ جمع شده بودند خیلی بی احساس بودند و بالای سر آدمی که هر لحظه مرگش فرا میرسد بدون ملاحظه صحبت میکردند. ضمن اینکه طرف هنوز نمرده، حلوا و بقیه چیزها را سفارش دادند و خانه بنده خدا را برای فروش گذاشتند فقر را نشان میدهد در جامعهای که حتی برای خرید قبر مرده پول ندارند.
قصه تلخی در مورد فامیلی موقع مریضی در حال مرگ (مادر بزرگ) دور هم شدن و به فکر خوشون هستن به جای این که به حال مریض دل بسوزونن به فکر مرگشن تا هرچه سریعتر ارثیه تقسیم کنن و حتی به دندان مصنوعی هم رحم نمیکنن و میخوان مراسم مختصر بگیرن که از ارث شون کم نشه و این که این روزها مهر ومحبت کم رنگ شده.