نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی فراری - میلاد دهکت نژاد

مرتب‌سازی: پیش‌فرض
شکوفه امیری
۱۴۰۱/۱۱/۹
سلام، داستان صوتی فراری از مجموعه کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفته ایم، با قلم آقای دهکد نژاد است.
به نظرم داستانی که ان فرد، در تاریکی درونش، روشنایی را جست و جو می‌کرد. که از این همه نا امیدی بیرون بیاید، تمامی کسانی که داخل کافه بودند، بخشی از وجود خودش بودند، چون به خوبی به او شناخت داشتند، حتی کسی که سمت راستش نشسته بود داستان زندگی‌اش را تعریف کرد او را متعجب نساخت، شاید بخشی از خودش بود که درونش ناپدید شده بود و نمی‌توانست با خودش کنار بیاید که همه آن‌ها خود او هستند ولی در آخر متوجه شد که نمی‌تواند این بخش از وجودش را انکار کند، پذیرفت که همه بخش پنهانی در وجود خودشان دارند که از آن هراس دارند، اما نمی‌توانند با ان کنار بیایند، درون خودشان غرق می‌شوند.
و به همراه خود تاریکی و نا امیدی هم دارد به همین دلیل صندلی بعدی را برای کسی که از درون خودش وحشت دارد به جا گذاشت تا بتواند خودش را بیابد یا تمامی کسانی که در کافه بودند، مثل خودش از اتفاقات زندگی شان فرار کرده بوند، می‌توانستند با سختی‌ها کنار بیایند،
این داستان کمی فهمش سخت هست. گویندگان می‌توانستند کمک کنند، اما عملکرد ضعیفی داشتند، که باعث دشواری فهم می‌گردید.
داستان با این که پیچیده بود اما بی عیب و نقص بود و توانایی نویسنده را می‌رساند.
سمیرا ابراهیم پور
۱۴۰۲/۳/۲۰
داستان صوتی فراری از کتاب آخرین قطار که بیاید دیگر رفته ایم به قلم آقای دهکت نژاد است. نویسنده در این داستان ماجرای مردی را به تصویر کشیده که روزهای پایانی دهه سوم زندگی خود را می‌گذراند مردی که از نظرش همه چیز تکراری و رخوت انگیز است. چرا که او از خود و بخشی از وجود خود و گذشته‌اش فرار می‌کند و این باعث شده که قلب و ذهنش در تاریکی فرو برود. وقایع داستان در کافه‌ای تاریک اتفاق می‌افتد که درون خود مرد است. اما در طی داستان او بالاخره با بخشی از وجودش که آن را انکار کرده بود و تاریک میدید روبه رو می‌شود آن را می‌پذیرد و به نور و امید دست می‌یابد و صندلی خالی درون کافه ذهنش را برای نفر بعدی خالی می‌گذارد که او نیز نیاز دارد بخش فراموش شده‌ی خود را بازیابد. اسم داستان نیز برگرفته از روایت داستان و فرار مرد از خودش گرفته شده است. داستان کمی حالت گنگ دارد و پی بردن به مفهوم داستان سخت است و این از خصوصیات داستان کوتاه است که برخلاف ظاهرش در عمق خود مفاهیم زیادی را به خواننده بنابه درک و برداشت او می‌رساند. گویندگی طبق معمول ضعیف و بی روح بود.
مهناز کیان مهر
۱۴۰۲/۷/۸
به نظرم آقای دهکت نژاد باید خودشون رو ضمیمه داستانهاشون بکنن و در مورد داستان هاشون توضیح بدن.
