نقد، بررسی و نظرات کتاب من آن هستم - جلد دوم - نیسارگاداتا ماهاراج
4.8
122 رای
مرتبسازی: پیشفرض
null null
۱۳۹۸/۰۹/۱۲
40
سلام، در مورد کتاب و یا ترجمه آن حرفی نمیخواهم بزنم. در هر صورت مشخصه که کناب بسیار بسیار خاص و حتما ترجمهاش هم مشکل بوده و پر زحمت. اما باید بگویم هر کسی در یک مرحلهای از مراحل تکمیل رهایی قرار دارد و کاملا واضح است که با توجه به اینکه در چه مرحلهای هستیم نحوه برخورد ما با این جهان موجود و برداشتهایمان از آن متفاوت است. (مثلا همین کتاب را در نظر بگیرید که ثبت شده و موجود است. آنرا من نیافریده ام. آنرا استاد ماهاراج گردآوری کرده و خانم رمضانی به فارسی که زبان قابل فهم دنیای من است ترجمه کرده است) و میزان درک و فهم من از این کتاب و استفاده از آن فقط و فقط به توانایی، ظرفیت، سواد، تجارب و در کل در حد جهان من و بهتر بگویم به سطح مرحله مادی من بستگی دارد. دقت کنید به جمله جهان من و سطح مادی من. اینکه آن اصل ما دارای تمام علم و قدرت و توانایی و حتی آنچه در وهم ناید هست اصلا شک نکنیداما نمیدانم بگویم که خوشبختانه یا بدبختانه (یا اصلا چرا و یا چگونه) این تکمیل کردن مرحله بغرنج فعلی ما فقط با کمک این دنیای مادی امکان پذیر است. یعنی بدون آن اصلا نمیشود. چون اگر میشد اصلا اینجا چیکار میکنیم؟باز تاکید میکنم جزئی از ما کامله، اما مهمتر از آن فعلا این جزو ناقص است که باید تربیت شود تا یکی شود بتوانیم از این مرحله گذر بکنیم. اتفاقا حقیقت آن چیزی است که میبینیم. کسی که بادوست، همسر و پدر و مادر و بچه مشکل داره نمیتونه رها بشه. کسی که جسمش مریض شده و ضعیف و یا حتی پیر دیگه نمیتونه مرحله تکمیل کنه. زمان خیلی مهمهبله من هستم جمله کلیدی است اما مرد میخواد که این رو ثابت کنه و اول هم از خودش و اطراف خودش. جسما و روانا و از لحاظ اجتماعی و اقتصادی باید خودمون رو بسازیم تا بتونه اون آرام بشه تا آزاد بشیم.
اول از همه از کتابراه تشکر ویژه دارم برای اینکه جزو بهترین اپهای کتاب خوانیست ممنون واقعا. و بعد برای غزال رمضانی عزیز خواهم نوشت تشکری از عمق جان به وسعت بیکرانگی غزال جان شاید باور داری خودت و قطعا میدانی چه کردی با ترجمه این دو جلد کتاب من تا ابدیت نام تو را به عنوان بهترین مترجم از بهترین کتابهایی که خواندم به یاد خواهم داشت. وقتی که در مقدمه نوشته بودی اگر کتابهای اکهارت تله که تا آن زمان برای من جادویی بود معنوی، مانند قطرهای است که این دو نسخه کتابهای ماهاراج مانند دریایست در برابر انها.. شاید با نگاه خرده گیرندهای ترقیب شدم اما من به عظمت کتابهای اکهارت پی برده بودم و باورش برایم کمی سخت بود که چگونه اخر اکهارت باشد قطره ای! وای وایییی امان از زمانی که پی بردم به گفته ات!! چه زیبا و ساده اشاره گرده بودی! غزال عزیز باید بگویم نمیدانم بار چند است که هر دو جلد را میخوانم اما بدان کسی هست که برای ابدیت از تو سپاس گذار باشد برای ترجمه و در دسترس قرار دادن این کتاب ها! میدانی کلمه کتابی اسمانی کتابی جادویی کتابی از عشق بسیار کمند برای وصف این کتاب!
