نقد، بررسی و نظرات کتاب اتاق - اما داناهیو
مرتبسازی: پیشفرض
خاطره
۱۴۰۳/۱۱/۱۵
00
اول کتاب خیلی کند پیش میره همش حرفها وتخیلات یه پسر پنج ساله است که حوصله ادم رو سر میبره ولی کمی که جلو میره هیجانی میشه. داستان درباره زن وپسر پنج ساله اش به نام جک هستش که در یک اتاق حبس شدن و جک از موقع تولدش تو اتاق بوده وفقط مادرش و زندانبان شون که بهش نیک پیره میگن رو دیده. جک ومادرش بدون هوای آزاد وامکانات وآفتاب فقط یه پنجره سقفی و یه تلویزیون و کمترین امکانات تویه اتاق زندانی شدن. تا اینکه تصمیم به فرار میگیرن و کلی هیجان و دلهره به داستان تزریق میشه. نقشه فراری سخت و هولناک که باید جک پنج ساله اجرا کنه... تمام خط به خط این نقشه وفرار قلبتون از دهنتون میخواد بزنه بیرون. ولی نیک پیره خیلی سمج تر وسنگدل تر از این حرفهاست و درست لحطه ای که نیک نزدیک به موفق شدن برای فرار میشه اونو میگیره و.... به یه بار خوندنش خیلی میارزه😊
من کتاب رو نخوندم ولی فیلمش رو دیدم، واقعا خیلی جالب بود البته من خودم شخصا وسطای فیلم حوصلهام سر رفت ولی با توجه به اینکه خودمم دختر هستم، هر وقت که خودم رو جای مادره میذاشتم، مشتاق تر و کنجکاو تر مشغول تماشا میشم.... معمولا کتابها به خاطر آزادی قدرت تخیل، بهتر از فیلمها هستن پس حتما سعی کنید کتاب رو بخونید و خودتون رو جای مادر یا پسر بارید و بگیر که "اگه من بودم چکار میکردم.. ؟ "
درود، اوایل کتاب بسیار جذاب بود، شیوه زندگی، شیوه تفکر یک بچه پنج ساله و درک اون از اوضاع و... بسیار زیبا ترسیم شده بود ولی از اوج داستان و بعد از اون اتفاق بزرگ روند داستان بسیار کند و کسل کننده شد، اتفاقات بسیار سریع شدند و جذابیت خود را از دست دادند و کمتر به ترسیم افکار کودک پرداخته شد به طوری که میشد پنجاه صفحه آخر رو حذف کرد به طوری که اتفاقی توی پایان داستان نمیافتاد. سپاس.
روایت بینهایت دردناک که هنوز دردش رو در روحم حس میکنم اما کاملا لازم بود بخوانمش
با مطالعه کتاب از همه چیز زندگی مون حتی از هوایی که تنفس میکنیم سپاسگزاریم و خدا رو بخاطر همه چیز شکر میکنیم شاید حتی با اطرافیان مون هم مهربان تر باشیم
من پسری دقیقا در سن جک دارم و خیلی خیلی با درد کتاب رو خوندم و البته خوشحالم که بلاخره خوندمش (همیشه ازش فرار میکردم)
با مطالعه کتاب از همه چیز زندگی مون حتی از هوایی که تنفس میکنیم سپاسگزاریم و خدا رو بخاطر همه چیز شکر میکنیم شاید حتی با اطرافیان مون هم مهربان تر باشیم
من پسری دقیقا در سن جک دارم و خیلی خیلی با درد کتاب رو خوندم و البته خوشحالم که بلاخره خوندمش (همیشه ازش فرار میکردم)