نقد، بررسی و نظرات کتاب آوارگان: نمایشنامه - ابوذر هدایتی
مرتبسازی: پیشفرض
عارف محبی
۱۴۰۳/۰۷/۲۸
00
چقدر ابوذر هدایتی برام جالب شده تبدیل شده به معما برام چقدر دلم میخواد کشفش کنم اما متأسفانه نمیشه واقعا خیلی عجیبه این مرد بعضی از سؤالاتی که ممکنه تو ذهن مخاطب پیش بیاد رو از زبون شخصیتای کتاباش بیان میکنه و یه جواب گیج کننده تر میده باید همهی آثارش رو بخونی تا درک کنی مثلا یه جایی تو کتاب دیگرانیها از این مینویسه که یه نویسنده ایی از آدمای دورش مینویسه همهی ویژگیهای خوب و بدشون رو میگه و طبیعتاً رازهاشون هم لو میره و ازش بد گویی میکنن بعد توی داستان همسایهها از همسایههای واقعیش نوشته😐یا مثلاً توی دیگرانیها همش راجب زوجهایی مینویسه که با هم اختلاف دارن بعد تو این نمایشنامه یه زوج هست که دختره از پسره میپرسه چرا همیشه از زوجهایی مینویسی که اختلاف دارن؟ و جوابی که میده مثل جوابهایی که تو دیگرانیها بود گیج کننده است! برای بعضیا این موضوع که ابوذر هدایتی زنها رو بد نشون میده و مردها رو مظلوم ناخوشایند بود یه نوع جبهه گیری داشتن در مقابلش و ابوذر اینجا دقیقا از زبون ندا اینو میگه که: " اون زنای بد نوشته هاش، اون مردای بخت برگشته و حسرت به دل " و چقدر تصور من از ازدواج رو داره دستخوش تغییر میکنه من خودم بخاطر کارای خونه تصویرم از ازدواج به اندازهی کافی بد هست بعد اینجا با مشکلاتی که مینویسه... "تو داری با این نوشته هات به آیندهی ادبیات کشورمون گند میزنی"
من دوسش داشتم. جزییاتش عالی بود. اخر داستان هم باز بود و میشد هر نتیجهای گرفت... نوع جدیدی از نمایش نامه بود... پسندیدم.. اما بهتر بود پایانش باز نبود که اینقدر به این کتاب انتقاد وارد نمیشد، پایان باز، خیلی ذهن آدم رو درگیر میکنه، انگار یه چیزمونو گم میکنیم: (به نظرم این نمایشنامه برای هرکسی مناسب نیست، برای کسایی مناسب هست که نمایشنامه خوان حرفهای هستند، خیلی خیلی داستان جالبی بود چه زندگی امید و ندا چه زنگی ارمین و الهام و ایرج و فتانه و زهره پر از حس قشنگ بودن! یک نکته جالب اینکه، ایرج هم عاشق زهره بود هم خسته شده بود از دستش ولی وقتی فهمید قراره نداشته باشتش عشق به حس خستگیش غلبه کرد و با تموم وجودش خواهان زهره بود و این داستان رو جذاب میکرد پیشنهاد میکنم طرفداران نمایشنامه این نمایشنامه رو از دست ندین امتیاز هم بابت پایان باز کم کردم
به نام خدا
نمایشنامه اوارگان نمایشنامهای بود که از لحاظ نوشتاری خوب بود اما ارتباط بین چند شخصیت برام سخت بود. اینکه همسر نویسنده چرا باید اون رو ترک کنه و از طرفی نویسنده رفتن اون براش اهمیتی نداشته باشه. درسته که این احساسات نشون دهنده شخصیتشون بود اما خب اینی نمایشنامه است و کتابی نیست که دنبال احساسات و عواطف غلیظ داستانی باشیم... فقط میتونم بگم که نمایشنامه خوبی بود. ارزش خوندن رو داره و برای کسانی که میخوان نمایشنامه بنویسن هم خیلی خیلی کمک حال و عالی✅
از وجود بعضی شخصیتهای داخل نمایشنامه احساس خوبی داشتم.... حس گنگ بودن نمایشنامه وجود نداشت و متن و شخصیتها جور بودن. در اخر نمایشنامه خوبی بود و امیدوارم اثار بیشتری از نویسنده ببینم🙏🏻
نمایشنامه اوارگان نمایشنامهای بود که از لحاظ نوشتاری خوب بود اما ارتباط بین چند شخصیت برام سخت بود. اینکه همسر نویسنده چرا باید اون رو ترک کنه و از طرفی نویسنده رفتن اون براش اهمیتی نداشته باشه. درسته که این احساسات نشون دهنده شخصیتشون بود اما خب اینی نمایشنامه است و کتابی نیست که دنبال احساسات و عواطف غلیظ داستانی باشیم... فقط میتونم بگم که نمایشنامه خوبی بود. ارزش خوندن رو داره و برای کسانی که میخوان نمایشنامه بنویسن هم خیلی خیلی کمک حال و عالی✅
از وجود بعضی شخصیتهای داخل نمایشنامه احساس خوبی داشتم.... حس گنگ بودن نمایشنامه وجود نداشت و متن و شخصیتها جور بودن. در اخر نمایشنامه خوبی بود و امیدوارم اثار بیشتری از نویسنده ببینم🙏🏻
سلام فتانه کلیدیترین شخصیت داستان بود اما به نظرم باورپذیر نبود. امید و ندا میتونستن نباشن. ضرورتی نداشت. برا فاصلهگذاری بین واقعیت و داستان میشد به چیزی جز امید و زنش تکیه کرد. فکر میکنم با نظراتی که دوستان نوشتن، و تواناییهای نویسندهی گرامی، اگر بازنویسی بشه بتونه به نتیجه بهتری برسه. اما در کل موضوع رو خیلی دوست داشتم و نحوهی پرداختش هم خوب بود. پنج تا ستاره میدم چون دست رو موضوعی گذاشتند که واقعیت داره.