چیزی که من فهمیدم داستان می‌خواست نشان بدهد که ما وقتی از زوایای تاریک وجودمون فرار کنیم، بیشتر به سوی اون میریم و ناچار هستیم باهاش روبرو بشیم، اما در ادامه داستان میگه در این تاریکی غرق میشیم اما این اصلا با واقعیت مغایر هست وقتی با تاریکی‌های وجودمون آشنا میشیم، می‌توانیم ارتقا پیدا کنیم، روابط بهتری با دیگران خواهیم داشت و تحول بزرگی در آدم رخ میده و آدم به نسخه بهتری از خودش تبدیل میشه. اما در اینجا چنین چیزی اتفاق نیفته و اینکه میگه نوبت من تمام شد رو منظورش رو نفهمیدم. داستان جالبی هست، به نظرم نسبت به دو داستان سی سالگی و آخرین شب بهتر بود و مفهومش رو بهتر رسانده. توصیه میکنم گوش بدین
هادی وفایی
۱۴۰۲/۱/۲۹
من به شخصه به این داستان یا موضوع درون خودم درگیر هستم. دقیق
احساس هیچ و پوچ، بی انگیزه، بی هدف بودن درگیری درونیات خودم هستم. و سر در گم شدن نمی‌دونستم مشکلم چیه ترس از خودم و در آخر فهمیدم که به علت گذشت روزهای سخت و انتخاب مسیر اشتباهی بی تجربگی و از دست دادن ستون خانواده پدر عزیزم خداوند بیامرزد تمام اموات ازدست رفتهگانمان،. که زندگی من در اون جریان داشت و ندیدم دیگر مانند او... با تشکر از نویسنده عزیز و محترم که راهی رو که گم شدی درش یا به عقب باز گشتی غرق شدی استاپ خورده زندگیت رو درک میکنی و میفهمی حتی من اطرافیان و همسرم و خانواده جفتمون متعجب و سوال؟!؟!؟ شده براشون بسیار عالی بود
zahra fathepoor
۱۴۰۲/۲/۴
کتاب خوبی بود، حس کردم مسافری سوار بر قطار زندگی هستم که گذشت لحظه‌ها، ساعت‌ها، روز‌ها و سالهای زندگیم را از پنجره آن می‌بینم روزی که من سوار این قطار می‌شدم مسافری پیاده شد تا من بتوانم روی صندلی خالی او بنشینم و مسیر زندگیم را طی کنم نمی‌دانم چند وقت دیگر به پایان راه می‌رسم اما می‌دانم با پیاده شدن من جا برای نفر بعد باز می‌شود.
قهرمان قصه داستان فراری سعی میکرد از تیره‌گی‌های درون خود رها بشود و از آن‌ها به گونه‌ای فرار کند تا به روشنایی و افکار مثبت وجودش راه پیدا کند.
سپاس از شما.
داستانتان لذت بخش بود.
زهرا فتحی‌پور
ماندانا رستمی
۱۴۰۲/۸/۲۸
سلام. داستان‌های کوتاه همیشه اثر بهتر و عمیقتری بر روح خواننده می‌گذارند و طوری است که تا سالها ممکن است یک داستان کوتاه را مه خوانده‌ای فراموش نکنی.
دکتر غلامحسین ساعدی استاد بی بدیل داستان‌های کوتاه است. به همه‌ی کتاب‌ خوانهای عزیز داستان‌های این استاد عزیز را توصیه میکنم.
داستان فراری داستانی جالب بدون فضا و مکان مشخص در داستان است که همین به خواننده قدرت تخیل بیشتری می‌دهد. مردی فراری از گذشته یا از خودش در کافه‌ای عجیب و غریب. در کل دوست داشتم
فرزانه
۱۴۰۲/۴/۱۶
نویسنده نتونسته بود خوب منظورش و برسونه تو قالب داستان و متوسل شده بود به اینکه نکته رو صریح بگه که اون دنیای درون خودش بوده و اون آدما خودش بودن. جذابیت داستان پایین بود نویسنده فقط متمرکز شده بود رو اینکه یه پیامی رو برسونه. البته یه چیزی و که خوب به تصویر کشیده بود احساس اون مردی بود که از دختر جوان خسته شده بود و می‌خواست ول کنه و فرار کنه و به تنها چیزی که فکر می‌کرد رهایی خودش بود و هیچ چیز دیگه‌ای براش مهم نبود.
