نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی دنیای قشنگ نو - آلدوس هاکسلی
4
28 رای
مرتبسازی: پیشفرض
سلام سلام
تجربه شخصی من توو مطالعه کتاب دنیای قشنگ نو:
کتاب دنیای قشنگ نو من رو هم در صفحات ابتدایی جذب نکرد اما من همیشه موقع شروع مطالعه فرصت مشخصی رو برای نویسنده در نظر میگیرم که بذر رو در ذهنم بکاره و بپروره و تا اونجا خوندن رو ادامه میدم. این فرصت رو قائل شدم و با توجه به اینکه میدونستم دارم کتابی در ژانر علمی تخیلی رو تجربه میکنم و نیاز به این هست که در ذهن تصویرسازی رخ بده تلاش کردم.
از نظر خط روایی و شیوه داستان پردازی هم جای صحبت داره اما هدفم اینجا فعلا نقد فنی نیست در نتیجه به بیان تجربه شخصیم میپردازم.
از ترجمه و روایت بگذریم نویسنده ذهن هوشمندی داره و حدود یک قرن پیش در غالب تخیل تراوشای ذهنیش رو با جسارت بیان کرده. اطلاعات زیست شناسی نویسنده بسیار بالا بود و برای درک بهتر موضوعش نیاز به پیش زمینههایی بود. من مطالعاتی در حوزههای مختلف داشتم و اینجا به کارم اومد و حس خوبی بهم داد. و در ابتدای خوانش متوجه شدم با یه رمان عامه پسند مواجه نیستم و با دقت و تلاش بیشتری مطالعه کردم.
تغییر وضعیت انسان و بقا و تولید مثل از حالت کنونی و سنتی به روش فرضی نویسنده برام خیلی جالب بود. و در حال حاضر منصفانه نیست که بشه به سادگی ردش کرد در نتیجه قابل احترام و تامل برانگیزه. با توجه به موضوعیت پیدا کردن و ترویج جهانی و آموزشهایی که دارن در خصوص LGBT از کودکی به انسانها میدن، و به طور موازی راههای درمان نازایی و کاشت و... تلفیقی از اینها به نظرم نگرش نویسنده راجع به از بین رفتن نقشهایی مثل مادر و پدر در زمان خودش نوگرایانه و هوشمندانه بود.
گرچه این کتاب در لیست بهترینهای من قرار نمیگیره اما خوندنش ابدا خالی از لطف نبود و به واسطه راوی عالی داستان توانستم تا انتها داستان پیش بروم
تجربه شخصی من توو مطالعه کتاب دنیای قشنگ نو:
کتاب دنیای قشنگ نو من رو هم در صفحات ابتدایی جذب نکرد اما من همیشه موقع شروع مطالعه فرصت مشخصی رو برای نویسنده در نظر میگیرم که بذر رو در ذهنم بکاره و بپروره و تا اونجا خوندن رو ادامه میدم. این فرصت رو قائل شدم و با توجه به اینکه میدونستم دارم کتابی در ژانر علمی تخیلی رو تجربه میکنم و نیاز به این هست که در ذهن تصویرسازی رخ بده تلاش کردم.
از نظر خط روایی و شیوه داستان پردازی هم جای صحبت داره اما هدفم اینجا فعلا نقد فنی نیست در نتیجه به بیان تجربه شخصیم میپردازم.
از ترجمه و روایت بگذریم نویسنده ذهن هوشمندی داره و حدود یک قرن پیش در غالب تخیل تراوشای ذهنیش رو با جسارت بیان کرده. اطلاعات زیست شناسی نویسنده بسیار بالا بود و برای درک بهتر موضوعش نیاز به پیش زمینههایی بود. من مطالعاتی در حوزههای مختلف داشتم و اینجا به کارم اومد و حس خوبی بهم داد. و در ابتدای خوانش متوجه شدم با یه رمان عامه پسند مواجه نیستم و با دقت و تلاش بیشتری مطالعه کردم.
