باید بگم یک دهه از ناپدید شدن ترومنل برانسون میگذرد و تنها اثری خونین از خود به جای گذاشته است. چهره زیبای او هنوز مانند یک ملکه مراقب روی پوسترهای روی دیوارهای کلیسای باپتیست شهر، ایستگاه پلیس و دبیرستان آویزان است. همه آنها یک چیز را وعده میدهند: ما شما را پیدا خواهیم کرد. در همین حال، برادر ترو، وایات، بهعنوان مردی در ویرانه خانه خانوادگی قدیمی زندگی میکند، که توسط پلیس از تخلفات پاک شده اما در دادگاه افکار عمومی و در یک مستند جدید درباره جنایت محاکمه و محکوم شده است.
وقتی وایات دختر گمشدهای را پیدا میکند که در مزرعهای از قاصدکها انداخته شده و آرزوهای بیصدا میکند، معتقد است که او یک نشانه است. جوانترین پلیس شهر، اودت تاکر، معتقد است که او کاتالیزوری است که شهری در حال جوشش را که هنوز در انتظار بازگشت دختر گمشدهاش به خانه است، شعلهور میکند. اما اودت نمیتواند نگاه کند. او زخمی را به اشتراک میگذارد که..
جولیا هیبرلین در کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم یک اثر هیجانانگیز روانشناختی پرترههای فراموشنشدنی از یک زن و دختری را ترسیم میکند که تصورات زیبایی و قدرت فیزیکی را دوباره تعریف میکنند.
داستان کتاب با تعلیق و کشش زیادی شروع می شود و ادامه پیدا می کند از روند داستان خسته نمی شوید ترجمه روان هم بسیار در این جذابیت تاثیر داردکتاب بسیار خواندنی داستان قضاوت های مرد و تاثیرش بر زندگی یا مرگ... برای جنایی خوان ها و علاقمندان به این ژانر حسابی توصیه میکنم
ترجمه خوبه داستان هیجان و کشش خوبی داره معما و تعلیقش متناسبه و ذهن رو درگیر میکنه ولی پایانش جوری که انتظار داشتم نبود فقط تمومش کرد طوریکه منطقی باشه اما شکه کننده نه
وقتی وایات دختر گمشدهای را پیدا میکند که در مزرعهای از قاصدکها انداخته شده و آرزوهای بیصدا میکند، معتقد است که او یک نشانه است. جوانترین پلیس شهر، اودت تاکر، معتقد است که او کاتالیزوری است که شهری در حال جوشش را که هنوز در انتظار بازگشت دختر گمشدهاش به خانه است، شعلهور میکند. اما اودت نمیتواند نگاه کند. او زخمی را به اشتراک میگذارد که..
جولیا هیبرلین در کتاب همه ما در تاریکی یکسانیم یک اثر هیجانانگیز روانشناختی پرترههای فراموشنشدنی از یک زن و دختری را ترسیم میکند که تصورات زیبایی و قدرت فیزیکی را دوباره تعریف میکنند.