نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی سفر عصمت - ابراهیم گلستان

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
رویا
۱۴۰۲/۵/۱۶
سلام وقت بخیر
چهارچوب داستان خیلی جدید نبود: سفر عصمت متاسفانه نویسنده نتوانسته بود از این موضوع یک داستان خوب در بیاورد. در شروع داستان خوب توانسته بود ادامه بدهد و شنونده را درگیر داستان کند و ما را به وسط یک تعقیب و گریز بر سر جان انداخته بود. اما رفته به رفته جذابیت داستان کاسته شد و اواسط داستان نیز به طور مضحکی پیش می‌رفت، توانایی عجیب و داستان‌های مسخره‌ای که «خود» از جهانشان سرهم می‌کرد حوصله شنونده را سر می‌برد و باعث می‌شد هی رشته داستان از دست برود. باز هم یک ستاره کم کردم. از نظر منطقی رفتاری نیز این داستان خیلی دور از واقعیت بود به طوری که واکنش‌های افراد اصلا درست و به جا به نظر نمی‌آمد، که باز هم یک ستاره کم می‌کنم. در پایان داستان هم با یه سوتی مسخره و کلیشه‌ای راه حل پیش پای اشخاص گذاشته شد و با این اتفاق کل داستان در دو خط جمع شد. که به خاطر این پایان ضعیف یک ستاره کم کردم. چندان از داستان لذت نبردم.
با سپاس از کتابراه
ALI REZAEI
۱۴۰۳/۱/۱۹
نقد کتاب: کتابی با داستان های جذاب اما کمی خسته کننده کتاب خوبی رو شاهد هستیم. کتابی که به موضوع خوبی دامن زده و اون رو به خوبی توصیف و تعریف کرده. از مثال های کاربردی تا سوال هایی برای گرم کردن و درگیر شدن در کتاب. این کتاب از نگارش خوب و قوی برخورداره که باعث میشه در درک مفاهیم به مشکل خاصی برنخوریم. قلم نویسنده میشد گفت حرفه ای بود و با داستان های کوچک فهم هر چیزی رو برای ما اسان میکرد این کتاب در کتاب های عادت یکی از بهترین هاست و میشد بهترین این سری کتاب رو عادت های اتمی بیان کرد ک واقعا قوی بود گویندگی صدا هم بکی از نقاط قوت این کتاب بود و همچنین میزان زمانی که داره. نه زیاد نه خیلی کم حتما این کتاب ارزش خرید بالایی رو داره اما در جاهایی حس میشد که نویسنده رفته تو جاده خاکی و کلام از دستش در رفته اما در مجموع خوب بودخلاصه کتاب خوبی رو شاهد هستیم و میشد گفت که ارزش خرید بالایی هم داره چون محتوای کاربردی در زندگی روزمره داشت و میشد از اونها استفاده کرد. موارد مثبت قلم روان نویسنده گیرایی ساده منفی تناقض در برخی جاهادر اخر از کتابراه تشکر میکنم
sadaf khd
۱۴۰۲/۵/۲۱
به طور کلی داستان مورد علاقم نبود و صدای گوینده رو دوست نداشتم داستان بار منفی زیادی داشت و فکر میکنم هدفش هم همین بود یکی از نکاتش این بود که گاهی بدبختی هر جایی که بری همراهت میاد انگار که تو بختت نوشته شده باشه تو هر جا بری و از هر چیزی فرار کنی در اخر همون پیدات میکنه یه نظریه دیگه هم که میتونم بدم اینه که گاهی خودمونو میندازیم تو راهی که بعضا دیگه بیرون اومدن ازون راه تقریبا غیر ممکنه و به بخت ما گره میخوره یعنی هرکار کنی ازون راه کج دیگه برگشتی نیست و همیشه همراهته همیشه رو پیشونیت نوشته میشه به همین دلیل بهتره انتخابایی که میکنیم رو دقت کنیم تا تو این راه کج نیوفتیم حالا هر چی که میخواد باشه من همیشه اینو در نظرم دارم البته آدمیزادیم گاهیم اشتباه میکنیم انسان جایز الخطاس ولی عقل و تفکرم داریم بهتره قبل از هر چیزی عمیقا به اون کار و عاقبتش فکر کنیم... به طور کلی این داستان های کوتاه ادم رو گاهی به خودش میاره...
