اوج توانایی یک نویسنده، برای به تصویر کشیدن افکار منفی، سیاهی، ناامیدی و ناتوانی یک زن. در حالی که زن، زندگی سازِ و این واقعیت در طول تاریخ به اثبات رسیده. زنی مستقل به لحاظ مالی، بی اینکه کوچکترین تعلق خاطری به زندگی مشترک داشته باشه، با اینکه تحصیل کرده و امروزیه، دیوانه وار در زندگی ناموفقی غرق شده که نه خودش در اون احساس رضایت، حتی محدود، داره و نه همسر و فرزندش. در حالی که میتونه طبق قوانین شرعی و عرفی، جدا بشه، و هم خودش رو رها کنه و هم همسرش رو که قطعا هرگز اوهم احساس رضایتمندی از این زندگی مشترک نداشته.
به نظرم نویسنده از نگارش این کتاب تنها یک هدف داشته: سیاهنمایی و ناتوان جلوه دادن این دو انسان در اخذ یک تصمیم عاقلانه برای ادامه زندگی سالم.
چرا که ادامه چنین زندگی یعنی آسایشگاه روانی.
الان تمامش کردم، از توصیفات نویسنده از عشق مادرانه به فرزند از لحظه تولد تا نوجوانی خیلی خوشم اومد این کتاب به زنانی توصیه میکنم که مبنای زندگیشون زیرپا له کردن خودشونه، به اسم فداکاری یا رعایت دیگران، همون مشکل مهرطلبی که بزرگترین بیماری ما زنهاس، وسلام
داستان تقریبا هیچ نقطهی اوجی نداره و از هیچ اتفاقیش جا نمیخورین. با این حال شما رو وادار میکنه تا آخر بهش گوش بدین. توصیف هاش خیلی قشنگ بود و کسالت و خفقانی که شخصیت اول داستان احساس میکرد خیلی خوب به آدم منتقل میشد. صدای خواننده هم عالی بود.
کتابی که زندگی اکثریت زنان را بصورت زیبایی بیان کرده بود زندگی که مسئولیت زیاد زندگی زنان را نشان میدهد ولی متاسفانه دیده نمیشود من هم از کتاب هم از راوی بسیار راضی بودم. ممنون
گوینده عالی بود اما داستان رو دوست نداشتم زندگی روزمره زنی رو روایت میکنه که از هیچیش راضی نیست نه هیجانی نه تعلیق و کششی قلم نویسنده خوبه ولی داستان پردازیش رو نپسندیدم
به نظرم نویسنده از نگارش این کتاب تنها یک هدف داشته: سیاهنمایی و ناتوان جلوه دادن این دو انسان در اخذ یک تصمیم عاقلانه برای ادامه زندگی سالم.
چرا که ادامه چنین زندگی یعنی آسایشگاه روانی.