نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ژانوار - وحید وحدت
3.8
478 رای
مرتبسازی: پیشفرض
خببب در مورد کتاب بخوام بگم، ژانوار کتابی بود که از دوازده داستان کوتاه تشکیل شده بود:
1. داستان ﯾﮏ ﺳﺎرﯾﻎ ﮐﻪ از ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣون ﺷﺎﻫﺪ ﻣﺮگ خود در زﻧﺪﮔﯽ ﺑﻌﺪیاش بود... 2. ملحفه...
3. کشیدن شغال با مداد چشم🤭
4. شربت آبلیمو...
5. سیگار کافکا (این قسمت مورد علاقهام بود)
بقیش هم جن و هاون _ پیف پاف _ سرخوشیهای یک جسد _ تنهایی بیانتهای نویسندهام _ ایستگاه مترو زوتکامن _ بدون عنوان _ اﺳﻢ داستان ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﺗﻮ اﯾﻦ ﻣﺎﯾﻪﻫﺎ ﮐﻪ زﻧﺪﮔﯽ آدم شبیه به وول خوردن کرمک توی مدفوع بچهها...
گاهی اوقات با خودم میگفتم که چقدررررر چندشه گفتههای این نویسنده 😂😂
با اینکه همه نمیپسندنش اما به نظرم یبار گوش بدین چون ارزشش رو داره🤷🏼♀️
1. داستان ﯾﮏ ﺳﺎرﯾﻎ ﮐﻪ از ﭘﺸﺖ ﻓﺮﻣون ﺷﺎﻫﺪ ﻣﺮگ خود در زﻧﺪﮔﯽ ﺑﻌﺪیاش بود... 2. ملحفه...
3. کشیدن شغال با مداد چشم🤭
4. شربت آبلیمو...
5. سیگار کافکا (این قسمت مورد علاقهام بود)
بقیش هم جن و هاون _ پیف پاف _ سرخوشیهای یک جسد _ تنهایی بیانتهای نویسندهام _ ایستگاه مترو زوتکامن _ بدون عنوان _ اﺳﻢ داستان ﯾﻪ ﭼﯿﺰﯾﻪ ﺗﻮ اﯾﻦ ﻣﺎﯾﻪﻫﺎ ﮐﻪ زﻧﺪﮔﯽ آدم شبیه به وول خوردن کرمک توی مدفوع بچهها...
گاهی اوقات با خودم میگفتم که چقدررررر چندشه گفتههای این نویسنده 😂😂
با اینکه همه نمیپسندنش اما به نظرم یبار گوش بدین چون ارزشش رو داره🤷🏼♀️
بعد یک دهه.
برای مجیدعزیزترازجان مینویسم
ردوبدل احساسات ناب۲جوان خودساخته. باهزاران آرزو درسر
هزاران زخم برتن
زوری هم که شده، سوار قطار
ترقی شدیم. امابناگه
حادثهای چنان اوارشدبرسرمان
که هیچ جوره نمیشد اززیربارسنگین این اواردرامد
هنوزم که هنوز
معنی نگاه لحظات آخرت. درخانه آخرت
را نفهمیدم... انقلابی است مینویسم
تاجوابم را بگیرم.. چرابرزبان نراندی
با نگاهت مدام مرادنبال م. اما
نوسنگی اجازه بیان سوالات را نداد
کاش اقدامی م. منکه شمشیرداشتم
چران. امیدوارم اینها همه توهم. تنهایی باشه
برای مجیدعزیزترازجان مینویسم
ردوبدل احساسات ناب۲جوان خودساخته. باهزاران آرزو درسر
هزاران زخم برتن
زوری هم که شده، سوار قطار
ترقی شدیم. امابناگه
حادثهای چنان اوارشدبرسرمان
که هیچ جوره نمیشد اززیربارسنگین این اواردرامد
هنوزم که هنوز
معنی نگاه لحظات آخرت. درخانه آخرت
را نفهمیدم... انقلابی است مینویسم
تاجوابم را بگیرم.. چرابرزبان نراندی
با نگاهت مدام مرادنبال م. اما
نوسنگی اجازه بیان سوالات را نداد
کاش اقدامی م. منکه شمشیرداشتم
چران. امیدوارم اینها همه توهم. تنهایی باشه
