نقد، بررسی و نظرات کتاب گوشت لطیف است - آگوستینا بازتریکا
4.2
47 رای
مرتبسازی: پیشفرض
چیزی که نظرمو جلب کرده اینه که انسانها خیلی راحت میتونن با وحشی گری کنار بیان فقط کافیه عادی سازی بشه و این خیلی آزار دهنده اینکه این موضوع میتونه به واقعیت تبدیل بشه آدمو رنج میده وقتی تجاوز به حیوانات یا کشته شدن دختر توسط پدرش و یا از بعضی انسانها به عنوان برده استفاده میشه وقتی تجاوز جنسی دیگه مثل قبل مارو آزار نمیدن در حالی که اگه با قلب انسانی و روحمون بهش فکر کنیم واقعا چیز وحشتناکی در حد خوردن آدمه پس وقتی اینا عادی میشن پس این کتابم میتونه عادی شهو کم کم انسان از انسانیت خودش میترسه چون هیچ حیوانی به هم جنس خودش آنقدر آسیب نمیزنه ولی انسانی که دارای تمدن هست چرا
انسان کافیست در زمان و مکان اشتباهی باشد اونموقع هر کاری ازش برمیاد مگر اینگه روی نفس خودش کار کرده باشه مثل کنترل خشم کنترل شهوت کنترل میل به غذا یا هر چیزی شاید به خاطر همینه که انسانهایی که صوفی هستند یا واسه خودشون حد و مرز تایین میکنن واقعا به مقام انسانیت میرسن
انسان کافیست در زمان و مکان اشتباهی باشد اونموقع هر کاری ازش برمیاد مگر اینگه روی نفس خودش کار کرده باشه مثل کنترل خشم کنترل شهوت کنترل میل به غذا یا هر چیزی شاید به خاطر همینه که انسانهایی که صوفی هستند یا واسه خودشون حد و مرز تایین میکنن واقعا به مقام انسانیت میرسن
این کتاب کتابیست که در چند سطر آخر میخکوبتان میکند.
لحظه آخر وقایع کتاب تمام تصورات و پیشبینیهایمان را بر هم میریزد و مانند دیگ آب سردی بر سرمان جاری میشود.
وقایعی که نویسنده در این کتاب رقم میزند بسیار وحشت آور و به دور از انسانیت است. در جامعهی متصورهی کتاب با انسانهایی که پرورش مییابند تا خورده شوندبه گونهای ظالمانه رفتار میشود که در حالت عادی با حیواناتی که آنها را پرورش میدهند نیز چنین رفتاری نمیشود.
اما چون این رفتارها به اصطلاح قانونی شده و رفته رفته عادی سازی شدهاند هیچ کس از انجام آنها ابایی ندارد
و اینگونه است که کارهای نیک را میتونن در افکار عمومی بد و کارهای زشت را خوب جلوه دهند
در این زمان است که باید آگاه باشیم
لحظه آخر وقایع کتاب تمام تصورات و پیشبینیهایمان را بر هم میریزد و مانند دیگ آب سردی بر سرمان جاری میشود.
وقایعی که نویسنده در این کتاب رقم میزند بسیار وحشت آور و به دور از انسانیت است. در جامعهی متصورهی کتاب با انسانهایی که پرورش مییابند تا خورده شوندبه گونهای ظالمانه رفتار میشود که در حالت عادی با حیواناتی که آنها را پرورش میدهند نیز چنین رفتاری نمیشود.
اما چون این رفتارها به اصطلاح قانونی شده و رفته رفته عادی سازی شدهاند هیچ کس از انجام آنها ابایی ندارد
و اینگونه است که کارهای نیک را میتونن در افکار عمومی بد و کارهای زشت را خوب جلوه دهند
در این زمان است که باید آگاه باشیم
باید بگویم هیچ چیز در اینکتاب دلنشین نیست! ممکنه در طول خوندن این کتاب بارها دستتون رو روی دهنتون بگذارید و نوشته ها رو کنار بگذارید تا کمی چیزی که میخونید رو برای خودتون قابل درک و فهم کنید که البته شک دارم موفق بشید. از نکات مثبتی که شامل حال این کتاب میشد حجم کم و ریتم هیجان ثابتی بود که نویسنده به خوبی در طول داستان در یک ثبات دلنشین حفظ کرده بود همچنین علی رغم این که نویسنده خیلی به جزئیات اهمیت داده بود اما اصلا خسته کننده نبود
پایانش هم من رو خیلی غافلگیر کرد که یک نکته بسیار مثبت در این ژانر حساب میشه. در نهایت کتاب جذابی بود.
پایانش هم من رو خیلی غافلگیر کرد که یک نکته بسیار مثبت در این ژانر حساب میشه. در نهایت کتاب جذابی بود.
