نقد، بررسی و نظرات کتاب آدمخواران - ژان تولی
مرتبسازی: پیشفرض
ببینید و بخوانید که چطور تعصب و جهل تا چه اندازه میتواند چشمان انسان را حتی نسبت به کسانی که از او نیکی دیدهاند کور کند. آری، ای شاستن بیچاره که تو را زنده زنده کباب کردند و خوردند. زمانی که متوجه شدم این داستان بر اساس واقعیت است و در روستایی در فرانسه اتفاق افتاده در جای خود میخکوب شدم، و این گردآوری مطالب حوادث به کوشش خود نویسنده کتاب، ژان تولی صورت گرفته که در حین همین جمع آوری نکات حادثه، اهالی همان نقطه نیز که از سوالات او کلافه شده بودند، حتی خود او را هم به همان عمل تهدید میکنند، حتی با گذر آن همه سال. در کتاب متوجه میشوید که چگونه حماقت بشر به چه اندازه میتواند مانند ویروسی همهگیر باشد و پیروی از جمع نادان و متحجر تا چه حد میتواند شما را وادار به کارهای جنون امیز بکند. (در کل بخونیش)
خب با توجه به اینکه صفحات کمی داره و وقت زیادی نمیگیره واقعا کتاب جالبیه، اینکه مشکلات زندگی از جمله گرسنگی، فقر، بدبختی و جنگ میتونه از آدمهای عادی چنین حیوونهایی بسازه واقعا عجیبه، اینجور شکنجهها و قتلها تو داستانها و افسانهها زیاده ولی اینکه چنین رویدادی واقعا زمانی اتفاق افتاده مو به تن آدم سیخ میکنه... من پیشنهاد میکنم این کتاب رو ولی اگه روحیه ضعیف و شکنندهای دارین نخونین و نظرم زیر سن ۱۴ سال هم نخونه بهتره.
من همین الان کتاب رو تموم کردم و واقعا تحت تاثیر این واقعه قرار گرفتم در این کتاب انسانهایی رو میبینید که از مرزهای انسانیت میگذرن و شاید توحش و بیرحمیشون مایه تعجب شیاطین هم شده باشه داستان واقعا تکان دهنده است و عمق رذالت انسانی رو نشون میده این قطعا یک رمان نیست که نویسنده بخواد آب و تابش بده یک تراژدی انسانی سیاهه خوندنش رو خیلی توصیه نمیکنم چون روان آدمی رو به هم میریزه، ایکاش این دهکده رو نابود میکردن...
رمان تاریخی وحشتناکی بود، در حال حاضر هم کموبیش چنین اتفاقاتی میافتد، این کتاب را به تمام کسانیکه شخصیت تاثیرپذیر از افکار عمومی یا جمعی را دارند، بدون در نظر گرفتن سن وسال توصیه میکنم بخوانند. چون افراد مستقل وتک رو هیچ وقت تحت تاثیر افکار واحساسات عمومی قرار نمیگیرند واصلا شخصیت تاثیر پذیر ندارند و نتیجتا کمتر در خطر حرکات غیر منطقی هستند.
سللم صفحه ۵۷ هستم قبلا مغازه خودکشی رو از ژان تولی خوندم توی اون رمان هم اغراق چاشنی کارش بود اما بسیار عجیب! به نظرم خرد جمعی نمیتونه هنیشه راه درستی بره و متاسفانه این نوع رفتارها رو در ماجرای قبرس خوندم که چجوری افرادی که تا دیروز دوست و عزیز هم بودند در لحظهای به دشمن تبدیل میشوند،،،،،،، خرد جمع
کتابی در خور تأمل و تفکر. دوستان کتابخوان حتما مطالعه بفرمایید. خشم و نفرتی که در ذات انسان نهفته است در صورت آزاد شدن از خشونت هر موجود دیگری در این کره خاکی ترسناکتر و دلهره آورتر است در این کتاب رذالت اخلاقی انسانها و رفتار خشن و بی رحمشان به نحوی بیان شده که مخاطب درد آلن را با اعماق وجود حس میکند. متشکرم
نوشتن از وقایع تاریخی مثل این کار خیلی حساس و خطرناکی هست. که در چه مواقعی بدون غرض ورزی و چه جاهایی طرف حق بایستیم. که البته من حس میکنم خیلی خوب تو این کتاب رعایت شده بود. در کل کتاب خوبی بود و ارزش خوندن رو داشت. اگر صرفا یک داستان بدون حقیقت بود هرگز نمی شد بهش کتاب خوب گفت.
اول داستان انگار فقط داره یه جوری پیش میره که قسمت اصلی برسته پس کمی حوصله سر بره ولی بعد داستان سر ادم سوت میکشه و میخکوب میشه
واقعا به این فکر میکنم که اگه هر کدوم از اون آدمهایی که میگفتن ما صرفا به خاطر شنیده هامون اونو شکنجه کردیم، کمی با خودشون منطقی فکر میکردن یا از همسو نشدن با جماعت نمیترسیدن شاید هیچ وقت این اتفاق وحشتناک نمیافتاد
البته ما هم باید از این واقعیت درس بگیریم که همیشه حق با جمعیتی که تعدادش بیشتره نیست
اینجا میفهمیم که ضرب المثل خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو ذرهای ارزش نداره و حرف پوچ و غیر منطقیای هست که فقط باعث میشه انسان از بیان نظر خودش در جمعی که با حرف و نظرش مخالفن بترسه