محسن حسینی
۱۴۰۲/۳/۲۹
اولین اثری بود که از آقای دهکت نژاد شنیدم روایت مردی که ناگزیر از کارش مجبوره که همیشه سفر کنه و یه چرخه طولانی رو سوار بر قطار سرنوشت طی کنه هر از گاهی در توقف گاهی یا کافه‌ای به بازشناسی درون خودش بپردازه تعلیقی که نویسنده سعی میکنه با شخصیت‌های درون کافه از جمله مرد فراری پازل درونی خود مرد رو کامل کنه. خوب بود و از شنیدنش لذت بردم چون بخشی از مجموعه داستانه ترغیبم کرده اپیزودهای دیگه رو هم گوش کنم
Neda _gh
۱۴۰۲/۳/۶
داستان خوبی بود گنگ بود و من در فهمیدن اون دچار مشکل شدم ولی باخوندن نظرات بقیه به نکته داستان هم پی بردم اگه ما سعی کنیم از مشکلات زندگیمون فرار کنیم و با اونا کنار نیایم پایانی جز زندانی شدن در ناامیدی و تاریکی وجودمون نخواهیم داشت ولی چیزی که واسه من سوال شده اینه که چه طور میتونیم باوجود سختی‌های زندگیمون باتموم دشواری‌های مسیر روبه رو با شکست‌های پی در پی زندگی بازهم امید وار باشیم و روشنایی رو در درونمون حفظ کنیم؟
Mozhgan
۱۴۰۲/۹/۲۵
کتاب فراری از انسانی می‌گوید که ناامید و خسته بود وزندگی برایش تکراری شده بود شاید دنبال امید میگشت. در کافه تمام افرادگذشته وحال خود اوبودند تاریکی که وجودش را فرا گرفته بود. مردی فراری بود مانند خودش به او گفت آن جا نماند و خودش را نجات بدهد. انسان همیشه در هر شرایط زندگی که دارددچار یاس و ناامید میشود و به جای نجات دادن خودش در تاریکی غرق میشود هرچندخیلی دشوار است که‌بتوانیم امیدوارم بشویم.
Sin90
۱۴۰۳/۷/۳
به نظر من هم آقای دهکت نژاد باید توضیح کتابشونو ضمینه‌اش کننداستان کتاب فراری داستانی گنگ هست و سخت متوجهش میشیدمن توصیفات کتاب رو هم دوست نداشتمبا آنجنان لذتی از بوی دود سیگار صحبت میکنه انگار چه کار جالب و باحالیه.... در کل ممنون از کتابراه بابت کتابهای رایگان دارم متوجه میشم تقریبا تمام کتابایی که با دیدن اسمشون سمتشون نمیرم رو واقعا دوست ندارم
A.asgari
۱۴۰۱/۱۲/۳
داستان در باره‌ی فردی بود از درون تاریک خودش به دنبال نور و روشنایی بود
حتی فردی که سمت راست اون نشسته بود و از داستانش براش تعریف میکرد یه وجهی از زندگی خود مرد بود
کم کم با خودش کنار امد
و منظورش از اینکه این اخرین قطاره یا این شهر هیچ خروجی نداره این بود که
نمیتونی. از خودت فرار کنی
فائقه
۱۴۰۱/۱۰/۲۱
کتاب بدی نیست ارزش گوش کردن داره ولی صدای راوی‌ها زیاد خوب نبود ولی موضوع داستان خوبه به هر حال همیشه پیشنهاد میشه که کتاب بخونید به خصوص که به لطف کتابراه رایگان هست حتما گوش کنید ولی زمانی رو انتخاب کنید که حوصله بیشتری دارید تا خسته نشید و البته دلم شیر کاکائو داغ خواست😆
فرییا جمالی
۱۴۰۲/۵/۴
داستان گنگ بود و من با خوندن نظر بقیه فهمیدم که منظور و اصل قضیه چیه. گویندگان میتونستن کمی بهتر بیان کنن. ولی بازم خوب بود. مردی که در اوج ناامیدی قرار گرفته و از وقایع زندگیش فرار میکنه. و فردی هم که داستان زندگیش رو برای مردتعریف میکنه. قسمتی از درون خود مرد هستش. و درپایان خودش رو پیدا میکنه.
سارا اکبریان
۱۴۰۲/۶/۲۴
معمولا ارتباط گرفتن با چنین نوشته‌های مفهومی سخت است و میتوان گفت فرصت برداشت آزاد را به مخاطب می‌دهد. این نوشته تعبیری جالب از دنیای پیچیده درون هر فرد را به نمایش میگذارد. هر کس با توجه به نیازهایش، کمبودهایش، آنچه در جستجویش است و.... میتواند کافه درونی متفاوتی داشته باشد....