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۲/۷/۳
کتاب صوتی سفر عصمت داستان زنی بدکاره و تن فروش است که به دنبال اتفاقی که برایش می‌افتد دچار تحول روحی شده و برای توبه به مشهد سفر میکند نام داستان نیز برگرفته از این قسمت ماجراست. در حرم عصمت با سیدی اشنا میشود که به او پیشنهاد میدهد تا تن فروشی را در قالبی شرعی و اسلامی ادامه دهد. نویسنده چنان در مورد سید اغراق کرده و اورا با توصیفات خود مظهر پاکی نشان داده که گویی بجای انتقاد در حال تعریف و تمجید اوست. برداشتی که میشه از این داستان داشت شاید اشاره به گریز ناپذیری از سرنوشت و رواج فساد اخلاقی به نام دین و مذهب است. صدای گوینده نیز بسیار بد بود و اصلا مناسب گویندگی نبود. داستان هم جذابیتی نداشت و بیش از حد در توصیف سید و فضای معنوی اغراق شده بود درحالیکه باید برعکس این حالت به تصویر کشیده میشد و نویسنده در بیان منظورش کاملا ضعیف و چه بسا اشتباه عمل کرده
فرییا جمالی
۱۴۰۲/۵/۴
داستان یکی از بدترین و شرم آگین‌ترین واقعیت‌های اجتماع رو توصیف میکنه. ممنون از نویسنده که این داستان رو به تحریر در آوردن. ولی چه تفاوتی توی سرنوشت یک زن بی کس و کار که مجبور به تن فروشی شده ایجاد شد. مگه فرقی میکنه که این زن خارج از بارگاه مقدس به این عمل دست بزنه یا داخل این بارگاه. به نظر من اینکه بدتر که در بارگاه مقدس حرم اینطور مکانها باشه. کسی که میاد سراغ این طور زنها به جز هوس رانی و خاموش کردن آتش شهوت خود چه منظوری داره. ازطرفی اکثر دردهایی که میان توی حرم برای اینجور کارها عرب هستند عرب‌هایی که فکر میکنن نژاد برترند ولی از خدا بی خبرند. و این زن توی حرم آلت دست هوسرانی چنین مردهایی خواهد شد. اون سید هم خیلی در موردش اغراق شده. مردی که چنین پیشنهادی به یه زن میده نمی‌تونه پاک و نجیب باشه.
ن د ا ز ر ن د ی
۱۴۰۲/۵/۲۰
از ابراهیم گلستان محدودی خوانده بودم و شنیده بودم، بیشتر زندگی‌اش را خوانده بودم و اتفاقات حاشیه‌ای از زندگیش را خوانده و شنیده بودم.
به نظر من، کمی نوع نوشتن و نگارش ابراهیم گلستان در سفر عصمت، مبهم و کنایه آمیز بود. شفافیت و روانی حکایت در داستان او کمتر دیده می‌شود و یک نوع قاطعیت و جدی بودن در نوشته‌اش دیده می‌شود. و به قدرت بالاتری نیز اشاره دارد و ادبیات رسمی نیز برای کتابش برگزیده است.
