نقد، بررسی و نظرات کتاب کادناس - مونا مزینانی
4.2
99 رای
مرتبسازی: پیشفرض
مانا کیان
۱۴۰۲/۰۵/۲۸
30
داستان سرنوشت سه دوست هست، جالب هست اما هیجان چندانی نداره. تو داستان زیاده گویی زیاده و میشد خلاصه تر بشه. به این لحاظ باز داستان دلناز بهتر از بقیه بود. منطق داستان بعضی جاها اشکال داشت. مثلا ابتدا خیلی از امیر تعریف میکنه یهو میشه یه آدم مزخرف یا فروزان مثلا روانشناس هست، هنوز کفن این رابطه خشک نشده وارد رابطه دیگهای میشه. طرز حرف زدن مهرداد از کوچه بازاری تبدیل میشه به معمولی و بهویی اتفاق میفته. نیکی تصمیمات مهمی میگیره برای خودش اما یهو میزنه زیرش و ازدواج میکنه. و کسی که پدر و مادرش سرزنش میکنه که چرا بچه دار شدن، خودش با شرایط بدتر بچه دار میشه. دختری میخواست زندگی داوود رو بهم بزنه، چرا بعد پنج سال این کارو داره انجام میده، پنج سال کجا بود؟ داوود هم یهویی عوض میشه چه راحت؟ در مورد داستان دلناز، ایرادی که وجود داشت در داستان فروزان گفته میشه سه ساله پدر و مادرش فوت کردن، اما بعداً گفته میشه که دلناز با مادر بزرگش از بچگی بزرگ شده. نوشتار داستان روانه، اما فونتش ریزه در کل بد نیست
«کادِناس» رمانی از مونا مزینانی است که به زندگی سه دوست به نام های فروزان، نیکی و دلناز می پردازد. هر یک از این شخصیت ها با چالش ها و گره های گذشته خود مواجه می شوند و درمی یابند که رهایی از گذشته، کلید آرامش در زندگی است. نقاط قوت: پرداختن به زوایای مختلف زندگی زنان: نویسنده با دقت به مسائل و چالش های زنان در جامعه پرداخته و تجربیات متفاوت آن ها را به تصویر می کشد. نثر روان و توصیفات دقیق: داستان با زبانی ساده و روان روایت می شود که به خواننده امکان می دهد به راحتی با شخصیت ها و موقعیت ها ارتباط برقرار کند. شخصیت پردازی قوی: هر یک از سه شخصیت اصلی با جزئیات و عمق کافی ترسیم شده اند، به طوری که خواننده می تواند احساسات و تجربیات آن ها را درک کند. نقاط ضعف: طولانی بودن برخی بخش ها: برخی خوانندگان معتقدند که داستان در بخش هایی دچار زیاده گویی شده و می توانست مختصرتر باشد. عدم هیجان کافی در روایت: داستان ممکن است برای برخی مخاطبان فاقد هیجان و کشش لازم باشد. منطق داستان در برخی موارد: برخی از تحولات شخصیت ها و رویدادها ممکن است برای خواننده غیرمنطقی یا ناگهانی به نظر برسد. جمع بندی: «کادِناس» رمانی است که با تمرکز بر زندگی و چالش های سه زن، به موضوعات اجتماعی و روان شناختی می پردازد. اگرچه ممکن است در بخش هایی از نظر روایت و منطق داستانی کاستی هایی داشته باشد، اما برای علاقه مندان به داستان های واقع گرایانه و اجتماعی، اثری قابل توجه است.