کتاب ژانوار از چندین داستان کوتاه تشکیل شده. موضاعات داستانها باهم متفاوته ولی یه چیزایی تو اکثرشون مشترکه. نویسنده تو داستان هاش به ساریغ مدام اشاره میکنه. داستانها بنظر من ژانر جنایی و معمایی دارن تا حدودی. توهم و خیالات نامفهوم یه گنگی خاص صحنه سازی با خیالات موهوش و... صدای گوینده خوبه ولی نه برای تمام داستان ها. حس و حال داستان رو منقل نمیکنه. داستانها حالت نامفهوم دارن چون مدام نویسنده از این شاخه به اون شاخه پریده اونم تو لابلای خیال و توهم و واقعیت. در مورد اسم کتاب هم سرچ کردم ولی پیدا نکردم که معنی کلمه ژانوار چیه و چه ارتباطی با داستانها داره
ادبیات و نوشتار کتاب ژانوار از زمره آثاری هست که مورد سلیقه و پسند همه، نیست، هر داستان رو تقریبا دوبار گوش کردم و به نظرم با اینکه هر داستان مستقل به نظر میرسید ولی نوعی ارتباط خاص با داستانهای دیگر داشت. داستانهای کتاب مثل خوابهایی هستن که میبینیم، وقتی در حال خواب دیدنی اصلا هیچ چیز گنگ به نظر نمیاد ولی وقتی بیدار میشی و سعی میکنی به یاد بیاری چه اتفاقاتی رو تو خواب دیدی یه جور حس بی سر تهای و خلا بین وقایع احساس میکنی دقیقا موقع گوش دادن به این کتاب همین حس رو داشتم
مخاطبش خاصه. من مخاطبش نیستم. شاید اگه فیلم کوتاهش ساخته بشه قابل تحمل باشه. برای من اصلا جذاب که نبود هیچ، حتی منزجر کننده بود. به زحمت تا نیمهی فصل پنج جلو آمدم. اونم با وقفه و در چند روز. از نظر من، نامفهوم، کلمات بیخود، تصور دنیایی خیالی از ادمای روانی و مرگ و تخیلات چندش از چرک و چرت و پرت.
حیف وقت نیست که بجای اون همه ادبیات فاخر، با این کتاب پر بشه؟
اصلا یادم نیست قبلا برای چی این کتابو به کتابخانهام اضافه کرده بودم؟ هرچی بود، ناراضیم.
حیف وقت نیست که بجای اون همه ادبیات فاخر، با این کتاب پر بشه؟
اصلا یادم نیست قبلا برای چی این کتابو به کتابخانهام اضافه کرده بودم؟ هرچی بود، ناراضیم.
همه چی سیاه و سفید... تاریک، کدر، خاکستری...
مرگ... داستانهایی ک مدام از اول شخص به سوم شخص و شخص خیالی جهش دارن.. ساریغ، بوی خون، تهفن، آشغالهای ناف و تف و چرک بین انگشتان پا و... تقریبا تو تمام داستانها مشترک هستند... داستانهایی ک باید با هدفون و تمرکز بالا و دوبار گوش داد تا موضوع رو متوجه بشی... در کل چون عادت ندارم داستان رو نیمه تمام بگذارم، گوش دادم...
مرگ... داستانهایی ک مدام از اول شخص به سوم شخص و شخص خیالی جهش دارن.. ساریغ، بوی خون، تهفن، آشغالهای ناف و تف و چرک بین انگشتان پا و... تقریبا تو تمام داستانها مشترک هستند... داستانهایی ک باید با هدفون و تمرکز بالا و دوبار گوش داد تا موضوع رو متوجه بشی... در کل چون عادت ندارم داستان رو نیمه تمام بگذارم، گوش دادم...