سلام به نظر من داستانش قسمتی که نویسنده داره حرف میزنه خیلی چرت شد که به خاطر چند تا نوشته زنش ترکش کنه و اینکه زنش بیش از حد گیر میداد با اینکه به نظرم حرفاش خیلیییی رو مخ بود🙄شاید بعضی از حرفاش درست بود اما بعضی جاهاش بی منطق بود اما داستانی که مثلا داشت نوشته میشد به نظر جالب بود فقط وقتی الهام میره طلاق بگیره دلیلش خیلیییی چرت بود دلیلی بهتر هم میتونست داشته باشه
شاید اوایل کتاب کمی حوصله شما سر بره ولی باید در نظر داشته باشید این یک نمایشنامه است وبعد داستان خوب وجذاب میشه وپایان باز.... هر کس برداشت خودش رو داره اگه میخوای بدونی دقیقا چه اتفاقی میفته که بی خیال این کتاب شو ولی اگه به فیلم و وکتاب با موضوع باز برات موردی نداره بخون کتاب خوبیه فقط بعضیها میگن نمیدونیم چی شد خوب اسم نمایشنامه روشه که (آوارگان) فکر کنم واضحه باشه
سلام.
کتاب جذابی بود ولی خیلی لوس بازی توش بود و واقعا شخصیت امید خیلی سنگدل بود که نسبت به اینکه زنش ترکش کرد بی خیال بود شاید بعدا بره سراغش و برش گردونه, شاید اصلا زنش نرفته برگرده ولی دوست نداشتم در این حد ناراحتی باشه یا لااقل امید یه واکشنی نشون بده به هر حال اونم یه آدمه و دل داره و احساس داره کاش کمی بیشتر به اینها اهمیت میدادین ولی خب در کل خوشم اومد.
کتاب جذابی بود ولی خیلی لوس بازی توش بود و واقعا شخصیت امید خیلی سنگدل بود که نسبت به اینکه زنش ترکش کرد بی خیال بود شاید بعدا بره سراغش و برش گردونه, شاید اصلا زنش نرفته برگرده ولی دوست نداشتم در این حد ناراحتی باشه یا لااقل امید یه واکشنی نشون بده به هر حال اونم یه آدمه و دل داره و احساس داره کاش کمی بیشتر به اینها اهمیت میدادین ولی خب در کل خوشم اومد.
داستان خوب و جذابی و من لذت بردم و از شما نویسنده عزیز ابوذر هدایتی بسیار ممنون بخاطر این کتاب و این کتاب رو به علاقه مندان این نوع سبک پیشنهاد میکنم واقعا عالی بود و مشکلش اینجا بود که تا یه جاهایی کتاب داشت از جذابیت میافتاد و اونجا که همسرش میخواست طلاق بگیره دلیلش منطقی نبود میتونست کتاب جالب تری باشه ولی در کل ممنون بخاطر این کتاب
اصلا خوشم نیومد اینکه همسر نویسنده به همین راحتی بی خیال زندگی مشترکشان شد اونم زندگی که بدون دعوا و با تفاهم کامل بود و اینکه شوهرش هم راحت رضایت داد و کلا از شخصیت هیچکدومشون خوشم نیومد چه ایرج هوسباز و بی مسولیت چه مژده از همه اینها گذشته داستان بی مایه و بی فلسفهای بود.