عرض سلام و ادب و احترام دارم خدمت غزل رمضانی از ترجمه خوب ایشون و معرفی کتاب.... بر گرفته از سخنان دکتر انوشه که تلاقی پیدا میکند با...... این داستان را بارها و بارها در مثنوی بخوانید چون بسیار نکته در رابطه با مباحث فرهنگی ما درش وجود دارد
مولانا اشاره میکنه به چینیها و رومیها که در بحث هنر بین اینها رقابتی صورت گرفته بود
چینیان گفتند ما نقاش تر رومیان گفتند
رومیان گفتند ما را کر و فر
اهل چین و روم در بحث امدند
رومیان در علم واقف تر بودند
مولانا معتقد که رومیها همان فضای معرفتی را داشتند یعنی ان مقدار از علمی را که در اختیار داشتند میفهمیدند
این همان 4بیت ابن یمین ِ
ابن یمین میگه:
آن کس که بداند و بداند که بداند این بداند دوم یک فهم معرفتی از بداند اوله یعنی
ان کس که بداند و بفهمد که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
ان کس که بداند و نداند که بداند مثل همین فارالتحصیلهای دانشگاههای ما
ان کس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نما که بیش از این خفته نماند
انکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
انکس که نداند و نداند که نداند و نخواهد که بداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند
ما دو جور جهل داریم
یک جهل ساده و بسیط که فرد میدونه که نمیدونه
و یک جهل مرکب که فرد نمیدونه که نمیدونه
این فکر میکنه که همه چیز رو میدونه
مولانا اشاره میکنه چینیان گفتند ما نقاش تر رومیان گفتند مارا کر و فر
اهل چین و روم در بحث امدند رومیان در علم واقف تر بودند
گفت سلطان امتحان خواهم در این تا کنم در دعوی ان به را گزین
پادشاه گفت امتحانتون میکنم
چینیان گفتند یک خانه به ما خاص بسپارید و یک ان شما
بود دو خانه مقابل در به در
این یکی چینی ستد رومی دگر پادشاه یک سالن در اختیارشون گذاشت یک دیوارش را داد به چینیها و یکیش را داد به رومی ها
چینیان از شه صد رنگ خواستند پس خزانه باز کرد ان ارجمند
شروع کردند نقاشی کردن
رومیان گفتند نه نقش و رنگ در خور اید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و سیقل میزدند همچو گردون سافی و ساده شدند شروع کردند آینه کاری سیقل کاری
اینا شروع کردند نقاشی
یک دیوار در اختیار چینیها و یک دیوار در اختیار رومیها و یک پرده هم در وسطش
چینیان چون از عمل فارق شدند از پی شادی دهلها میزدند چون که شه امد در ان چینی سرا میربود ان عقل را و فهم را بعد از ان امد به سوی رومیان پرده را بالا کشیدند از میان نقش ان تصویر و ان کردارها زد بر ان سافی شده دیوارها هر چه انجا بود اینجا به نمود دیده را دیده خامی میربود عاشقان عارفان ان رومیان اندای پسر نی ز تکرار کتاب و نی هنر لیک سیقل کردند ان سینهها پاک از آز و هرس و بخل و کینه ها
نقش و قشر علم را بگذاشتند رایت علم الیقین افراشتند
خرده کاریهای علم هندسه یا نجوم و علم طب و فلسفه که تعلق با همین دنیا ستش ره به هفتم اسمان بر نیستش این همه از علم بنای آخور است کَه عماد ِبود ِ گاو و اشتر است بحر استقبای حیوان چند روز نام ان کردند این گیجان رموز
علم راه حق و علم منزلش صاحب دل داند انرا باطلش
علم رسمی سر به سر قیل است و قال نه از ان کیفیتی حاصل نهال طبع را افسردگی بخشد مدام مولوی باور ندارد این کلام
علم نبود غیر علم عاشقی ما بقی تلبیس ابلیس شقی هر که نبود مبطلای ماه روی اسم او از لوح انسانی بشوی
مولانا اشاره میکنه به چینیها و رومیها که در بحث هنر بین اینها رقابتی صورت گرفته بود
چینیان گفتند ما نقاش تر رومیان گفتند
رومیان گفتند ما را کر و فر
اهل چین و روم در بحث امدند
رومیان در علم واقف تر بودند
مولانا معتقد که رومیها همان فضای معرفتی را داشتند یعنی ان مقدار از علمی را که در اختیار داشتند میفهمیدند
این همان 4بیت ابن یمین ِ
ابن یمین میگه:
آن کس که بداند و بداند که بداند این بداند دوم یک فهم معرفتی از بداند اوله یعنی
ان کس که بداند و بفهمد که بداند
اسب شرف از گنبد گردون بجهاند