سفر عصمت داستانی کوتاه است که انتها و ابتدا دارد و ترا سریع از اتفاق روایت به دنبال می‌کشد و کمتر از داستان جا می‌مانی شاید این دنبال کردن، باعث بشود داستان را که شنیدی، در گوشه‌ای از ذهنت رها کنی و دنبال باقی زندگیت بروی، نمی‌دانم! سپاس
A.asgari
۱۴۰۲/۵/۲۶
کتاب خوبی بود کتاب کوتاه و تاثیر گذاری بود از وضع جامعه و مخصوصا مشهد کتاب درباره ی زنی سیاه بخت بود که به مشهد رفته و میخواست توبه کند سیدی بهش میگه خواهرم و اونو صدا میزنه براش. روضه میخونه و چون سید بوده زن فکر میکرده که خیلی پاک و خوبه بهش میگه اداب زیارت بلدی میگه نه دفعه اولمه میگه بیا یادت بدم و میبرتش بیرون و بهش میگه خواهر کار میخوای که هر وقت خواستی بیای زیارت و بغل امام رضا باشی خونه‌ی من هست کار میکنی و برایه حلال بودنش صیغه ات میکنم و هر وقتم خواستی میای زیارت ممنون از کتابراه بخاطر کتاب‌های متنوع اش
ندا اصغری
۱۴۰۲/۴/۳۱
خوانش گوینده خوب بود
اما پایان داستان حس بدی به خواننده القا میکرد
اونجا که سید به خانم گفت برای خدمت شرعی هم محرم میشید
درسته که صیغه حلاله و گناه نیست. ولی بنظرم اینکه تو بخای برای پول در اوردن و خدمت ب زوار دیگه هر موقع صیغه کسی باشی خیلی ناپسنده.... بنظرم فرقی با خود فروشی نداره. یک زن میتونه با هر میزان تحصیلات در بدترین شرایط کلفتی بکنه... ولی از فروش تنش و شرف و عزتش پول در نیاره. من ترجیح میدم بمیرم ولی با همچین پولی زندگی نکنم.
اسما
۱۴۰۲/۵/۱۳
با اینکه داستان یکی از واقعیت‌های تلخ جامعه را بیان می‌کرد و صدای گوینده بسیار مناسب با کتاب بود اما متن داستان خیلی ضعیف بود و حس بدی به شنونده القا کرد. مخصوصا اینکه پایانش با اینکه زن به جایی مقدس برای توبه پناه برده، دوباره همان اول داستان با یک صورت دیگر برایش رخ خواهد داد؛ ولی نویسنده در بخش مثبت ماجرا با استفاده از مکان مثبت و شخصیت مثبت، آورده که جلوه مثبت به این کار بده ولی با این حال حس تلخ تری نسبت به اول ماجرا به شنونده القا کرد.
shahrokh
۱۴۰۲/۱۲/۳
چقدر کتاب ضعیفی بود شاید از این بی سر و ته تر و داغون تر کتابی نخوندم چقدر خرفات و اعتقاد‌های پوچی درش گنجانده شده بود
یک زن روسپی که بعد از کارش پشیمان شده و ندای پشیمانی میکنه اخه کسی برای آمرزش از حرم امام طلب آمرزش میکنه انسانی که قادر به کنترل مرگش نبود چطور میتونه کمکت کنه؟!
حرف‌های سید هم که مثل میخواهد پناه بده زیاد جالب نبود انگار میخواهد صیغه کنه دختره رو
به قول یوسف: از یک قطعه سنگ بی جان چه میخواهی
F.javan
۱۴۰۲/۵/۳
داستان قصه شهر زیارتی بود که به تایلند ایران معروف شده و دلیلش هم تو همین داستان عنوان شد. زنی بدکاره که برای توبه به حرم میره و سید قصه او رو به در آمدی دعوت میکنه که ثواب هم داره در نهایت همون کار و میکنه فقط اینجا علاوه بر درآمد به بهشت هم میره! عده‌ای خواهران دینی هم در منزل سید بودند که منزل نزدیک حرم داشتند برای خدمت به زوار نویسنده با زیرکی تمام قصه‌ای رو به تصویر میکشه که عین حقیقته...... تلخه ولی حقیقی
Fereshte Akbari
۱۴۰۲/۵/۱۸
هرکجا که بریم سرنوشتمون رو همراه خودمون خواهیم برد. زنیکه برای فرار از سرنوشتش و توبه راهی سفر زیارتی میشه اما همونجا هم از دست سرنوشت گریزی نداره و نمیدونم چرا خوشحال شد از اتفاقی که افتاد در صورتیکه واس فرار ازش راهی سفر شده بود. کتاب بدی نبود امتیاز ۲/۷ میدم بهش از ۵. ممنون از کتابراه
marjan eslami
۱۴۰۲/۵/۳
واقعیت بین دو یا سه ستاره مونده بودم!
داستان واقعیت محض و کثافت یک مرد خدا!!! به اسم سید رو به نمایش گذاشته و زنی که هیچ پشت و پناهی نداره و مجبور به قبول کردن میشه.
