نقد، بررسی و نظرات کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی - عطیه عطارزاده
مرتبسازی: پیشفرض
نرگس گیلانی
۱۴۰۴/۰۴/۰۴
00
من به ندرت کتابی از نویسندگان معاصر ایرانی میخوانم، این کتاب را هم به خاطر «گیاهان دارویی» شروع کردم بدون اینکه هیچ ذهنیتی از داستان داشته باشم. اما دلم میخواد چند نقطه نظر خودم را پس از خواندن کتاب با شما در میان بگذارم: ۱. بنظرم بعد از خواندن این کتاب، به سراغ دیگر کتاب های این نویسنده ی خوش قلم بروم البته هنوز نمیدانم کتاب دیگری هم دارند یا خیر. ۲. کتاب از کلیشه های رایج در امان بود و خیلی مفهومی و سنگین بود. طرز بیان احساسات یک دختر نوجوان نابینا، آنطور که انتظار میرفت همراه با ایجاد حس قربانی بودن بیام نشده بود، بلکه تو را وادار می کند گاهی چشمهایت را ببندی و جهان را از نگاه او حس کنی. ۳. رابطه دختر با مادر و توصیف مادر از زبان او، باعث می شود هر چه بیشتر و عمیق تر به نقش یک مادر در زندگی پی برد. ۴. هنوز نمی توانم مفهومی برای زالو در این کتاب پیدا کنم، جز اینکه احساس میکردم گذر زمان برای یک نابینا شباهت به مکیدن خون توسط زالو دارد، گرچه ممکن است درد و وحشت غافل گیر کننده ای حس نکنی ولی به مرور تحلیل میروی و برای آن دختر نابینا مثل محو شدن بود و برای منِ خواننده تداعی کننده هیچ بودن این دنیا. ۵. ممنون از این نویسنده خوش قلم که باعث شد از خواندن یک داستان خوب ایرانی و البته معاصر خوشحال شوم و لذت ببرم. گرچه کتاب ترسناکی بود!!!
کتاب راهنمای مردن با گیاهان دارویی دختر نابینا که جهان را با دنیای کتابها میشناسد، اوایل داستان سرشار از توصیفهای خلاقانه است، قوه تخیل نویسنده به شخصیت اصلی داستان منتقل شده که همهی جهان موجود را در ذهن خود دارد نه در دیدگانش، قصه از انجایی که شخصیت اصلی از جهانش خارج و ابعاد جهان دیگری را لمس میکند و دچار اختلال در افکار و کشف جهان دیگر میشود تغییر میکند؛ ایجاد آشوب ذهنی و مقصر دانستن فردی که مسبب این آسیب در او و منع ارتباط او با خارج شده باعث آشکار شدن حس تنهایی، نفرت، خشم و خشونت در فصلهای پایانی میشود که امید را برای پایان خوب داستان از بین میبرد. نویسنده معتقد است نجات دهنده در گور خفته است و دختر با شخصیتهای تاریخی کتاب هایش صحبت میکند، مادر از دنیای دیده شده گریزان است حتی طبابت مدرن را قبول ندارد و به طب سنتی روی آورده، اما در پایان با مرگ مادر پایان اعتقاد بازگشت به گذشته و مرگ دختر که معتقد به کشف جهان دیگر با همراهی و کمک جستن از گذشتگان است و فانی بودن دنیا با هر تفکری را به تصویر میکشد.
کتاب جالبی بود، نویسنده قلم فوق العادهای داشت و به زیبایی جزییات رو به تصویر کشیده بود جوری که میتونستم خودم رو جای شخصیت اول داستان تصور کنم. کتاب داستان خاصی نداشت ولی قلم گیرایی داشت جوری که بعضی قسمتها همراه با شخصیت کتاب مرز واقعیت و خیال رو نمیتونستم تشخیص بدم.
تا حالا کتابی با همچین سبک داستانی نخونده بودم، برعکس خیلی از رمانها جوری بود که انگار داستان و اتفاقات کوچکترین اهمیتی ندارند و شما در موردشون کنجکاو نمیشید اما دیدگاه و احساسات شخصیت داستان جوری قابل لمس بود که هر لحظه بیشتر دلم میخواست خوندن کتاب رو ادامه بدم.
یه جذابیت همراه با تلخی، جوری که لحظه شماری میکنید هرچی زودتر کتاب تموم بشه تا از دنیاش فرار کنید اما همزمان نمیتونید از خوندن کتاب دست بکشید.
تا حالا کتابی با همچین سبک داستانی نخونده بودم، برعکس خیلی از رمانها جوری بود که انگار داستان و اتفاقات کوچکترین اهمیتی ندارند و شما در موردشون کنجکاو نمیشید اما دیدگاه و احساسات شخصیت داستان جوری قابل لمس بود که هر لحظه بیشتر دلم میخواست خوندن کتاب رو ادامه بدم.
یه جذابیت همراه با تلخی، جوری که لحظه شماری میکنید هرچی زودتر کتاب تموم بشه تا از دنیاش فرار کنید اما همزمان نمیتونید از خوندن کتاب دست بکشید.
کتاب با سبکی بدیع و زیبا نگارش شده است. روحیات دختری جوان و البته نابینا با دقت و وسواس زیاد توسط نویسنده مورد کنکاش قرار گرفته و از این جنبه کتابی است کم نظیر. ضعف این کتاب را، در عدم ارتباط معنایی داستان با عقاید فلسفی ابراز شده از سوی نویسنده، به صورت تک جملههای مشهور از اندیشمندان، و نچسبیدن این تک جملهها به بدنه داستان میدانم.
تبریک به قلم قدرتمند و دید جزئی نگر نویسنده با وجود شفافیت بسیار در بیان جزئیات، در مقولههایی ابهام دیده میشود که دقیقا تا خطوط آخر داستان روی فهم را گرفته است و همین موضوع کششی ایجاد میکند که باعث شد در چهار ساعت کتاب را تمام کنم و البته موضوع داستان را با وجود جذابیت زیاد برای کسانی که روحیه لطیفی دارند توصیه نمیکنم. سپاس