از لحاظ نگارشی خیلی خوب نوشته شده بود بدون تکرار موارد اضافی
ولی این داستان اوج بی وفایی و تنوع طلبی یک زن را نشون داد که هنوز از یه داغ عشق قبلی بیرون نیامده رفته سراغ یکی دیگه و در همه حالت کلاه شرعی گذاشتن بر کار خودش
من از ازدواج سومش دیگه داستان را نخوندم چون اصلا خوشم نیومد از ادامش، این خانم اگه هنوز عاشق شوهرش بوده حتی اگه خواستگار جدیدش هم یک جنتلمن واقعی باشه با وجود چندتا بچه چطوری رفته در فاز یک عشق دیگه
کاملا چرت بود.. ازدواجهای متعدد و به وجود آوردن بچههایی که از پدر و مادر یکی نیستن و فکر نکردن به زندگی اونا... باید خودشو درست میکرد نه ازدواج! تا اخرشم حس تنهایی داشت چون عزت نفس نداشت... اگه یه صدم اون همه محبتی که به کاوه کرد رو به محسن میکرد زندگیش عالی بود
ولی این داستان اوج بی وفایی و تنوع طلبی یک زن را نشون داد که هنوز از یه داغ عشق قبلی بیرون نیامده رفته سراغ یکی دیگه و در همه حالت کلاه شرعی گذاشتن بر کار خودش
من از ازدواج سومش دیگه داستان را نخوندم چون اصلا خوشم نیومد از ادامش، این خانم اگه هنوز عاشق شوهرش بوده حتی اگه خواستگار جدیدش هم یک جنتلمن واقعی باشه با وجود چندتا بچه چطوری رفته در فاز یک عشق دیگه