فرار به غرب داستان مهاجرت و عشق سعید و نادیا را روایت میکند که در بحبوحه یک جنگ داخلی کشور خود را ترک و در تلاشی به یونان، انگلیس و در نهایت ایالات متحده سفر میکنند.
کشور ناشناس سعید و نادیا در گیرودار یک جنگ داخلی است و این بین روز به روز قدرت گروه نظامی که علیه دولت شوریده بیشتر و بیشتر میشود. نویسنده با بستن هرچه بیشتر فضاهای زندگی مردم نویسنده به بیان مشکلات جنگ داخلی و لحظات سخت آن میپردازد. در ادامه عشاق داستان تصمیم به مهاجرت میگیرند اما گویی در دنیای انها مهاجرت انقدر هم سخت نیست، کافیست دری را پیدا کنی و واردش شوی تا سر از قلب لندن یا حتی نیویورک درآوری!! با این اوصاف مهاجرت انقدرها هم سخت و جان فرسا نیست.
نویسنده در میان روایت داستان سعید و نادیا پرشهایی کوتاه هم به زندگی افراد مختلف در سراسر دنیا میزند، پرشهایی که در نگاه اول بی معنی و پوچ به نظر میرسند اما اگر با دقت بیشتری به انها بنگریم، به نوعی نویسنده میخواهد این موضوع را به ما یاداوری کند که همهی ما، بعنوان نسل بشر در هر کجای دنیا، ماهیت مشترکی داریم به نام اندوه و دلی که در بند این اندوه است.
کشور ناشناس سعید و نادیا در گیرودار یک جنگ داخلی است و این بین روز به روز قدرت گروه نظامی که علیه دولت شوریده بیشتر و بیشتر میشود. نویسنده با بستن هرچه بیشتر فضاهای زندگی مردم نویسنده به بیان مشکلات جنگ داخلی و لحظات سخت آن میپردازد. در ادامه عشاق داستان تصمیم به مهاجرت میگیرند اما گویی در دنیای انها مهاجرت انقدر هم سخت نیست، کافیست دری را پیدا کنی و واردش شوی تا سر از قلب لندن یا حتی نیویورک درآوری!! با این اوصاف مهاجرت انقدرها هم سخت و جان فرسا نیست.
نویسنده در میان روایت داستان سعید و نادیا پرشهایی کوتاه هم به زندگی افراد مختلف در سراسر دنیا میزند، پرشهایی که در نگاه اول بی معنی و پوچ به نظر میرسند اما اگر با دقت بیشتری به انها بنگریم، به نوعی نویسنده میخواهد این موضوع را به ما یاداوری کند که همهی ما، بعنوان نسل بشر در هر کجای دنیا، ماهیت مشترکی داریم به نام اندوه و دلی که در بند این اندوه است.