چقدر غمگین بود با جرات میتونم بگم دردناکترین داستانی که توی عمرم خودندم این داستان بود
تازه وقتی بدونی این فاجعه زندگی واقعی یک شخص هست بدجور دل آدم رو به درد میاره
در طول داستان احساس خفگی به خواننده به دست میده چقدر درد چقدر رنج چقدر دنیا بی رحمی
کودکی که کودکی نکرد، همسری که نتونست زندگی عاشقانهای داشته باشه مادری که نتوانست مادر خوبی برای فرزندانش باشه بدتر از همه سرونشت بچه هاش هم عینا مثل خودش شد زندگی پر از درد و مشکلات که انگار تمامی نداره
چقدر تصمیم پدرش بر زندگیش تاثیر گزار بود چقدر اون ازدواج فاجعه بار بود
شاید بدترین حس یک شخص همین میتونه باشه که وجود او رای پدر و مادرش اضافی هست و بدونه پدر برای پول او را فروخته
چقدر در طول داستان از جواد بدم میامد هرچند همه کارهای برای آرامش همسرش کرد ولی کدوم آرامش تو که با هوسی که داشتی زندگی گل دخت رو نابود کردی
باید گفت لعنت به فقر و تهی دستی که ارزش انسان رو از بین میبره
جواد با هوسی که داشت هم زندگی گل دخت رو خراب کرد هم زندگی همسر اولش یک مرد چقدر میتونه هوس باز باشه بعدش جوادی که ۳۰ سال از زنش بزرگتر بود آخه چرا ۷ تا فرزند آوردی تا زندگی گل دخت رو جهنم کنی
با جرات میتونم بگم که مزخرفترین داستانی بود که تاحالا خوندم.... انگار نویسنده ش یه بچه ده دوازده ساله بوده به حدی که داستان و قلم و نگارش اثر ضعیف هستش.... به هیچ عنوان توصیه نمیکنم که بقیه این داستانو بخونن. هم پولمو هدر دادم هم وقتمو. واقعا خیلی افتضاح بود.
داستان تکراری از یک زن رنج کشیده. نویسنده که نمیشه گفت فقط میتونم بگم کسیکه این متن رو بعنوان کتاب نوشته نه چیزی از نویسندگی حالیش بوده نه داستان پردازی.
حیف پولی که بابت چنین نوشته مزخرفی بپردازین. اصلا نخرید
من چون علاقه به داستانهای واقعی دارم خوندم که خیلی جالب نبود اوایلش بهتر بود ولی بعد خسته کننده وتکراری بیشتر حس مادری سنگ دل بهم القا شد که فقط فکر خودش بود سرنوشت بچه هاش براش مهم نبود
تازه وقتی بدونی این فاجعه زندگی واقعی یک شخص هست بدجور دل آدم رو به درد میاره
در طول داستان احساس خفگی به خواننده به دست میده چقدر درد چقدر رنج چقدر دنیا بی رحمی
کودکی که کودکی نکرد، همسری که نتونست زندگی عاشقانهای داشته باشه مادری که نتوانست مادر خوبی برای فرزندانش باشه بدتر از همه سرونشت بچه هاش هم عینا مثل خودش شد زندگی پر از درد و مشکلات که انگار تمامی نداره
چقدر تصمیم پدرش بر زندگیش تاثیر گزار بود چقدر اون ازدواج فاجعه بار بود
شاید بدترین حس یک شخص همین میتونه باشه که وجود او رای پدر و مادرش اضافی هست و بدونه پدر برای پول او را فروخته
چقدر در طول داستان از جواد بدم میامد هرچند همه کارهای برای آرامش همسرش کرد ولی کدوم آرامش تو که با هوسی که داشتی زندگی گل دخت رو نابود کردی
باید گفت لعنت به فقر و تهی دستی که ارزش انسان رو از بین میبره
جواد با هوسی که داشت هم زندگی گل دخت رو خراب کرد هم زندگی همسر اولش یک مرد چقدر میتونه هوس باز باشه بعدش جوادی که ۳۰ سال از زنش بزرگتر بود آخه چرا ۷ تا فرزند آوردی تا زندگی گل دخت رو جهنم کنی