نقد، بررسی و نظرات کتاب داستان یک ساعت - کیت چاپین
3.6
75 رای
مرتبسازی: پیشفرض
داستان کتاب قصه تلخ مرگ تدریجی ست، جدایی عاطفی، زندگی در اسارت و اجبار. ما باید قبل از شروع هر رابطهای یاد بگیریم که افکار و عقاید هرشخص محترم است وباید به آن بها داد حتی اگر نظراتمان مخالف یکدیگرباشد. زن داستان از مرگ همسر از آزاد شدن از اسارت از آزادی دوباره چنان شادی و مسرتی وجودش را در برمیگیرد که در پوست خود نمیگنجد. اماوقتی باهمسر زنده مواجه میشود از شدت ناراحتی تسلیم مرگ میشود تابتواند آزادی از اسارت و مرگ تدریجی را در آغوش مرگ پیدا کند. ممنونم از شما عزیزان دانش گستر کتابراه
از آن دسته داستانهاییست که خواننده را به فکر وامیدارد. زنی که همسر خود را از دست داده و بیماری قلبی دارد، اول کمی برای او عزاداری میکند و سپس به این نتیجه میرسد که از این پس، میتواند برای خودش زندگی کند و احساس آزادی و آرزوی زندگی طولانی دارد. اما با دیدن همسرش و فهمیدن اشتباه بودن خبر، شوک عظیمی به او وارد شده و دچار ایست قلبی میشود. واقعا زمان مرگ و طول عمر هیچ انسانی برای هیچکس مشخص نیست و کاش آنقدر یکدیگر را محدود نکنیم که از مرگ هم خوشحال بشویم.
داستانی واقعاً با تأمل. آدم ها خیلی خیلی میتونن پیچیده و غیر قابل پیش بینی باشن، اینکه چی تو مغزشون میگذره کار دشواریه آیا واقعاً میتونیم در موقعیتهای مختلف افکار و احساسات دیگری رو درک کنیم!؟
داستان در موردافکار و عکس العمل خانمی در مقابل یک اتفاقه، نمیتونم بیشتر توضیح بدم چون داستان لو میره. ترجمهی خوبی داره و پردازش داستان استادانه است. حتماً بخونین مطمئنم مثل من لذت میبرین.
داستان در موردافکار و عکس العمل خانمی در مقابل یک اتفاقه، نمیتونم بیشتر توضیح بدم چون داستان لو میره. ترجمهی خوبی داره و پردازش داستان استادانه است. حتماً بخونین مطمئنم مثل من لذت میبرین.
داستان درمورد زنی هست که بیماری قلبی داره و نباید یکهو خبرها رابه اوگفت. خبرمرگ شوهرش راخواهرش ودوست شوهرش اهسته به اوگفتن. خانم ملاردگریه کرد ودراتاق خودراحبس کرد. دراینجاحالات خانم ملاردراتوصیف میکردکه ازپنجره به منظره بیرون خیره میشودودرافکارش غوطه ورهست. بع درختان وشاخه هایش به آسمان به صدای دست فروش و... اینکه دیگرچگونه زندگی کندچهره اش ازگریه زیادبادکرده وخواب الودبود. اوسالهای زیادی برای زندگی داشت درصورتی در دیروزنمیخواست عمرطولانی داشته باشد. صدای خواهرش که میگوید خودراحبس نکندانگونه مریض میشود. خانم ملاردبیرون می ایدوباخواهرش پایین میآیند امادربازمیشودوظاهرشوهرش نمایان میشودوان خبراشتباه بوده خواهرش گریه میکندودوست شوهرش سعی میکنداو را قایم کند زیرابعدازمدتی دکترهامیگویندخانم ملارد ذوق مرگ شده است. بنظرمن اسم داستان (یک ساعت) باموضوع همخوانی ندارد.