چیز جدیدی برای گفتن نداره همون داستان قدیمی نیاز زن به سرپناه و زندگی و نیاز مرد به رابطه جنسی در ازای بهره کشی از زن.
جوادکرمی
۱۴۰۲/۵/۲
سلام خیلی خوب نوشته شده و گوینده هم خوب پیغام رو میرسونه ودرد رو خوب منتقل کرد و شنوده درسته که سخته ولی باخودش میکشونه و نویسنده به جا و درست کلمه هارو نوشته شاید توایران کمه ولی هست این مشکلات با خارجی‌ها هم نباید مقایسه بشه چون همه جا همه جور انسانی هست آفرین به نویسنده خیلی ممنون
Nahid Ghovanloo
۱۴۰۲/۴/۳۱
اینطور است که با استفاده از جهل میتوان همان زندگی ناپسند و گناه‌آلود رو ظاهرا تبدیل به یک زندگی روحانی و پسندیده کرد
در نهایت این زن همچنان بازیچه هوس‌رانی و سواستفاده مردان ماند
فاطمه فریور
۱۴۰۲/۵/۶
منظورنویسنده را متوجه نشدم ولی برداشت خودم اینه که حرم مکان خوبی است برای به دام انداختن زنها و دختران ساده که به امام رضاپناه آوردن. فقط کافیه ظاهر خود را به شکل آدمای مومن دربیاریم و زبان چربی هم داشته باشیم.
فائقه
۱۴۰۲/۴/۳۰
من که نپسندیدم زن بد کاره‌ای که برای توبه به زیارت میره وبا مرد سیدی آشنا میشه وبرای اصول خدمت باید با هم محرم بشن وزن عاقبت به خیر میشه مزخرف تر از این تا حالا نشنیده بودم تا حالا
abolfazl
۱۴۰۲/۱۱/۱۸
اصلا خوشم نیومد مغز یک انسان چطور به یک همچین مرحله‌ای میرسه و چطور انسان تصمیم میگیره همچین چیزی رو به روایت قلم دربیاره البته بعید میدونم آقای گلستان فکری از قبل پشت این روایت کرده باشند!
Snr
۱۴۰۲/۸/۱۸
نه موضوع داستان مورد پسندم بود نه صدای گوینده، داستان و صدای گوینده رو دوست نداشتم و برام گنگ و مبهم بود؛ زیاد سعی کردم با داستان خو بگیرم و بفهمم چی به چیه، داستانی بی سروته و دارای انرژی منفی.
شهرزاد شریفی
۱۴۰۲/۵/۲
بسیار کتاب بی محتوایی هست با آهنگ لطیف هوس بازی آخوند رو به نمایش میذاره و یه زن نفهم و ایده آل اجتماع اسلامی هست که در آخر رستگار میشه و به خیل بردگان جنسی آخوند میپیونده
امین باقری
۱۴۰۲/۶/۱۲
هدف نویسنده از این داستان را نمی‌دانم ولی داستانی سرشار از سیاه نمایی بود. شاید چنین موضوع‌هایی وجود داشته باشه اما این که جزء رو به کل نسبت بدی عمل قشنگی نیست.
شهناز زمانی
۱۴۰۲/۴/۲۹
برخی داستانها واقعیت تلخ و شرمگین جامعه رو نشون میده و تلختر اینکه افراد مدعی نجات، خودشون سیاهچاله‌های نکبت و بدبختی اند
Mozhgan k
۱۴۰۲/۶/۱۲
کوتاه ولی بازتاب دهنده‌ی تاریخی طولانی از اعمال مردان خدا!!! 🥴🫢🫣همچنان فرصت طلب همچنان مکارهمچنان شهوترانو این است راه رسیدن به اهدافی که دنبال می‌کنند!!
فرزانه عبدی
۱۴۰۲/۵/۲
صدای گوینده نرم و آرام بود داستان رو مناسب متن پیش می برد.اول داستان که سید اومد کاملا مطمئن بودم آخرش کار به کجا میرسه😏
الهه ابیار
۱۴۰۲/۴/۲۹
کتاب راجع به زنی بدکاره هست که تصمیم به توبه میگیره و به پابوس امام رضا میره و اونجا سیدی راه زیارت کردن رو به او نشون میده و زن از سرگردانی و بی پناهی و گناه نجات پیدا می‌کنه.