کتاب بسیار خوب و جذاب و آموزندهای بود اما هیجانی نداشت داستان کتاب درباره سرنوشت سه دوست بود در کتاب زیاده گویی بسیاری داشت و خلاصه تر هم میشد نوشت اما کلا داستان دلناز زیبا تر از بقیهاش بود منطق بعضی از جاهای داستان ایراد و مشکل داشت مثل اولش از امیر خیلی تعریف میکرد اما ناگهان آدم مزخرفی میشه یا مثلا فروزان که روانشناس هست هنوز کفن این رابطه خشک نشده وارد رابطه دیگهای میشه یا اصلا حرف زدن مهرداد که بازاری حرف میزد ناگهان تبدیل به صحبتهای عادی و معمولی میشه و خیلی ناگهانی این اتفاق میفته یا مثلا نیکی که تصمیمات مهمی برای زندگی و خودش گرفته بود چرا ناگهان زیرش میزنه و میره ازدواج میکنه و چرا کسی که پدرومادرش را سرزنش میکنه میگه که چرا بچه دار شدن خودش هم با شرایط بدتر بچه دار میشه دختری که میخواست زندگی داوود را از هم بپاشه و خراب کنه و انتقامش را ازش بگیره چرا بعد از گذشت پنج سال دست به چنین کاری میزنه و اینکه ناگهان داوود هم خیلی راحت عوض میشه درباره داستان دلناز ایرادی که داشت در داستان فروزان گفته میشه که فقط سه ساله که پدر و مادرش فوت کردند اما بعدا میگه که دلناز از بچگی با مادربزرگش بزرگ شده نوشتار داستان روون هست اما فونتش ریزه که در کل بد نیست ممنونم از نویسنده که کتابی به این خوبی را رایگان در دسترس ما گذاشته تا آن را بخونیم و ازش لذت کافی را ببریم من با اینکه ایرادهایی هم داشت باز هم از این کتاب خیلی خوشم اومد و امیدوارم که شما هم از این کتاب خوشتون بیاد
ممنونم از کتابراه
ممنونم از کتابراه
کتاب خوب بود به نظرم من از خوندنش راضیم منتها یه نکته میخواستم بگم اینه که داستاناش میتونست کشش و تعلیق بیشتری رو داشته باشه تا خواننده رو بیشر با خودش همراه کنه بعضی چیزا خیلی سریع اتفاق میفته تو داستانا مثلا تو داستان خانم فروزان ایشون بعد از اینکه با نامزدش متارکه میکنه خیلی زود وارد رابطه با مهرداد میشه در حالی که همین ماجرا میتونست بیشتر بهش پرداخته بشه و داستان از کشش و
جذابیت بیشتری برخوردار باشه همین جا لازم میدونم از کتابراه عزیز یه تشکر و تقدیر ویژه داشته باشم که قدم بسیار بزرگی. رو در راستای ترویج واشاعهی فرهنگ والای کتابخونی برداشته انشاالله که با قدرت وصلابت این قدمی رو که برداشتین رو طی کنین
جذابیت بیشتری برخوردار باشه همین جا لازم میدونم از کتابراه عزیز یه تشکر و تقدیر ویژه داشته باشم که قدم بسیار بزرگی. رو در راستای ترویج واشاعهی فرهنگ والای کتابخونی برداشته انشاالله که با قدرت وصلابت این قدمی رو که برداشتین رو طی کنین
کتابی جالب با داستانی جالب تر در ابتدای داستان کمان میکنید رمانی عاشقانه از یک دختر است که دوست پسرش او را رها کرده اما اصلا موضوع داستان آن دختر نیست در فصل بعدی داستان دوست دوم را میخوانیم که موضوع او ربطی به دختر فصل اول ندارد و موضوع اصلی در فصل سوم ومربوط به دختر کافه چی است گمان میکنید که شاید آخر داستان به یک شخص مشترک برسیم اما برخلاف اسم کتاب آنها بهم وصل نیستند بلکه دوستی آنها در سختی هاست که مانند زنجیر آنها را کنار یک دیگر نگه میدارد.
سلام ممنون از نویسنده، داستان رو دوست داشتم چون چیزی داشت که این روزها با وجود کم بودنش ولی هنوزم هست دوستانی که بیشتر از خانواده برات مایه میذارن و واقعا دلسوزانه و صادقانه تو سختیها تنهات نمیذارن، اینکه زندگی هرسه رو به نمایش گذاشت خوب بود و اینکه بدون قضاوت کردن پشت و پناه هم بودن، اتفاقات و مشکلات زندگی واقعی رو نشون میداد، در کل من کتاب رو دوست داشتم، موفق باشید
نویسنده ظاهراً فقط سعی در اتمام داشته و خیلی خلاصه وار و بی حوصله نوشته بود با توجه به اینکه به واقعی بودن اشاره شده ولی اغراق و کوتاهی در بیان به نظر من کاملا مشهود بود و زمانیکه تموم شد کتاب من چند بار امتحان کردم و با اینکه دور از ذهن بود گفتم شاید مشکلی پیش اومده و کتاب کامل دانلود نشده اما اشتباه میکردم و کتاب تمام شده بود و کلی سوال در ذهن کنجکاوم بی پاسخ ماند
داستانی بر اساس واقعیت که نویسنده بسیار خوب به آن پرداخته است، سرگذشت سه زن تحصیکرده، مقاوم و خوش قلب که هر کدام نمایندهی قشری از زنان جامعهی ما هستند و مجبورند با قوانین ظالمانهای که سنت و جامعه بر آنها تحمیل کرده است مبارزه کنند. از همهی آنها دردناکتر سرگذشت "نیکی"یکی از شخصیتهای کتاب بود که بسیار مرا متاثر کرد. در کل کتاب مفیدی بود. با تشکر
نقد: رمان نوشتن خوبه ولی وقتی که نویسنده ایرانی هست چرا باید اسم شخصیتها خارجی باشه؟ و اتفاقات داستان در کالیفرنیا رقم بخوره؟ مقدمه خوبی هم نداشت، و اصلا نویسنده رو معرفی نکرده بود. کلا غیر واقعی بود، نحوه ازدواج دخترها انگاری داشتند میمردند از تنهایی، تا یکی میومد زود چراغ سبز نشون میدادند.