F.javan
۱۴۰۱/۱۲/۵
داستان مرموزی بود که اخر داستان رمز گشایی میشود. فرار از زندگی از هر چیزی فقط یک نتیجه دارد محبوس شدن و دور باطل در زندگی. داستان در مورد مردی ست که با قطاری به کافه یا مسافر خانه‌ای مرموز میرود که باعث تعجبش هست و اخر داستان شخصیت‌های مرموز حاظر در کافه برایش روشن میشود
خاطره
۱۴۰۲/۱/۱۱
جمله اول کتاب بسیار زیباست که میگوید زندگی یه سری وقایع واتفاق هاست ولی تکراری وتکرار مکررات. زندگی جالب. ولی بعد یه زمانی دیگه همه چی تکراری میشه طوری که هر انسانی به تاریکی اعمالش ونیاتش رانده میشه ودیگه نمیتونه از خودش فرار کنه
معصومه اکرمی
۱۴۰۲/۷/۲۹
نویسنده تونسته خیلی خوب به پوچی رسیدن انسان رو به خاطر زندگی تکراریش شرح بدهد من خیلی وقته به این نتیجه رسیدم افرادی مثل من باید صبح بلند بشه بشوره بپزه بخوره بخوابه همینو ادامه بده تا مرگ بدون هیچ فایده‌ای
maryam mafakheri
۱۴۰۲/۷/۱
با تشکر بسیار از هدیه کتابراه و تولید کنندگان این اثر شنیداری که ما را با نویسندگان تازه آشنا می‌کنند. از نظر نگارشی بسیار خوب نوشته شده بود و کاش در همه آثار شنیداری، همیشه "باز شنوا " وجود داشته باشد.
Ash Whatever
۱۴۰۲/۱/۱۸
تیکه‌ای که معتقد بود: کشتن جسم که کار خاصی نیست، معلوم نیست ما روح چند نفر رو کشتیم!
خیلی جالب و تامل برانگیز بود..
نوع مرموزی داستان منو به یاد کافکا در کرانه نوشته‌ی هاروکی موراکامی انداخت..
Mohmmadrza
۱۴۰۳/۱/۱۱
شخصیت اصلی داستان کتاب صوتی فراری نوشته‌ی میلاد دهکت‌نژاد وقایع آخرین روزهای دهه‌ی سوم زندگی‌اش را روایت می‌کند
هر چیزی که پیش می‌آید تکرار اتفاقات قبلی است
خوب بود این کتاب
Negin
۱۴۰۲/۱۲/۲۷
داستان جالبی بود، تلخ و نزدیک به زندگی واقعی، مردی رو به تصویر کشیده که مسولیت کارش رو گردن نگرفته و باعث مرگ معشوقه و فرزندش شده، همین باعث شده تو خلا افکار خودش غرق بشه
مریم زینی نژاد
۱۴۰۲/۱۰/۱۷
داستانی کوتاه با مضمون عدم فرار از خود و اتفاقاتی که افتاده رهایی در رویارویی با آنچه که برای ما اتفاق افتاده هست، به نظرم جذابیت خاصی نداشت فقط برای پرکردن تایم فراغت خوبه
اعظم منصوری
۱۴۰۲/۷/۱۲
داستان کوتاه فراری داستانی گنگ و نامفهوم است. شاید اگر داستان ادامه پیدا میکرد هدف نویسنده از نوشتن داستان مشخص میشد. با آرزوی موفقیت برای نویسنده و با تشکر از کتابراه
زهرا شاکر
۱۴۰۲/۲/۱۳
کتاب در ارتباط با معنای زندگی و اینکه از زندگی چه میخواهید بود
در کل کتاب خوبی بود
ولی با احترام صداهای راویان به دلیل اینکه تن صدا‌ها یکسان نبود از کیفیت کار کم میکرد
رقیه
۱۴۰۱/۱۱/۳
نمیدونم چرا داستانش جوری بود که نمیشد قشنگ فهمید چی به چیه البته اینم بگم شاید چون من همزمان داشتم کارم رو میکردم و به کتاب صوتی گوش میدادم همچین حسی بهم دست داد
علی فروغی
۱۴۰۱/۱۰/۲۳
کتاب بسیار خوبی بود وچه زیبا به روان انسان ودرونیات وی توجه شده بود ودر واقع اشاره به این دارد که هرآن چیزی در دنیا وساختارآن میبینیم در واقع انعکاس درونیات ماست.
میترا اعظمی
۱۴۰۲/۲/۸
سلام به دوستان کتابراه، کتاب خوبی بود سفری بود به درون، هر کس باید این سفر را داشته باشد و به ابعاد گوناگون زندگی و شخصیت خود توجه داشته باشد
Nafas
۱۴۰۲/۱/۱۱
داستان خوب و راز آلودی بود که خوشحالم که آخر سر آنچه که نامعلوم بود، معلوم شد و داستان با این راز تمام نشد و نتیجه‌ی مشخصی را برای ما رقم میزد.
محمدرضا
۱۴۰۲/۶/۲۰
داستان خوبی است با گویندگی مناسب. داستان روایت دهه سوم زندگی یک شخص فراری است. داستان فراز و نشیب‌های زیاد و شنیدنی‌ای دارد.