ان کس که بداند و نداند که بداند مثل همین فارالتحصیلهای دانشگاههای ما
ان کس که بداند و نداند که بداند
بیدارش نما که بیش از این خفته نماند
انکس که نداند و بداند که نداند
لنگان خرک خویش به مقصد برساند
انکس که نداند و نداند که نداند و نخواهد که بداند در جهل مرکب ابد الدهر بماند
ما دو جور جهل داریم
یک جهل ساده و بسیط که فرد میدونه که نمیدونه
و یک جهل مرکب که فرد نمیدونه که نمیدونه
این فکر میکنه که همه چیز رو میدونه
مولانا اشاره میکنه چینیان گفتند ما نقاش تر رومیان گفتند مارا کر و فر
اهل چین و روم در بحث امدند رومیان در علم واقف تر بودند
گفت سلطان امتحان خواهم در این تا کنم در دعوی ان به را گزین
پادشاه گفت امتحانتون میکنم
چینیان گفتند یک خانه به ما خاص بسپارید و یک ان شما
بود دو خانه مقابل در به در
این یکی چینی ستد رومی دگر پادشاه یک سالن در اختیارشون گذاشت یک دیوارش را داد به چینیها و یکیش را داد به رومی ها
چینیان از شه صد رنگ خواستند پس خزانه باز کرد ان ارجمند
شروع کردند نقاشی کردن
رومیان گفتند نه نقش و رنگ در خور اید کار را جز دفع زنگ
در فرو بستند و سیقل میزدند همچو گردون سافی و ساده شدند شروع کردند آینه کاری سیقل کاری
اینا شروع کردند نقاشی
یک دیوار در اختیار چینیها و یک دیوار در اختیار رومیها و یک پرده هم در وسطش
چینیان چون از عمل فارق شدند از پی شادی دهلها میزدند چون که شه امد در ان چینی سرا میربود ان عقل را و فهم را بعد از ان امد به سوی رومیان پرده را بالا کشیدند از میان نقش ان تصویر و ان کردارها زد بر ان سافی شده دیوارها هر چه انجا بود اینجا به نمود دیده را دیده خامی میربود عاشقان عارفان ان رومیان اندای پسر نی ز تکرار کتاب و نی هنر لیک سیقل کردند ان سینهها پاک از آز و هرس و بخل و کینه ها
نقش و قشر علم را بگذاشتند رایت علم الیقین افراشتند
خرده کاریهای علم هندسه یا نجوم و علم طب و فلسفه که تعلق با همین دنیا ستش ره به هفتم اسمان بر نیستش این همه از علم بنای آخور است کَه عماد ِبود ِ گاو و اشتر است بحر استقبای حیوان چند روز نام ان کردند این گیجان رموز
علم راه حق و علم منزلش صاحب دل داند انرا باطلش
علم رسمی سر به سر قیل است و قال نه از ان کیفیتی حاصل نهال طبع را افسردگی بخشد مدام مولوی باور ندارد این کلام
علم نبود غیر علم عاشقی ما بقی تلبیس ابلیس شقی هر که نبود مبطلای ماه روی اسم او از لوح انسانی بشوی
با سلام خدمت خانم رمضانی عزیز مترجمی با شعور و سواد ماورایی که بدون شک فراتر از زمین وزمینیان است، یادمه یکروز داشتم یکی از ویدیوهای آقای اکهارت تله رو ازیوتیوب مشاهده میکردم که ایشون این کتاب رو معرفی کردن و اصرار داشتن برخوندن این کتاب، و من باخودم گفتمای کاش در ایران ترجمه میشد، که در کمال ناباوری بدستم رسید این کتاب با ترجمه عالی شما، بسیار سپاسگزارم از شما و ممنون از اپلیکیشن کتابراه
همه چیز اوهامی بیش نیست و ما در رؤیا زندگی میکنیم):
این کتاب فوق العاده بینظیر که با فهم و ادراک عمیق آن و پیروی از راهنماییها استاد ماهاراج میشه پاسخ خیلی از سوالهایی عرفانی بی جواب را جویا شد.
با تشکر از کتابراه و سپاس فراوان از مترجم این کتاب ارزشمند خانم رمضانی عزیز
موفق باشید و امیدوارم کتابهای بیشتری از این استاد بزرگوار چاپ و ترجمه بشه
این کتاب فوق العاده بینظیر که با فهم و ادراک عمیق آن و پیروی از راهنماییها استاد ماهاراج میشه پاسخ خیلی از سوالهایی عرفانی بی جواب را جویا شد.
با تشکر از کتابراه و سپاس فراوان از مترجم این کتاب ارزشمند خانم رمضانی عزیز
موفق باشید و امیدوارم کتابهای بیشتری از این استاد بزرگوار چاپ و ترجمه بشه
سلام واقعا این کتاب ارزش خوندن داره واقعا کلماتی که توان بیان حقیقت رو نداشتن به شکل بسیار باورنکردنی مطرح شده بزرگترین جنایتی بشر در طول تاریخ بوجود اورد خود فراموشی بوده، شخصی که طالب حقیقت باشه میتونه با خوندن این کتاب وارد جهانی جدید بشه.. تشکر از زحمات مترجم که همچین گنج نایابی رو ترجمه کرد 🌼