نقد، بررسی و نظرات کتاب دیکته و زاویه - غلامحسین ساعدی
مرتبسازی: پیشفرض
Ali Fattahi
۱۳۹۹/۱۰/۳
00
دیکته، دیکتهای طویل و نامتناهی، دیکته ای که تک سخنی را در درازای زندگانی و تلخ زی و تار عمرمان بر ورقها و برگههای ذهن و روح و جوهر و درون گردمان، با نام اسارت و بندی انشا میکنیم و نهایتش را با سرانجام تلخ و زهرآگین و لوش گرفته مان، مهر و موم میکنیم، آه این دیکته، این جنون حدیثی که با خون شریان کتبش میکنیم، با قطره شبنمهای دیدگان خون فام مان غرقهاش میسازیم، این جملههایی که با وزن وهم و خوف و موذی سرمای جست زده از دهشت و آهنگ ملال افزان تهدید و ضربه و پادنگ و دگنکهایی که بر فوق سر آدمک ذهنمان چون دسته زاغی میگردند و هم چو امواج تازیانهای که در خموشی و تنگ گنجی ذهنمان رقص افگار میکنند و بر قلب کالبد اندیشه و خرد، سوزان زخمهایی کوب میکنند و دگر باره به مرگ بالهایی پر گشان میکنند و چرخ و چرخ و چرخ میزنند. اما این زخمها، زخمانی که با زخمه اندوه و حزن و ستم ورزی بر تار اندیشه مان زده شدهاند و تار بگسسته اند، آه این زخمها نالهها و فریادها و غریو و هزاهز آنانی که رهایی شان را هم اسارت به مخنقه همچون لرز شرارههای اجاقی در مهلک بوران منجمد، به چاه بی پایان نجواها و آواهای مغنیای سهم نام، وارون و ویرانشان میسازد. گورهای بی نام و نشان، اشیا بی صاحب، خرده کاغذهایی که متجلی آلام اندرون هستند، اهرمن قهقههای فیروز و ظفر لیک در باطن تنیده شده بر مغلوبی، شیون مردمانی که دیدگانشان تا ابد بر سیاهی و تاریکی بیناست و بر ضیا و فروغ نابینا. این داغهای شعله مظلوم سوز، چه اندوهناک گفتارهایی دارند، ولی جامهای به نام خفقان بر آنها گردانیدهاند و محبوس بانگ و محروم ز زیستار کردهاند...