نقد، بررسی و نظرات کتاب عشق در سال‌های قحطی - نگین پوراسلامی

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
صبا باوفای حقیقی
۱۴۰۳/۰۲/۱۳
این دو ستاره فقط بخاطر مهارت نویسنده هست. واقعا حیف که چنین استعدادی در چنین زمینه‌ای بکار برده شده. تمام داستان پر از حقارت و پستی زنهاست. من فقط بخاطر این داستان رو ادامه دادم که منتظر بودم یه جایی نویسنده اینهمه تحقیر و رذالت رو نسبت به زنها به چالش بکشه و تقبیح کنه ولی در کمال ناباوری اخر داستان فقط با یه بخشش بی محتوا تمام شد. بجای عشق در سالهای قحطی بهتر بود اسم داستان طلسم در سالهای قحطی باشه. چون به شدت روی قدرت طلسم نویسنده تاکید کرد. واقعا تاثر برانگیز هست. تنها چیزی که از محتوای داستان میشه فهمید اینکه قدرت طلسم از خواست خداوند قویتره. معاذالله. چطور میتونیم باور کنیم که خداوند اجازه بده یه انسان بی گناه بدون دلیل مورد مجازات طلسم قرار بگیره. درسته که طلسم و جادو در دنیا وجود داره اما همون هم شرایط خاص خودش رو داره و در نهایت هیچ قدرتی بالاتر از قدرت پروردگار نیست. یه مرد بلا تکلیف با عنوان کاذب پهلوان هزار و یک جور ظلم و بدی کرد و نویسنده اصرار داشت که بی ثباتی این شخصیت حقیر همه ش به طلسم و جادو نسبت داده بشه. حتی تعریفی که از عشق در داستان شد قابل تامل هست. چطور منور به اسم عشق هر رذالتی رو مرتکب شد و متن داستان اصرار بر این داشت که تمام این رذالت‌ها بخاطر این هست که منور تحقیر شده جامعه بود. در کل تمام داستان موجی از احساسات منفی و دردناک رو به انسان منتقل میکرد. احساساتی که حتی انسان رو به گریه و رقب قلب هم نمی‌انداخت. امیدوارم نویسنده‌های ما دقت بیشتری روی مطالب داشته باشند. چون این رمان‌ها توسط نسل نوجوان هم خونده میشه و خدا میدونه چه تاثیر نامطلوبی بر روح و روان این غنچه‌ها که در حال شکوفایی هستند میگذاره
سارا مجیدزاده
۱۴۰۳/۰۱/۰۵
باید بگم که از خوندن داستان لذت بردم. داستان‌هایی که از دید و نگاه دو شخصیت مختلف روایت میشن جذاب تر هستن به نظرم حتی میتونم بگم داستان از روایت منور قشنگ تر بود و ادم بیشتر به خوندنش تمایل پیدا میکرد. ‌ به نظر من بیشتر از گیس سیاه منور مظلوم تر بود و زندگی سخت تری داشت درسته که به خیلی ها بد کرد ولی اون هم تو زندگیش خیلی سختی کشید چرا باید به خاطر ظاهرش همه اون طوری باهاش رفتار میکردن خب یک ادم سیاه پوستم هزار تا ارزو داره دوست داره زندگی خوبی تجربه کنه ولی بیچاره فقط به خاطر ظاهرش اون همه اذیت شد و دست به اون کارای وحشتناک زد. ولی واقعا نامرد‌ترین شخصیت داستان صالح بود. ادمی به شدت ریاکار دورو قاتل و خوب نما که خودشم نمیدونست تکلیفش با خودش چیه. بیچاره رئوف چه کلاهی سرش گذاشت صالح. ولی خدایی اخر داستان یک خورده دور از انتظار نوشته شده اخه بعد از این همه کینه و غضب چه جوری میشه دو تا هوو این جوری باهم کنار بیان. در کل کتاب خوبی بود به نویسنده عزیز خسته نباشید میگم چون به هر حال مارو با حوادث دوره‌ای از تاریخ ایران آشنا کرد.
