نقد، بررسی و نظرات کتاب داستان مو - ب. ر. هوستدر
2.9
47 رای
مرتبسازی: پیشفرض
نازسمن جعفرپور
۱۴۰۲/۰۶/۳۰
00
با کمی تامل متوجه داستان میشوید داستان در مورد زن و مردی است که چند سال است ازدواج کردند زن متوجه میشود دیگر شور و شوق سابق بینشان نیست و فکر میکند مرد میخواهد او را ترک کند به همین دلیل هر روز به آرایشگاه میرود تا به ظاهرش برسد تا مرد را جذب کند با اینکه مرد چندین بار به او گفته مشکل از جای دیگری است اما او فقط به ظاهرش اهمیت میدهد اما مشکل این بود که زن اصلا وقتی برای خانوادهاش نمیگذاشت و همهی وقتش را صرف آرایشگاه و رسیدگی به ظاهرش میکرد من داستان را دوست داشتم با اینکه کوتاه بود اما پندهای زیادی داشت با تشکر از نویسنده و کتابراه
زن و مرد داستان زندگی یکنواختی دارند. زن وقتی میبیند همسرش به او توجه سابق را ندارد، مدام سعی کند ظاهر خود را زیباتر سازد، اما مرد هم با حالت استفهام انکاری میخواهد به او بفهماند که مشکل ظاهر زن نیست، بلکه چیز دیگریست. اما زن باز هم پافشاری میکند و حرف او را نمیپذیرد. داستان کوتاه است اما خواننده را به فکر میبرد، جدا از برداشتهای متفاوتی که از اینگونه داستانها میشود، فکر میکنم داستانهای مفیدی هستند، چون زوجهای بسیاری دچار وضعیت مشابه زوج داستان ما هستند.
وقتی کتاب تموم شد از خودم پرسیدم دقیقا نویسنده این کتاب چه چیزی میخواست به مخاطب بگه و اصلا متاسفانه نتونستم جوابی برای پرسشم پیدا کنم. هنوز داستان شروع نشد، تموم شد. دقیقا مثل این بود که یک هواپیما تازه داشت رو باند فرودگاه شروع به حرکت میکرد و هنوزم سرعتش رو زیاد نکرده که اوج بگیره، بش بگن هواپیما با نقص فنی مواجه شده. (در کل منظورم از مثال هواپیما نقطه اوج بود که این داستان نداشت. ) (پایانی هم نداشت. )
داستان در مورد یک نواخت شدنه زندگی زناشویی است. خانوم چون توجهای از شوهرش نمیبیند به دنبال مدلهای جدیدمو و آرایش صورت خود است. خانوم سن خود را درنظرنگرفته، فعالیتهای شغلی و منزل را در نظر نمیگیرد وسعی دارد سالهای از دست رفته را با آرایش جبران کند و فکر میکند همیشه جوان میماند اما دریغ و صد افسوس که تا چشم بهم میزنیم عمر گران به سرعت باد میگذرد. به نظرم کل داستان همین بود. ممنونم از عزیزان کتابراه
داستان بسیار کوتاهی بود و البته در عین کوتاه بودن داستان خوبی داشت اما باز هم میتوانست کمی بیشتر باشد و ادامه داشته باشد. داستان درباره یک زن و شوهر است که زن به قصد پیدا کردن لوازم آرایشی دستش را داخل کیفش میکند اما به جای آنها نفتالین پیدا میکند و... در نهایت در دهان شوهرش حرف میگذارد و به آرایشگاه میرود. خواندن این داستان کوتاه خالی از لطف نیست.