واقعا کتاب عالیه. کتابش واقعا غافل گیر کننده است اصلا مثل این کتابها نیست که همه داستانها ش تکراری باشه و پایانهای مشابه داشته باشند واقعا متفاوتند
البته نویسنده خیلی جزئیات رو بیان کرده که خودش موجب میشه توی فضای داستان قرار بگیری مخصوصاً داستان جن و هاونش
برای درک درست منظور نویسنده نیاز دارین تمرکز بالا
و اینکه باید به تمامی جزئیات داستان دقت کنین
البته نویسنده خیلی جزئیات رو بیان کرده که خودش موجب میشه توی فضای داستان قرار بگیری مخصوصاً داستان جن و هاونش
برای درک درست منظور نویسنده نیاز دارین تمرکز بالا
و اینکه باید به تمامی جزئیات داستان دقت کنین
داستان کتاب ژنوار اصلا برام جالب نبود اما یه جانور جدید بهم معرفی کرد بنام صاریغ یا ساریگ (نام علمی: Opossum) که به گروهی از کیسهداران گفته میشه که انواع مختلف آنها جثههایی به اندازه موش تا گربه دارن و در قاره آمریکا، به ویژه جنگلهای آمریکای جنوبی یافت میشوند. صاریغهای ماده در زیر شکم کیسهای دارند که بچههای خود را در آن نگه میدارند.
من مطالعه رو دوست دارم و تقریبا هر نوع کتابی رو میخونم ولی این کتاب رو تمام نکردم سبک خاصی داره که دلچسب نیس مثل دانش آموزی تصورمیشه که میخواسته انشابنویسه ازتمام آرایههای ادبی استفاده کرده وقواعددستوری رو درست رعایت کرده ولی اصل موضوع انشارو فراموش کردهنمیدونم شایداگرباحوصله بیشتریادفعات بیشترگوش کنم خوشم بیاد
عالی بود عالی... واقعا این کتاب البته با صدای عالی راوی و موسیقیهای هوشمندانه، آدم و مجذوب خودش میکنه، داستانهای کتاب بدون تردید چند پله جلوتر از رمانها و داستانهای معمول ایرانی هستن... لازم شد که نسخهی چاپی رو حتما تهیه کنم، چون این کتاب باید حتما حتما توی کتابخونه مون باشه.... ممنون از رایگان کردن نسخهی صوتی
فضای درونی شخصیتها و خیالبافی شون شاید پسند همه نباشه، اما شاید برای شنوندههایی که درون گرایی و رویابافیهای خاص خودشون رو دارند، اونهایی که گاهی در خواب هایشان ملاحظات اخلاقی رو فراموش میکنند و اونهایی که گاهی اوقات باور دارند خواب هایشان خیلی واقعی میشه، این داستان مثل قدم زدن در میان خاطرات و رویاهاست.. .
نکته بسیار مهم برای من در این کتاب منحصر به فرد این بود که هر فصل با اتمام داستان پایان نمیپذیرفت و بعد از اینکه داستان به اتمام میرسید کماکان کار ادامه پیدا میکرد و ذهن را به چالشی جدید دعوت میکرد. چالشی که سبک متفاوتی از داستان سرایی را به مخاطب تلقین میکرد و انشالله در آینده نیز شاهد چنین سبک از داستان باشیم و پیشبینی این بنده حقیر بر این است که داستانها در آینده غالبا به چنین سبکی تبدیل میشوند و دیگر شاهد داستان سرایی به سبک متداول امروزی نخواهیم بود.
از بُعد محتوا اگر بخواهیم این کتاب را مورد بررسی قرار دهیم باید گفت که محتوایی ژرف در خود داشت که زایش ذهن جهان موازی است. یعنی نویسنده تمام داستانها را (به جز داستان هشتم) بر اساس فرضیه جهان موازی نگارش کرده است البته این باعث نشده که تنوع از بین برود و مخاطب خسته شود.
گوینده صدایی مناسب دارد اما از آن جا که بعضی داستانها به صورت گفتگوی دو نفره یا چند نفره است، اگر از گویندگان بیشتری استفاده میشد جهت درک بیشتر مخاطب، بر ارزش کار میافزود.
در پایان خسته نباشید عرض میکنم خدمت دست اندرکاران این کار به ویژه آقای وحید وحدت که اثری تمیز و ظریف را خلق کردند.