دبیر راه عشق
۱۴۰۲/۰۸/۰۶
خسته نباشید، طرح اصلی داستان خوب بود ولی نیاز شدید به بازنویسی و بازآفرینی دارد کتابی نوشتن اثر را ماندگارتر می‌کند و این گفتاری نوشتن به پیکر اثر ضربه وارد کرده است، اثر در ژانر تخیلی بود شش تا کودک به دلایل نامعلوم کشته می‌شدند و در اینجا به خرافات و افراد ماورایی مثل جن و پری بیشتر پرداخته بود تا خالق هستی که در کتاب هم اشاره شد (تا خدا نخواد برگی از درخت نمیافته) ولی داستان بر پایه تخیل و خرافات و باورهای غلط بود. آخر داستان با تصورات من به عنوان خواننده خیلی متفاوت بود چون منور بعد از مصائب فراوانی که بر سر تقریبا همه شخصیتهای داستان آورد زنده ماند و به خوبی خوشی با هووش زندگی کرد!
کاش اسم پهلوون و لوطی را ابتدای اسم صالح نمی‌گذاشتید چون با کاری که با رئوف کرد پهلوونی و لوطی بودن زیر سوال برد!
سرگذشت اشخاص دیگر مثل مثل مراد هم مشخص نشد کسی که وجدان درد داشت و تا آخر با اون درگیر بود چرا حرکتی مثبتی انجام نداد چرا؟!
در کل شخصیتها ایستا بودن و تا انتها هیچ پویایی در وجود آن‌ها پدید نیامد و تاریخی بودن که نقطه قوت داستان بود به طور کامل پرداخته نشده بود و با کلی گویی از اتفاقات آن سالها می‌گذشت.
کتاب را تا انتها خواندم به امید تحول یا تغییر در روند داستان اما بی حاصل بود!
به امید پیشرف نویسنده عزیز در عرصه نوشتن و نویسندگی
مژگان س
۱۴۰۲/۰۵/۲۰
این کتاب علاوه براینکه اطلاعات خوبی درموردزندگی مردم ایران درسالهای جنگ جهانی دراختیارخواننده قرارمیده ازجنبه روانشناسی هم حرفی برای گفتن داره زیاده خواهی میتونه یک انسان رو به شیطان تبدیل کنه حسادت طوری آدم رو کورمیکنه که ازیک لوطی وجوانمرد مردی رو میسازه که راحت به برادرخودش پشت کنه تهمت بزنه وبه اعتمادش خیانت کنه ولی آنچه که مسلمه اینه که هرخطایی تاوانی داره وهربدی بازتابش به خودت برمیگرده داستان اززبان دوتاشخصیت اصلی ورقیب تعریف میشه هرکدوم حق رو بخودشون میدن دونفربادودیدگاه که هرکدام حوادث روبه گونه‌ای جداتعریف وتفسیر میکنندمنوربه خودش این اجازه رو میده اونچه که حق خودش میدونه وسهم خودش ازخوشبختی رو بدست بیاره ولوبازبرپاگذاشتن انسانیت وباجادوی سیاه یا گیس سیاه که بخاطرحسادت با تحریک کردن رقیب آتش خشم وکینه اون رو شعله ورمیکنه وخودش هم در اون آتش میسوزه
مهسا دودانگه
۱۴۰۲/۰۵/۲۸
بسیار بسیار داستان را دوست داشتم. اما یک سری کوتاهی‌هایی در پرداخت به داستان شده بود. مثلا گاهی زمان بندی مناسب نبود. یا به یک سری جزئیات نپرداخته بود. اما در کل داستان قشنگی بود. درست است که جادو و خرافات را دوست ندارم. اما در این کتاب با مهارت به اینها پرداخته بود. در کل داستان قشنگی بود. شخصیت منور که زخم خورده از روزگار بود و یک روانپریشی واقعی بوده. و دختری به نام گیس سیاه که اسیر دست زیاده خواهی و عقده‌های این زن سیاه دل و روانپریش شد. واقعا این همه بدبختی و بلا برای یک انسان بسیار سخت و دردناک بوده ولی گیس سیاه دردای زیادی رو تحمل کرد و خیلی سختی کشید. موقعی که داستان از زبان منور روایت میشه واقعا آدم پی به شخصیت دیوانه و عقده‌ای منور میبره که چقدر قلب سیاه و عقده داشته.
