نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی آس و پاس در پاریس و لندن - جورج اورول
4.3
135 رای
مرتبسازی: پیشفرض
موسیقی بین قسمتها مناسب و بجا انتخاب شده، صدا و اجرای حرفهای کتابخوان و لحن خوانشاش همگی خوشایندست. کتاب، توصیفات دقیقی داره برای همین حسی شبیه نمایشهای صوتی یا عین فیلم تصاویر جلوی چشم میآیند و میروند؛ اینقدر ملموس است که حتی بوی اتفاقها به مشام میرسد!
خوبه که گاهی از وهم و خیال فاصله بگیریم و واقعیت رو که درست جلوی چشم خودمون هست، با دقت مشاهده کنیم!
این حرف در حین گوش دادن به کتاب «آس و پاس در پاریس و لندن» به ذهنم اومد:
«پاریس با اون زیباییهای کارت پستالیش،
و در واقع اونی هست که ما انتخاب میکنیم ببینیم و نه اونی که بواقع هست».
کتاب آس و پاس،
که از پاریس و لندنِ حوالی قرن ۲۰ میگه، واقعا خوندنیه:
نیمهی اول کتاب در پاریس میگذره و از نظر توالی زمانی تا حدود زیادی مبتنی بر واقعیت هست. نیمهٔ دوم، که در لندن میگذره تجربیات خود اورول هست؛ از دورههای مختلفی که خودخواسته با خیابانخوابها سر میکرده و توالی وقایع در واقع اونطور نبوده.
راوی، در بخش اول یا همان پاریس بعد از گرسنگی، فلاکت و بیپولی محض، در یک آشپزخانه کار پیدا میکند و ریز تا درشت اتفاقات اونجا رو از دید یه ظرفشور و خدمتکار تعریف میکنه؛ بخش دوم روزهای اورول در لندن رو شرح میده، زمانی که بعنوان یک ولگرد آس و پاس در خیابانها با فقر و کثافت زندگی میکرده؛ همچنین در بخشِ لندن، اشاره نامحسوس نویسنده به اینست که چقدر خوراک روی شخصیت و عزتنفس افراد موثر هست؛ و اینکه حتی مفلوکترین آدمها بین هرچیز در زندگی و آزادی، همیشه آزادی را انتخاب میکنند، حتی در تنگنا.
در بخش پاریس، لحن نویسنده توصیفی و رمانگونه هست ولی در بخش لندن بیشتر حالت گزارشنویسی دارد، شبیه خاطرهنویسی.
حس خوبی داشتم وقتی تموم شد.
خوبه که گاهی از وهم و خیال فاصله بگیریم و واقعیت رو که درست جلوی چشم خودمون هست، با دقت مشاهده کنیم!
این حرف در حین گوش دادن به کتاب «آس و پاس در پاریس و لندن» به ذهنم اومد:
«پاریس با اون زیباییهای کارت پستالیش،
و در واقع اونی هست که ما انتخاب میکنیم ببینیم و نه اونی که بواقع هست».
کتاب آس و پاس،
که از پاریس و لندنِ حوالی قرن ۲۰ میگه، واقعا خوندنیه:
نیمهی اول کتاب در پاریس میگذره و از نظر توالی زمانی تا حدود زیادی مبتنی بر واقعیت هست. نیمهٔ دوم، که در لندن میگذره تجربیات خود اورول هست؛ از دورههای مختلفی که خودخواسته با خیابانخوابها سر میکرده و توالی وقایع در واقع اونطور نبوده.
راوی، در بخش اول یا همان پاریس بعد از گرسنگی، فلاکت و بیپولی محض، در یک آشپزخانه کار پیدا میکند و ریز تا درشت اتفاقات اونجا رو از دید یه ظرفشور و خدمتکار تعریف میکنه؛ بخش دوم روزهای اورول در لندن رو شرح میده، زمانی که بعنوان یک ولگرد آس و پاس در خیابانها با فقر و کثافت زندگی میکرده؛ همچنین در بخشِ لندن، اشاره نامحسوس نویسنده به اینست که چقدر خوراک روی شخصیت و عزتنفس افراد موثر هست؛ و اینکه حتی مفلوکترین آدمها بین هرچیز در زندگی و آزادی، همیشه آزادی را انتخاب میکنند، حتی در تنگنا.
در بخش پاریس، لحن نویسنده توصیفی و رمانگونه هست ولی در بخش لندن بیشتر حالت گزارشنویسی دارد، شبیه خاطرهنویسی.
حس خوبی داشتم وقتی تموم شد.
این کتاب یه شاهکاره، وضعیت کلانشهرهای اروپایی در اوایل قرن بیستم جالبه و وحشناک و البته نتیجه انقلاب صنعتی، تصفیه جمعیتی بزرگ جنگ جهانی دوم اروپا رو نجات داد، البته اون زمان ما هم وضع خوبی نداشتیم، دقیقا مقارن هست با اواخر حکومت قاجار که در ایران وبا، ابله، تیفوس، قحطی و تریاک بیداد میکرد، اما جامعه سنتی تر بود نسبت به اروپا و احتمالا فقر کمتر،
تصویری که جورج اورول از فقط ارائه میکنه متفاوته و احتمالا تا حالا نشنیدید،
تا جایی کە تحقیق کردم گویا کتاب آس و پاس در پاریس و لندن اولین کتاب جورج اورول هست. این اثر در سال ۱۹۳۳ منتشر شده و اورول برای چاپش دردسرهای زیادی کشیده چون خیلیها اونو رد کردند.