علی رفیعی
۱۴۰۲/۲/۲۰
داستان جالبی بود من که با شنیدنش رفتم تو کتاب از اون داستان هاییه که به دل شنونده میشینه و از گوش دادن و خوندنش لذت میبرید.
Massi ,Ebi
۱۴۰۲/۱/۲۷
داستان رو نپسندیدم ولی انصافا قلم نویسنده بود نبود یه درگیری آدم با خودش رو بیان می‌کرد یا شاید یه خلا در خود،...
من خیلی متوجه نشدم
رویا
۱۴۰۲/۱/۱۱
کتاب، داستان جذابیه و صدا هم خوب بود و به داستان میخورد ولی این قبیل داستان‌ها کمه کسل کننده هستن و خواندن کتابهای تخیلی رو بیشتر دوست دارم
بهروز داوطلب📚
۱۴۰۲/۱/۱۰
کتاب خوب و جالبی خوب خوشم اومد
مرحبا پیشنهاد میکنم حتما گوش کنید
اگر با دقت گوش کنید کتاب صوتی فوق العاده‌ای هست
باتشکر از کتابراه
ملیحه برزگر
۱۴۰۲/۱/۷
صدای راویها خوب بود. یه خورده مبهم بود داستانش ولی طوری بود که دلت میخواست تا آخرش گوش کنی. آدم وسط داستان خوابش میگرفت.
سیده اسما موسوی نژاد
۱۴۰۳/۸/۱۷
سلام خداوند می‌فرماید الکل حرام است
افراد باید حجابشون رو رعایت کنن
هرچیزی که به آدم ضرر برسونه حرام هست
علی اخلاقی
۱۴۰۳/۱/۱۹
شاید برای من اینطور بوده اما درک داستان و فهمیدن مقصود نویسنده کمی دشواره و به خاطر نوع نگارشش نیاز به تامل بیشتری داره
سجاد علیزاد ارومیه
۱۴۰۲/۳/۲۵
با سلام و عرض ادب
کتاب خوب ولی پر ابهامی بود
برای شنونده‌ای که زیاد اهل رویا و خرافه نیست، کمی نامفهوم جلوه میکرد
Pedram_2nnr
۱۴۰۳/۱/۱۲
برای من کتاب جالبی بود که بیان خ بی داشت و جزییات به نحوی مطرح شده بودند که قابل تجسم بود.
اکبر پیشه‌ور
۱۴۰۲/۱۱/۳۰
این کتاب انسان رو به دهه ۷۰ میلادی اروپا می برد که قانون نبوده و خلاف کاران اکثرا اواره بودند
Mdrz
۱۴۰۲/۱۰/۱۸
ما بارها حق انسان‌ها را کشته‌ایم! دیگر کشتن جسمشان چه فرقی دارد... عجب جمله‌ای گفت.
پروانه اکبری_نویسنده
۱۴۰۲/۷/۲۹
نسبت به کتابایی که خوندم لوکشین داستان و سناریویی که شخصیت اصلی داشت واسم جالب بود
الهه ونکی
۱۴۰۲/۱/۷
داستان جالبی بود
و یک فهم عمیقی داشت که هیچوقت نمیتونی از خودت فرار کنی
حامد کرمی
۱۴۰۱/۱۰/۲۷
بد نیست
اوایلش قابل فهم بود
وسط‌های داستانم خوب بود
اما اخرشو متوجه نشدم گیج کننده بود
مرتضی ظهیری
۱۴۰۳/۷/۱۵
خیلی خیلی داستان زیبای بود نکنه ما هم اینطور باشیم؟! ممنون از کتابراه
حسین رومنجانی
۱۴۰۲/۶/۱۷
از لحاظ اینکه پنجره‌ای جدید با دید و نظری متفاوت به تنهایی داشت، جالب بود
Samira Ahmadi
۱۴۰۲/۴/۳
تصور جالبی بود حس کردم خودم هستم در قطار زندگی محبوس در جلد بدن و مجبور به رفتن
شیرین هاشمی
۱۴۰۲/۲/۷
شخصا از داستانهاییکه تاریک باشن خوشم نمیاد
البته که این فقط یه نظر شخصیه
رامین غیاثی
۱۴۰۲/۱/۱۰
چند بار گوش دادم
اصلا خوشم نیومد
شاید هم اصلا درکش نکردم و نفهمیدمش
فرشید زاهدی
۱۴۰۲/۱/۷
از معروفترین و بهترین اثرهای میلاد دهکت نژاد و علی فراری بود
1 2 >>