ز . مالکی
۱۴۰۲/۰۵/۰۸
با تشکر از نویسنده محترم
داستان زیبا بود ولی روح آدم رو می‌آزرد ازاین نظر که کودکان در این داستان قربانی نادانی افراد خودخواه شدند افرادی مثل گیس سیاه و منور
البته این دونفر هم خود قربانی مردی بی اراده مثل لوطی صالح شدند که خود قربانی شهواتش بود ولی خوب بود که نویسنده روایت رو از هردو رقیب نوشته بود که انسان بفهمه نباید یه طرفه به قاضی بره دیگه اینکه زمان قحطی رو خوب توصیف کرده بود چون من از مادر بزرگم هم شنیده بودم
ازنظر نوشتاری غلط املایی ودستوری زیاد داشت از نویسندگان محترم که تو کار ادبیات هستند بعیده که قوانین دستور فارسی را رعایت نکنند
خاطره
۱۴۰۲/۰۳/۲۶
به شدت توصیه میکنم بخونید. این داستان عالی و بی نظیر با قلمی روان و عامیانه و درست مثل زندگی واقعی خود ماست. من این داستان رو تو اینستا خوندم و در واقع اخرهای فصل دوم بودم که مشکل مهسا و فیلتر شکن پیش اومد و نویسنده دیگه ادامه نداد و منم پیحش رو گم کردم. ولی ذهنم همش درگیر اخراین داستان جذاب و دلنشین بود و تا دیدمش اینجا اول کلی ذوق کردم وبی معطلی خریدمش. این منور سیاه سوخته یه عفریته به تمام معناست. یه خونه خراب کن و اگر بدونید چی‌ها به سر گیس سیاه نمیاره. داستان رو که شروع کنیددیگه نمیتونیدیه دقیقه رها کنید. ازکتابراه برای این داستان بی نهایت ممنونم
ستاره
۱۴۰۲/۰۷/۱۳
ابتدا تشکر زیاد ار خانم پوراسلامی برای نگارش این رمان زیبا. نکته‌ی بسیار جالب و ارزشمند این که در فصل دوم به جای ادامه سرگذشت شخص اول داستان یا همان راوی، داستان از دید شخصیت منفی روایت می‌شود. البته مساله‌ی بسیار دردناک اعتقادات و باورهای غلط و گاهی بسیار کفرآمیز در بین عموم مردم و سطح درک و فهم پایین خیلی مشکل ساز بوده از قبیل برتری‌های جنسیتی و نژادی همانند رفتاری که افراد در مواجهه با این دختر سیاه رو داشتند. این هم از نکات مثبت در این رمان. هست. در آخر توصیه می‌کنم خواندن این رمان زیبا و پر کشش را به همه‌ی اهل مطالعه.
رضا
۱۴۰۳/۰۹/۲۰
سلام خدمت نویسنده محترم.. خوب بود ولی به شدت طولانی بود‌ای کاش خلاصه تر بود... آدم دوست داشت بدونه آخرش چی میشه.. به نظر من خود نویسنده به طلسم و جادو اعتقاد دارند چون زیاد ازش یاد کردند وخدارو فراموش کرده بودند.. اگه طلسم و جادو و مهره مار اثر داشت پس چرا رو بی بی اثر نمی‌کرد. یا مثلا جلوی زن گرفتن صالح نشد. چرا طلسم محبت نگرفت که تو دل همه عزیز بشه پس چرا کسی دوستش نداشت به نظر من همه چوب کارهای خودشون رو خوردند.. آدم باید عاقل باشه واز عقلش کمک بگیره نه دنبال خرافات بره..... موفق باشید...