نیمهٔ اول کتاب که در پاریس میگذره حتی از نظر توالی زمانی تا حدود زیادی مبتنی بر واقعیت هست. اما نیمهٔ دوم، که در لندن میگذره تجربیات خود اورول است از دورههای مختلفی که خودخواسته با خیابانخوابها سر میکرده و توالی وقایع در واقع اونطور نبوده.
در پاریس در یک آشپزخانه کار میکرده و بخش دوم روزهای اورول در لندن رو شرح میده، زمانی که بعنوان یک ولگرد آس و پاس در خیابانها زندگی میکرده.
اگرچه اورول را با مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴ میشناسید اما شاید آس و پاس در پاریس و لندن خواندنیترین کتاب او باشه.
او این کتاب را زمانی نوشته که دزد تمام پساندازش رو دزدیده و مجبور شد برای ادامه زندگی راهی پیدا کنه.
تصویری که جورج اورول از فقط ارائه میکنه متفاوته و احتمالا تا حالا نشنیدید،
تا جایی کە تحقیق کردم گویا کتاب آس و پاس در پاریس و لندن اولین کتاب جورج اورول هست. این اثر در سال ۱۹۳۳ منتشر شده و اورول برای چاپش دردسرهای زیادی کشیده چون خیلیها اونو رد کردند.
نیمهٔ اول کتاب که در پاریس میگذره حتی از نظر توالی زمانی تا حدود زیادی مبتنی بر واقعیت هست. اما نیمهٔ دوم، که در لندن میگذره تجربیات خود اورول است از دورههای مختلفی که خودخواسته با خیابانخوابها سر میکرده و توالی وقایع در واقع اونطور نبوده.
در پاریس در یک آشپزخانه کار میکرده و بخش دوم روزهای اورول در لندن رو شرح میده، زمانی که بعنوان یک ولگرد آس و پاس در خیابانها زندگی میکرده.
اگرچه اورول را با مزرعه حیوانات و ۱۹۸۴ میشناسید اما شاید آس و پاس در پاریس و لندن خواندنیترین کتاب او باشه.
او این کتاب را زمانی نوشته که دزد تمام پساندازش رو دزدیده و مجبور شد برای ادامه زندگی راهی پیدا کنه.
خیلی از خواندن این کتاب لذت بردم و حتی دوباره هم گوش دادم اینکه با چه زیبایی زیادی فلاکت وبدبختی را به تصویر میکشد. واقعا نویسنده بی همتایی هستند. این کتاب، علاوه بر شرح فقر و سختی های زندگی، به انتقاد از نگرش های غلط جامعه نسبت به فقرا و بی خانمان ها می پردازد و در پایان پیشنهادهایی برای بهبود وضعیت آن ها ارائه می دهد
واقعا اندیشه بزرگ اقای اورول قابل تحسینه. با وجود تردیدهایی که نسبت به خرید این کتاب داشتم بسیار خوشحالم که خریدمش و بسیار هم از شنیدنش لذت بردم. چقدر چهره فقر در هر دوره و در هر سرزمینی دردناکه. تفکر اقای اورول کاملا قابل تعمیم به همه اعصار و همه کشورهاست. جداً خوندن و شنیدن این کتاب رو به همه کتاب دوستان توصیه میکنم
در مجموع یک بار خوندنش رو پیشنهاد میکنم. این کتاب تصویر روشن و واضحی از زندگی فقرا در شهر لندن و پاریس و همچنین خیابان خوابی و بی پولی به ما نشان میدهد. به نظرم نسبت به دو کتاب شاهکار اورول مزرعه حیوانات و 1984 ضعیف تر است ولی در مجموع کتاب خوبی بود. صدای آرمان سلطان زاده و لحن او بسیار جذاب و گیرا بود.
بنظرم این کتاب افق هاى بسیار وسیعى از واقعیت تلخ قشر مهمى از انسانها را روشن میکند، قشرى که به جبر و نه اختیار در این طیف قرار گرفتن و مذمت نگاه سیاه مردم به این افراد هم تامل برانگیز است. در انتهاى کتاب هم راهکارهاى بسیار مهم و کارامد ارائه میده که بسیار کارگشاست
بنظرم براى همه خواندن این کتاب واجب است
بنظرم براى همه خواندن این کتاب واجب است
آرمان سلطان زاده همیشه عالیه…
از متن کتاب:
" داستان من همینجا تمام میشود، داستان نسبتا پیش پا افتادهای بود… دست کم میتوانم بگویم اگر آس و پاس شوید، این است دنیایی که انتظارتان را میکشد؛ بعضی وقتها دلم میخواهد این دنیا را جامع تر بشناسم. دلم میخواهد کسانی مثل ماریا و پَدی و بیل گدا را نه از برخوردهای روزمره که از خلال رابطهای نزدیک و صمیمی بشناسم؛ دلم میخواهد بدانم در ذهن ظرفشورها و خیابان خوابها واقعا چه میگذرد؟ در حال حاضر حس میکنم چیزی بیش از لایه سطحی فقر را ندیده ام؛ با این حال میتوانم یکی دو چیز را که قطعا از فقر آموختهام بشمارم:
دیگر هیچ وقت فکر نمیکنم خیابان خوابها اراذلی دائم الخمرند! از گداها انتظار ندارم بابت سکهای که کف دستشان گذاشتهام سپاسگزار باشند! تعجب نمیکنم اگر مردی بیکار انرژی نداشته باشد! سپاه رستگاری را تایید نمیکنم! لباسهایم را به گرو نمیگذارم! دست کسی را که تراکت پخش میکند، رد نمیکنم! و در یک رستوران شیک از غذایم لذت نمیبرم!
و این تازه اول کار است! "