اگر انسان به این حد تنزل یابد که به آدم خواری رو بیاورد. دیگر انسان نیست. و در آن زمان انسانی پیدا نخواهد شد که چنین کتابی بنویسد. نویسنده و مترجم که به نظر هم فکر هستند. نمیتواند با خلق چنین آثاری مردم را بیدار کنند که از زمین و منابع آن مواظبت کنند. اگر شهامت دارند با کارخانه داران و زمین خواران و... مبارزه کنند و در نقد از آنها و بیداری دولتمردان اقدام کنند. با اینکه فکر میکنم چنین افرادی هیچ وقت به آثار شما دست بزنند. چه برسد، بخوانند. بایستی به روشی که بتواند مثبت واقع شوند، اقدام کنند. و گرنه با احساسات افرادی مثل من بازی کردن هیچ کار خوبی نیست و برای نویسنده مخصوصاً برای مترجم که همزبان است هیچ افتخاری نمیآورد. خواهشا افراد کم سن مطالعه نکنند.
کتاب خیلی تاریکی بود واقعا هر خطش رو میخوندم برام عذاب بود. نویسنده انسان رو در حد یه حیوان تنزل داده و طریقه سلاخی کردن و پاره کردن انسانها رو توضیح میده. این کتاب قابل تاملی هست و بیان میکنه که چگونه حکومتها و دولتها میتونن قوانینی ایجاد کنن که شان انسانها در حد حیوانات باشه و اگر کسی پولی نداشته نباشه رو باهاش هر کاری دلشون خواست بکنن. خواهشا کتاب رو به دور از تعصب بخونید تا خیلی چیزهای دیگه دستگیرتون بشه
از نظر من کتاب خوبی نبود. شروع خوبی داشت، با توصیفاتی که نه اونقدر اغراقآمیز بودن که آدم رو دلزده کنن نه عاری از هیجان بودن. ولی چالش پیش روی شخصیت اصلی، و همچنین پایانبندی داستان جذاب نبود. در واقع میشه گفت تنها حسن این کتاب توصیف دقیق دنیای خیالی بود که نویسنده میخواست نشونش بده وگرنه غیر از توصیفات، سیر داستانی جالبی برای خواننده نداشت.
در ظاهر همه میخونیم و تحت تاثیر قرار میگیریم اما وقتی میریم تو زندگی متوجه نیستیم که تو بشقابمون گوشت بدن جانداران هست. اثر واقعی رو اونی میگیره که از فردا گیاهخوار شه. من مدتهاست که گیاهخوارم و با اعماق وجودم این کتاب رو درک میکنم. این کتاب رو خوندی و گوشت و فراوردههای رو از سفرهت حذف نکردی، انگار که اصلا نخوندیش.
کتاب خیلی ضعیف کسل کننده وپر از حاشیه و حرفهای اضافی وتوضیحات حوصله سر بر هستش. نمیدونم چطوری این کتاب رو در رده ترسناک ترین گذاشتن چون فقط خواب اور وحوصله سر بر و فقط از جنبه اینکه انسان هایی رو پرورش میدادن برای خوردن، ادم خیلی متاسف میشه. نه ترسناک نه معمایی نه هیجانی، فقط کسل کننده که ادم به زور میتونه تا انتها بخونه
با تشکر از نویسنده عزیز… مثل اینکه آینده زمین رو نوشتن، اینکه دولتمردان چه تاثیراتی روی مردم دارند و میتونن به هر طرفی آدمها رو بکشن که خودشون میخوان.. و انسان چقد میتونه بی رحم بشه تا جایی که همنوع خودشو بخوره.. آخر کتاب واقعا آدم شگفت زده میشه که چقدر تهی از احساسات شدند آدم ها.. با تشکر
خوندنش برای من خیلی زجر اور بود در تمام مدت خوندن این کتاب تپش قلب داشتم و از تجسم صحنه های اون ترس عجیبی میومد سراغم، خیلی واقع گرایانه موضوع اصلی کتاب بیان شده بود و همین باعث ترسناک بودن این داستان شده، همین نشون دهنده قلم خوب نویسنده و مترجم هست ولی اگه تو شرایط پر استرسی هستین نخونین
شاید در روزگار کنونی، اندیشیدن به چنین تصویری که انسانهایی پرورش داده میشوند تا خورده شوند و پوست آنها دباغی شود، روح همه را آزار دهد اما بگذارید این حقیقت تلخ را از این کتاب برایتان واگویه کنم که ما قدرت عجیبی در خو گرفتن به رفتارهای کثیف و مشمئز کننده و وحشتناک داریم!
در همین اطراف و در نزدیکی ما، اتفاقاتی میافتد که به مراتب فجیعتر از آدم خواری است اما برای همه ما عادی شده است و چون عادی است، پس مشروع است!
وقتی همجنس بازی در جامعه، تبدیل به یک حق طبیعی میشود، وقتی شریک جنسی انسانی، سگش باشد و مراسم ازدواج با او برگزار میکند، وقتی سقط جنین، پرشمارترین عمل بین زنان میشود، وقتی دختری را قلاده میبندند و میشود حیوان خانگی، وقتی بسیاری از مردم دنیا از چاقی رنج میبرند و هنوز در کشورهایی کودکان از گرسنگی میمیرند، وقتی باکرگی برای دختران جامعهای تبدیل به نقصان و عیب میشود، وقتی صنعت بردگی جنسی، جزو پرسودترین صنعتهاست، وقتی تجارت اعضای بدن، تجارت قابل دفاعی میشود... دیر نیست روزی که خوردن گوشت انسان هم، قانونی و عادی شود!