موسوی
۱۴۰۲/۰۳/۳۱
نثر روانی داشت دوست داشتم کامل بخونم گرچه این حجم کینه برام جالب نبود ولی میتونه واقعی باشه البته بعضی اصطلاحات کلمات استفاده شده نمیتونه مربوط به اون دوران باشه مثلا کلمه مرسی. بی تفاوتی آدمها در مرگ عزیزانشا ن هم کمی زیادی بود حتی جایی که سایه مرگ باشه مثل دوران قحطی. ولی چیزی که جالب بود نشون دادن شخصیت آدمها بودکه ترکیب عجیبی ار خیر وشره وچقدر غرور و شیطان به آدمها نزدیکند حتی اگر خودمان باور نداشته باشیم که درون همه ما هست
مهسا برکتی
۱۴۰۳/۰۳/۰۷
ضمن خسته نباشید به نویسنده محترم این کتاب باید بگم با اینکه خیلی روان نوشته شده بود و هیجانی بابت ادامه دادن کتاب در خواننده ایجاد می‌کرد ولی خیلی وقایع از نظر من ساختگی و دور از ذهن به نظر می‌رسید به شخصه فکر می‌کنم شاید یک نوجوان در بخشی از قسمتها داستان را جلو برده و به نویسنده کمک کرده. در عین اینکه نظر من رو راجع به پهلوانان و لوطی‌های قدیم رو کاملا ویران کرد.
مریم مقدم
۱۴۰۲/۰۸/۱۸
از نظر من رمان بسیار خوبی بود، طوری که مانند یک فیلم عمل کرده و مکان و زمان را به وضوح به تصویر کشید و اگر مسائلی بیان شده از جمله وجود هوو، جادو، سنگسار و.... اینها متأسفانه واقعیات تلخی بوده که در آن زمان در کشور ما وجود داشته، ممنون از نویسنده‌ی عزیز و سیستم کتابراه، به امید روزهای روشن تر در پرتو عقل، علم و وجدانیات بیدار
محمد مرادی
۱۴۰۳/۰۵/۱۳
یکی از قشنگترین آثاری که تا الان خوندم همین کتاب بود. مخصوصا که داستان در یک مقطعی از زبان شخصیت منفی داستان گفته میشه و بسیاری از مجهولات و سوالات ذهن خواننده رو جواب میده. عده‌ای از دوستان میگن غم و ناراحتی بیش از اندازه از معایب این داستان بوده، در حالی که من معتقدم غم و اندوه هم جزئی از واقعیت زندگی ست...
Sara mp
۱۴۰۳/۰۲/۰۷
من عاشق داستانهای قدیمی و تاریخی هستم به نظرم خیلی ریبا و روان نگاشته شده بود پر از هیجان و شور و حال هر دو فصل خیلی عالی بود به شدت علاقه مند بودم که وقتی پیدا کنم و سریع بخونم کشش زیادی داشت ممنون از نویسنده و تمام عزبزان
محمودی
۱۴۰۳/۰۶/۲۳
چقدر طولانی بود، عجب حوصله ایی داشته برای نوشتن کتاب، دوتا زن روی همه چیز زندگیشون قمار کردند، البته یکی خیلی بیشتر، بدنبود، ازاینکه خیلی مسائل در بخش دو تکرار میشد کمی حوصله بر وکشداربود، خوب بود تموم شد.