تغییر وضعیت انسان و بقا و تولید مثل از حالت کنونی و سنتی به روش فرضی نویسنده برام خیلی جالب بود. و در حال حاضر منصفانه نیست که بشه به سادگی ردش کرد در نتیجه قابل احترام و تامل برانگیزه. با توجه به موضوعیت پیدا کردن و ترویج جهانی و آموزشهایی که دارن در خصوص LGBT از کودکی به انسانها میدن، و به طور موازی راههای درمان نازایی و کاشت و... تلفیقی از اینها به نظرم نگرش نویسنده راجع به از بین رفتن نقشهایی مثل مادر و پدر در زمان خودش نوگرایانه و هوشمندانه بود.
گرچه این کتاب در لیست بهترینهای من قرار نمیگیره اما خوندنش ابدا خالی از لطف نبود و به واسطه راوی عالی داستان توانستم تا انتها داستان پیش بروم
وقتی این کتابو گوش میدادم همش میگفتم چرا باید اینقدر معروف باشه این کتاب یا واقعا به این که خودم میتونستم بهتر بنویسم؛)
کلمات و جملات زیاد شما رو جذب نمیکنند داستان کشش خاصی ندارد و شما باید تمام سعی خود را بکنید تا ذهنتان از متن منحرف نشود.
ایده کتاب جالبه ولی پرداختن و بسط اون حالت خامی داره و بیشترشون خواننده رو گیج میکنه.
ی نوشته باید در کل متنی سطح خوبی رو داشته باشه و از خوانشش لذت ببرید و احتیاج نباشه تا صبر کنید تا مواقعی شما رو تحت تاثیر قرار بده و برای بقیهاش وقتتون تلف بشه.
ولی نکته قابل تامل راجب کتاب برمیگرده به تاریخ چاپ کتاب که ۱۹۳۲ است و خیلی از موارد ذکر شده را باید با تاریخ نگارش تطبیق داد.
ولی بعد از گذشتن سالها به نظر کتاب احتیاج به یک ترجمه جدید دارد تا خواننده بهتر بتواند با این شاهکار زمان خودش بیشتر ارتباط برقرار کند، و شاید یکی از علتهای ناشناخته بودن و کم استقبال کردن خوانندگان نیز همین باشد.
کلمات و جملات زیاد شما رو جذب نمیکنند داستان کشش خاصی ندارد و شما باید تمام سعی خود را بکنید تا ذهنتان از متن منحرف نشود.
ایده کتاب جالبه ولی پرداختن و بسط اون حالت خامی داره و بیشترشون خواننده رو گیج میکنه.
ی نوشته باید در کل متنی سطح خوبی رو داشته باشه و از خوانشش لذت ببرید و احتیاج نباشه تا صبر کنید تا مواقعی شما رو تحت تاثیر قرار بده و برای بقیهاش وقتتون تلف بشه.
ولی نکته قابل تامل راجب کتاب برمیگرده به تاریخ چاپ کتاب که ۱۹۳۲ است و خیلی از موارد ذکر شده را باید با تاریخ نگارش تطبیق داد.
ولی بعد از گذشتن سالها به نظر کتاب احتیاج به یک ترجمه جدید دارد تا خواننده بهتر بتواند با این شاهکار زمان خودش بیشتر ارتباط برقرار کند، و شاید یکی از علتهای ناشناخته بودن و کم استقبال کردن خوانندگان نیز همین باشد.
