نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ملکوت - بهرام صادقی
4
69 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان جذاب و وهم آلودی است که گویی در هالهای از مه غلیظ روایت میشود و تو باید ششدانگ حواست را جمع کنی و خوب بیندیشی تا بتوانی معانی را دریابی و چه بسا که در این بین در میان وهم آلودگی مه خط سیر داستان را گم کنی و در جای دیگری آن را بیابی.
پازل داستان ار سه بخش آقای مودت و دوستانش، دکتر حاتم و میم لام تشکیل میشود و در این بین هر کدام از شخصیتها گویی به نحوی درگیر آز و طمع و زیاده خواهی و وسوسههای خود است.
در این بین دکتر حاتم و میم لام_ بیشتر دکتر حاتم_ مرا به یاد شخصیتهای رمان مرشد و مارگاریتا میاندازند و شاید دکتر حاتم همان ولند یا شیطان در داستان مرشد و مارگاریتا باشد و یا نمایندهای از او.
روایت جناب تشکر بسیار عالی و لحن ایشان بسیار مناسب حال و هوای داستان بود.
با سپاس از کتابراه.
پازل داستان ار سه بخش آقای مودت و دوستانش، دکتر حاتم و میم لام تشکیل میشود و در این بین هر کدام از شخصیتها گویی به نحوی درگیر آز و طمع و زیاده خواهی و وسوسههای خود است.
در این بین دکتر حاتم و میم لام_ بیشتر دکتر حاتم_ مرا به یاد شخصیتهای رمان مرشد و مارگاریتا میاندازند و شاید دکتر حاتم همان ولند یا شیطان در داستان مرشد و مارگاریتا باشد و یا نمایندهای از او.
روایت جناب تشکر بسیار عالی و لحن ایشان بسیار مناسب حال و هوای داستان بود.
با سپاس از کتابراه.
خیلی معذرت میخواهم ولی واقعا این کتاب خیلی بد بود من به خاطر اسمش ترغیب به خوندنش شدم و همین طور به خاطر راوی که عالی هم اجرا کرد. ولی موضوع داستان هر چی بیشتر پیش میرفت بدتر و بدتر میشد. نمیدونم شاید منظور خاصی آقای صادقی از نوشتن این کتاب داشتن ولی من واقعا نتونستم منظور نویسنده رو از نوشتن همچین داستانی متوجه بشم. و شنیدنش رو هم به کسی توصیه نمیکنم مگر این که کسی کل کتابهای دنیا رو خونده باشه و حوصلهاش سر رفته باشه.
من قبلاً مجموعه داستان کوتاه سنگر و قمقمههای خالی رو از بهرام صادقی خونده بودم ولی به نظرم کتاب ملکوت مقداری پخته تر و با شخصیت پردازی متفاوت بود. البته به نظرم نویسنده مقداری تحت تاثیر داستان "مرشد و مارگریتا" نوشته بولگاکف بود ولی خط روایی داستان خوب بود و شنیدن صدای بهنام تشکر لذت بخش بود.
و بعد هرچه جلوتر میروی شخصیتهای غریب این داستان غریبتر میشوند و حرفهایشان به گوش آشناتر.
انجا که حاتم که هم شیپور مرگ میزند، هم نامیراست، و هم تنها از ندانستن میگوید. انجا که انسانها را بخاطر طمع زندگی و باروری بیشتر تمسخر میکند. و خلاصه انجا که زمینی بودن و هبوط را بهجای اتصال به آسمان تمسخر میکند.
اما دیگری هم هست که با صدای دیگری در درونش گناه میکند.
ناظر و همراهش را لال میکند تا از او درباره گناهانش نشنود و چند تن دیگر که این روایت اصلی را کامل میکنند.
کتاب ملکوت خواندنی بود و سختتر شنیدنی. چرا که خواندنش دقت میخواست. دقت در کلمات و جملاتی که هرکدام مانند یک کلید داستان را پیش میبرد.
قران و انجیل در کنار مولانا آغازگران هربخشند در این کتاب که روایت انسانند و تحسینکنندگان رستاخیز. رستاخیزی که...
درباره این کتاب کوتاه زیاد میشود نوشت، اما اگر به خواندن کتابهای با درونمایه فلسفی و اگزیستانس علاقمندید خواندن یا شنیدنش تجربه متفاوتیست که حتما میارزد.