Aida
۱۴۰۲/۰۶/۳۱
عالی بود. دارم ادامه این رمانم میخونم و این داستان واقعا منو مجذوب خودش کرده اون اعتمادای نابه جا و عبرت گرفتنا و تجارب مختلف خیلی خیلی قشنگه و واقعا نشون میده ک دنیا خیلی کوچیکه و سرنوشت ادما به هم گره خورده
نازنین حقجو
۱۴۰۲/۱۰/۱۹
یکی از بهترین رمان‌هایی بود که خوندم هنوز باورم نمیشه که یه آدم تا چه حد میتونه بد باشه و یه آدم تا حد میتونه سیاه بخت باشه و پیشنهاد میکنم حتما بخونید این کتاب رو واقعا چالش برانگیز بود
فاطمه اس
۱۴۰۲/۰۴/۲۱
این کتاب خیلی سرگرم کننده هست، خوب شد که پایانش با بخشش و گذشت تمام شد، دیگه از اون همه کینه توزی داشتم کلافه می‌شدم، فکر نمی‌کنم در زندگی واقعی آدمها اینقدر توان و همت برای کینه توزی داشته باشند
آنیسا امینی
۱۴۰۳/۰۶/۱۱
کتاب خیلی جالبی بود می‌دونم تا مدت‌ها از ذهنم نمیره
یه ستاره کم میکنم بخاطر مرگ و میر زیادی که داشت
با این کتاب خیلی گریه کردم دلم خیلی گرفت
تا تموم نشد نمیشد زمین بذاریش
هانیه گنجیان
۱۴۰۳/۰۲/۱۳
نمیدونم چی بگم من به سال‌های قحطی ایران خیلی علاقه داشتم اولای کتاب خوب و جذاب بود ولی زیادی کشش دادن و اینکه کمی برام سطحی بود البته با احترام به نویسنده و کتابراه عزیز
ریحانه
۱۴۰۲/۰۵/۱۰
کتاب بدی نبود اما نویسنده میتونست تحقیق بیشتری نسبت به زمان اتفاقات رمان داشته باشه و خیلی کلیشه‌ای و موضوع تکراری نمیدونم اینهمه بچه دنبا اومدن و مردن یکیشون چرا دخترنبود
مریم عباسی
۱۴۰۲/۰۴/۲۸
من این رمان رو دوست داشتم چون کلا رمانهای قدیمی رو میپسندم. فقط غلط املایی زیاد داشت که البته مشکل تایپی بود و از ارزش رمان کم نمیکنه. سپاس فراوان از نویسنده عزیز.
راضیه شمسی
۱۴۰۲/۰۴/۲۲
برای رفع بیکاری خوب بود،، اینقدر از طلسم و جادو گفته بود که من دیگه به اطرافیان خودم هم شک کرده بودم، ولی خب تو این دنیا خدا همه نوع بنده‌ای داره
سمانه خیرالهی
۱۴۰۲/۱۰/۱۷
بسیار کتاب آموزنده وزیبایی بود با خوندن هر سطرش لذت بردم به شدت به علاقمندان داسنانهای قدیمی پیشنهاد میکنم و خسته نباشبد میگم خدمت نویسنده توانا
سایه
۱۴۰۲/۰۸/۱۷
به همین راحتی آخرش همدیگه رو بخشیدن و با هم موندن و زندگی کردن تا صادق رو داماد کنن؟؟!!! داستان زیادی اغراق امیز بود. هم توی نفرت هم بخشش هم حسادت
روز زیبا
۱۴۰۲/۰۷/۰۶
عجب کتابه نابی بود. واقعا هرچیز از این کتاب تعریف بشه کمه. نظر شخصیم اینه به شدت توصیه میشه بخونید. کتابی سرتاسر هیجان و پر از چالش. خانم نویسنده قلمتون مانا.
ا
۱۴۰۲/۰۶/۰۳
رمان جذابی بود و تمایل خواننده برای دانستن ادامه داستان زیاد بود توصیه میکنم بخونید و اینکه دنیا بی حساب و کتاب نیست و آفرینش بر پایه یک نظمی بنا شده
تینا زاهد
۱۴۰۲/۰۵/۰۱
بسیار جذاب و پرکشش.. داستانی که باهاش به زمان‌های قدیم میرین و حس میکنین توی اون دوران دارین زندگی میکنین.. من حق رو به منور میدادم و خیلی دلم براش میسوخت..
فاعزه فطرتی
۱۴۰۳/۰۱/۱۴
تواین کتاب خشم و کینه و قضاوت بیجا یک جا میبینی و چقدر اسیب‌های جبران ناپذیری دارد واقعا باید برای همه ادم‌ها چه زشت چه زیبا ارزش قائل شد
نسیم
۱۴۰۲/۰۹/۰۷
از موضوع رمان خوشم اومد چون تاریخ گذشته رو خیلی دوست دارم.
یعنی واقعا تو گذشته مردم این همه به جادو و طلسم و... اعتقاد داشتن!!
الما اسدی
۱۴۰۲/۰۷/۰۹
این کتاب بیشتر ذکر مصیبته،، تا یکی از شخصیتها میاد روی خوش ببینه، بلا از آسمون نازل میشه و یکی میمیره!!! انرژی این کتاب واقعاً منفیه.