اگر منتظرید محتوایی در حد سقوط مرگبار معین فرد خودمون داشته باشه اشتباه میکنید، فقط متاسفم که چرا اینقدر از جامعه جهانی جدا افتادیم که این کتاب باید پرفروش بشه و کتابهای معین فرد رو خودمونم تازه کشف کرده باشیم، به معین فرد جایزه داخلی هم ندادیم چه برسه به بین المللی! این رمان استایل عجیب و خسته کنندهای داره، در یک صحنه دو نفر با هم، دو نفر دیگه با هم و دو نفر دیگه خطاب به جمع صحبت میکنند هر شش نفر همزمان! نیازی به این سردرگمی نبود، میتونست هر صحنهای رو جداگانه به قلم بکشه تا مخاطب بیشتر متوجه بشه، نمیدونم در کتاب متنی چطور این نقل قولها رو از هم تفکیک کرده! نکته دیکه اینکه من با پسر بچه م داشتم گوش میدادم مجبور شدم قطع کنم، اصلا در محیطی که بچهها هستند گوش ندید، جامعهای رو تصویر میکنه که کودکان و نوجوانان با هم رابطه جنسی دارن، البته اگر نوجوان هستید این فکرو هم نکنید که روابط رو طوری به تصویر کشیده که خوشتون بیاد! تا اینجا که در بخش چهارم هستم فقط نکات منفی دیدم، نکته مثبتش ایدهای هست که در مورد اینده دنیا داره، که اونم بعید میدونم بشریت به اون سمت پیش بره، بیشتر یه جور اخطار میتونه باشه تا پیش بینی که بشه تصورش کرد.
کتاب رو دوست داشتم، صدای گوینده هم خوب بود فقط گاهی لحن رو برای لنینا دوست نداشتم.
نگرشی که به آینده داره به نظر من بخشیش میتونه آینده محتمل باشه (یعنی زمانی که تولید انسان تبدیل به تولید انبوه و اصلاح شده بشه!؟؟ نمیدونم واقعا)
اما عمده ایده بدبینانه و تخیلیه. دلیلی هم نداره بخواهیم کتاب رو بصورت اینکه پیش بینیای از آینده باشه بخونیم بلکه پیش بینی رفتار آدمها در شرایط گفته شده خودش میتونه به بخشی از فلسفه هستی و ذات انسانی اشاره کنه ارزشش رو داشت
نکته: فکر میکنم خوندنش بهتر از گوش دادنش باشه چون رمان فلسفیه و نیاز به تفکر داره و با خوندن فرصت بیشتری برای فکر کردن وجود داره
نگرشی که به آینده داره به نظر من بخشیش میتونه آینده محتمل باشه (یعنی زمانی که تولید انسان تبدیل به تولید انبوه و اصلاح شده بشه!؟؟ نمیدونم واقعا)
اما عمده ایده بدبینانه و تخیلیه. دلیلی هم نداره بخواهیم کتاب رو بصورت اینکه پیش بینیای از آینده باشه بخونیم بلکه پیش بینی رفتار آدمها در شرایط گفته شده خودش میتونه به بخشی از فلسفه هستی و ذات انسانی اشاره کنه ارزشش رو داشت
نکته: فکر میکنم خوندنش بهتر از گوش دادنش باشه چون رمان فلسفیه و نیاز به تفکر داره و با خوندن فرصت بیشتری برای فکر کردن وجود داره
وحشی گفت: راه و روش شما همین است. عوض اینکه یاد بگیرید با هر چیز ناخوشایندی روبرو شوید شرش را از سر خود میکنید... نه تحمل میکنید نه مبارزه، تنها منسوخ میکنید که خیلی آسان است... آنچه شما بدان احتیاج دارید چیزیست که در آن اشک و آه باشد. در اینجا هیچ چیز آنقدرها ارزش ندارد... اصلا صرف نظر از خدا، زندگی پر مخاطره هیچ معنایی ندارد؟... من راحتی را نمیخوام. خدا را میخوام. شعر را میخوام. خطر واقعی را میخوام.، آزادی را میخوام. خوبی را میخوام. گناه را میخوام.
بازرس گفت: در واقع شما دارید ادعای حق بدبخت بودن را میکنید. وحشی لجوجانه گفت: خب باشه من ادعای حق بدبخت بودن را میکنم. بازرس گفت: صرفنظر از حق پیر و زشت و عنینی، حق سفلیس و سرطان گرفتن، حق کمبود قوت لایموت، حق نکبت زدگی، حق زندگی کردن در بیم فردا، حق حصبه گرفتن، حق عذاب کشیدن از دردهای نگفتنی جورواجور. وحشی گفت: من تمام این حقها را ادعا میکنم. بازرس شانه بالا انداخت و گفت: مبارکت باشه