نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی سه مرد و پنکیک - کیتی دیل
4.3
373 رای
مرتبسازی: پیشفرض
📚samira(◕ᴗ◕✿)
۱۴۰۳/۰۳/۰۸
20
داستان در مورد یک آشپز بود که تصمیم گرفت بزرگترین پنکیک را درست کند اما هنگام درست کردن آن پنکیک بالا رفت و از پنجره بیرون پرید آشپز به دنبال پنکیک دوید و گفت پنکیک وایسا! امااوگفت: نه دوست دارم پرواز کنم. قصاب نیز به دنبال پنکیک رفت و گفت پنکیک وایسا اما پنکیک به قل خوردن خود ادامه داد شمع ساز نیز به دنبال پنکیک رفت و گفت پنکیک بایست اما پنکیک گوش نداد یک دفعه پنکیک ایستاد و برعکس قل خورد آشپز قصاب و شمع ساز داخل پنکیک بزرگ رفتن و گیر افتادن. غول آنها را دید و گفت چه شام خوشمزهای! پنکیک با سه مرد که در درونش گیر افتاده بود قل خورد و داخل رودخانه افتاد غول نتوانست به انهابرسد جریان آب آنها را با خود برد و به ساحل انداخت آب خمیر را شل کرده بود و سه مرد بیرون آمدند پنکیک دیگر نمیتوانست از جای خود تکان بخورد او خمیرش شل و همه جایش سوراخ سوراخ شده بود سه مرد رفتند و با یک گاری و ماهیتابه آمدند. تمام مردم با همکاری یکدیگر سوراخهای پنکیک را درست کردم و پنکیک از روز قبلش نیز بزرگتر شده بود.
خیلی پر انرژی و قشنگ بود صداهای دوبلورها
و داستان تخیلی قشنگی بود برای بچهها و علاقمندان داستانهای تخیلی
داستان یه اشپز بود که تصمیم میگیره بزرگترین پنکیک دنیارو بپزه ولی وقت پرت کردن پنکیک به بالا اون از پنجره پرواز میکنه و بعد از کنار قصاب و شمع ساز میگذره ولی بعد برعکس قل میخوره و قصاب و شمع ساز و آشپز داخلش گیر میکنن و با هم تو رودخونه میوفتن وپنکیک کمک میکنه که اونا غرق نشن و غولی که دنبالشونه و دلشو صابون زده که پنکیکو با اون سه نفر یه جا بخوره
ولی دستش تو رودخونه بهشون نمیرسه و در آخر پنکیک و سه تا مرد از آب بیرون میان ولی پنکیک کلی خیس شده و سوراخ سوراخ شده و مردم میان با کمک آشپز که ماهیتابه شو آورده کمک میکنن تا سوراخهای پنکیکی که الان خیلی بزرگتر شده رو پر کنن و اونو آماده پختن کنن.
تو این داستان فداکاری و کمک رو به بچهها یاد میده که خیلی مهمه.
و داستان تخیلی قشنگی بود برای بچهها و علاقمندان داستانهای تخیلی
داستان یه اشپز بود که تصمیم میگیره بزرگترین پنکیک دنیارو بپزه ولی وقت پرت کردن پنکیک به بالا اون از پنجره پرواز میکنه و بعد از کنار قصاب و شمع ساز میگذره ولی بعد برعکس قل میخوره و قصاب و شمع ساز و آشپز داخلش گیر میکنن و با هم تو رودخونه میوفتن وپنکیک کمک میکنه که اونا غرق نشن و غولی که دنبالشونه و دلشو صابون زده که پنکیکو با اون سه نفر یه جا بخوره
ولی دستش تو رودخونه بهشون نمیرسه و در آخر پنکیک و سه تا مرد از آب بیرون میان ولی پنکیک کلی خیس شده و سوراخ سوراخ شده و مردم میان با کمک آشپز که ماهیتابه شو آورده کمک میکنن تا سوراخهای پنکیکی که الان خیلی بزرگتر شده رو پر کنن و اونو آماده پختن کنن.
تو این داستان فداکاری و کمک رو به بچهها یاد میده که خیلی مهمه.
داستان تخیلی خندهداری بود. علاوه بر طنز بودنش به بچهها آموزش فداکاری و مهربونی هم میده. و این که باید سعی کنیم محبت دیگران رو جبران کنیم. اجراها هم خیلی جذاب بود. خصوصا ترکیب لحن و لهجه خیلی کار رو عالی کرده بود. ما که خیلی از لهجهی شمالی خوشمون اومد. بامزه بود. خیلی کار خوبی کردند که برای هر کاراکتر صدا و لهجه و حالت متفاوتی خلق کرده بودند. بسیار هنرمندانه بود.
داستان سه مرد و پنکیک نوشتهی کیتی دیل داستانی تخیلی برای کودکان است و به آنها یاد می دهد که با افراد دیگر مهربان باشند و به دیگران کمک کنند و برای کمک به افراد دیگر دست به فداکاری بزنند. این داستان با یک موزیک شاد شروع می شود که در علاقهمند سازی کودکان به کتاب و داستان صوتی موثر است. با تشکر از کتابراه برای تهیهی داستان خوب رایگان برای کودکان.
سلام
این کتاب واقعا مسخره بود و من اصلا خوشم نیامد.
اتفاقات داستان غیر قابل انتظار بود و خیالی بود. آخه مگه پنکیک هم حرف میزند؟! مگه پنکیک به این بزرگی هم داریم؟ مگه غول وجود دارد؟ به نظر من میتوانستند داستان را
زیبا تر کنند. اصلا جذاب نبود. برای بچهها مناسب نیست. شعرش هم خیلی طولانی بود و اصلا قشنگ نبود.
کتابهای دیگری هم هستند که زیبا باشند و بهتر از این کتاب باشند.
این کتاب واقعا مسخره بود و من اصلا خوشم نیامد.
اتفاقات داستان غیر قابل انتظار بود و خیالی بود. آخه مگه پنکیک هم حرف میزند؟! مگه پنکیک به این بزرگی هم داریم؟ مگه غول وجود دارد؟ به نظر من میتوانستند داستان را
زیبا تر کنند. اصلا جذاب نبود. برای بچهها مناسب نیست. شعرش هم خیلی طولانی بود و اصلا قشنگ نبود.
کتابهای دیگری هم هستند که زیبا باشند و بهتر از این کتاب باشند.