نادیا کیانی
۱۴۰۲/۰۵/۱۴
کتاب سرگرم‌کننده‌ای بود ولی پر از اتفاقهای دردناک گرچه خیلی تخیلی بود ولی این همه مردن بچه ناراحت کننده بود.
با سپاس از نویسنده و کتابراه
Mahsa Mokhtari
۱۴۰۲/۰۳/۲۷
کتاب خوبی بود، فقط یکم حوصله سربر بود، همش بچه هاش میمردن و خیلی دیگه داستانو تخیلی کرده بود، در کل بد نبود
سمیه جوکار
۱۴۰۳/۰۳/۰۳
کتاب خوبی بود ولی من پایانش نپسندیدم با واقعیت جور نبود انسانی که آنقدر بدذات هست نمیتونه به یکباره خوب بشه
کتی تاجیک
۱۴۰۲/۰۷/۱۲
والا همش نوشته: گریه کردم. گریه کردم. حال آدم بهم میخوره. ۷۰ صفحه اشوبیشتر نخوندم از بس نوشته گریه کردم. مسخره اس
Haniyeh Siavash
۱۴۰۲/۰۶/۰۴
یعنی به همین راحتی همه چیو بخشیدخیلی قابل باور نیست. منور باید تقاص سختی پس میداد
جوادپور
۱۴۰۲/۰۵/۲۰
این کتاب با روح و روان آدم بازی میکنه خوب بود ولی سر درد گرفتم تا تمومش کنم احساس میکنم افسرده شدم
parisa
۱۴۰۲/۰۴/۲۶
کتاب خوبی بودمن که شب و روز مشغول خوندنش بودم تا تمومش کنم ولی زیاد غمگین بود همش مرگ و غم... ولی آخرش خوب تموم شد
سایه سمائی
۱۴۰۳/۰۶/۲۴
این کتاب جالب بود برای بیشتر شدن اطلاعات عمومی مردم از زمان‌های قدیم کتاب خوبی بود
Mobina kazemi
۱۴۰۳/۰۲/۲۵
خوب بود ولی اخراشو خیلی طولانی کرده نویسنده باید وسطای داستان از زبون منور مینوشت
Ziba Abu
۱۴۰۲/۰۴/۲۹
کتاب خوبی بود وخیلی روان و ساده و عامیانه نوشته بود وپایان خوبی داشت ممنون از نویسنده محترم
امیرحسین رویایی
۱۴۰۳/۰۷/۲۳
عالی بود بی نظیر بود خیلی خیلی دوست داشتنی من که خیلی دوست داشتم
mraa@
۱۴۰۳/۰۶/۱۰
عالی عالی عالی عالی. هر چی بگم کم گفتم. عالی بود خیلی عالی بود
لیلا فرضی
۱۴۰۳/۰۲/۲۵
از شخصیت صالح متنفر بودم هنوز نفهمیدم با خودش چند چند بود... ولی منور جالب بود
فاطمه منصوریان
۱۴۰۲/۱۲/۱۶
کتاب بدی نیست ولی از این ناراحتم چرا توی دوره‌های اسلامی همش زن باید تحقیر بشه
نرگس احمد
۱۴۰۲/۱۱/۲۰
در این داستان گذشت خیلی مهم بود چون با گذشت بسیار زیاد داستان به پایان رسید
فرشته غبادی
۱۴۰۲/۱۰/۰۶
کتاب خوبی بود ولی یه جاهاییش اغراق شده بود و زیادی خرافی بود
Mary Sal
۱۴۰۲/۰۴/۳۱
حقایقی که تو قدیم بوده رو عنوان کرده ولی طولانی بود و خسته کننده
Mz
۱۴۰۳/۰۲/۲۰
بسیار بسیار عالی بود پرهیجان و جذاب حتما توصیه می‌کنم
فاطمه بامری
۱۴۰۳/۰۱/۰۸
بسیار عالی و با جزئیات کامل و جذابیت بی نظیری داشت
1 2 >>