مامان سه قلوها
۱۴۰۲/۱۱/۲۰
منم اصلا خوشم نیامد از داستان، درسته همچین اتفاقایی در واقعیت میوفته، اما گفتن و شنیدنش باعث میشه قبح قضیه ریخته شه و عادی بشه بین مردم
شاهین ف
۱۴۰۲/۴/۲۹
دارک شد یهو همش حس بدی داشتم از اولش هی میخواستم خوشبین باشم ولی فکر کنم حس بدم درست بود
Elahe Arabkhani
۱۴۰۳/۱/۳
متاسفانه با روحیات من این دسته از کتاب‌ها سازگار نیست. ولی در قلم توانمند ابراهیم گلستان شکی نیست قطعا
مژگان عبدی
۱۴۰۲/۶/۴
ضنن تشکر از کتابراه؛ به نظرم کتاب جالبی نیومد ولی متاسفانه بخش تلخی از واقعیت جامعه بود که در داستان گفته شده بود
مریم کاوه نژاد
۱۴۰۲/۵/۸
کتاب بدی نیست... درباره زنان و اینکه همه جا ظلم میشه بهشون... حتی زمانی که فکر میکنیم بهشون لطف شده!
افسون
۱۴۰۲/۵/۳
چندش‌ترین داستان بود همان نیاز جنسی مردان برای یک لقمه نان چه شرعی و غیر شرعی یک زن باید تسلیم خواسته مردان شود
حسنا ع
۱۴۰۲/۵/۳
من از این نوع گفتار ابراهیم گلستان خوشم اومد، قشنگ به خاک و خون کشید هر چی سرپوش دینی هست رو
زینب ناصری
۱۴۰۲/۵/۷
خوب بود.. شخصیت‌ها رو کامل و خوب معرفی کرده بود اما انتظار داشتم بیشتر داستان پردازی بشه
مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۵/۱
داستانش معمولیه و تو اکثر فیلم فارسی‌ها بود، اما فضاسازی قشنگ بود، صدای راوی هم مناسب و خوب بود
عاطفه اصفهانی
۱۴۰۲/۸/۱۷
آدم با خوندن کتاب‌های صادق هدایت به فکر فرو میره و قصه ش به یاد میمونه جالب بود
زینب زمانی
۱۴۰۲/۵/۱۰
یکی از معضلات زنان بی سر پرست در جوامع بشری رو بیان میکرد با زرورق دین و مذهب!
شیما میرزایی
۱۴۰۲/۴/۳۰
کار‌های آقای گلستان همیشه زبانی گرم دارند
مریم جعفری
۱۴۰۲/۴/۲۹
داستان زیبا به کنار، صدا و لحن گوینده بسیار عالی بود
علی غلامی
۱۴۰۲/۴/۲۹
بادرود. کتاب ضعیفی تا متوسطی بود. به نظر من ارزش گوش کردن نداشت
عصمت میردریکوند
۱۴۰۲/۳/۷
بسیار کتاب بی محتوا وبی ارزش که فقط هدف پول دراوردن وتلف کردن وقت خواننده بود
Saye Roshan
۱۴۰۲/۵/۲۹
اولین کتاب بی سر و ته که تو کتابراه گوش دادم!
m salimi
۱۴۰۲/۵/۱۸
کتابهای کوتاه منو جذب نمی‌کنه اما یکبار بد نیست گوش کنید
مرضیه ه
۱۴۰۲/۵/۱
اصلا خوشم نیامد، داستانی نبود که جذبم کنه
Zohre Babayi Babayi
۱۴۰۲/۴/۲۹
داستانی از زمان قدیم بود و پایانی امیدبخش داشت
saeed Zare
۱۴۰۳/۱/۱۶
بد نیست ولی خب زیاد به دل ننشست
Z M
۱۴۰۲/۵/۱۴
یه جورِ درهم برهمی بود