نقد، بررسی و نظرات کتاب خون آشام 5: شب شکار - سیامک گلشیری

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
ندا کریمی
۱۴۰۲/۱۰/۲۶
خیلی دور از واقعیت بود. خون آشام‌هایی که تلفن همراه داشتند و ماشین و. یا کیوان رو چطور زندانی کرده بود در حالی که این‌ها خیلی جاها مثل روح بودند. در کل انتهای داستان و پیدا کردن خونه کمی عجیب بود. با چه سرعتی و چطور دنبال اونها در جنگل رفتند که ماشین نمی‌تونست بره. و در آخر جمله‌ی ان بدبخت‌ها رو در مورد موجودات خون آشامی گفت که صدها نفر رو بدبخت کرده بودند. کلا آقای نویسنده اصلا کنجکاو نبود. در حالی که هر کس در این موقعیت بود حداقل سعی می‌کرد خودش فکر پیدا کردن خونه و راهی برای کشتن ان‌ها باشه. تا آخرین لحظات هم نپرسید نقشه‌ی ان‌ها برای نابودی هیولاها چی هست. این قسمت به نظرم ضعیف تر از بقیه‌ی قسمت هایش بود. دراکولا رو خیلی راحت کشتند. از اول خوب آتیش می‌زدند خونه رو.
مریم بادپا
۱۴۰۲/۵/۱۸
واقعا پایان قشنگی بود هرچند هنوز منتظر بودم اسم دراکولا رو بدونم. و اینکه واقعا از این کتاب قبلی غمگین تر بود. هرچند خواننده هم متوجه میشه که نویسنده زودتر متوجه اصل داستان نمیشه چون خیلی استرس جون خودش و خانوادش داشت