نقد، بررسی و نظرات کتاب فانوس خیال - فریده ونده ور
مرتبسازی: پیشفرض
مرضیه زارعی
۱۴۰۳/۱۱/۰۲
00
به نظرم کتابو خوندم چیزی جز عشق و استقامت ندیدم ولی نکته مهمی که دوستان اشاره نکردن اینه که از فرصتهای زندگی باید استفاده کرد که انتخاب درستی بگیره تا هم خودش و هم اطرافیان و عزیزان ضربه نخورن شاید میخواست پافشاری رو حرفش کنه که بقیه بهشون ثابت بشه اشتباه کردن ولی به نظرم با منطق و صحبت و آرامش و صبر با خانواده محمود شاید به مرور زمان بهتر میشد و اینکه مجرد میموند بهتر بود تا اینهمه زجر کشیدن و اینکه زندگی بی رحمه و کاری به قلب ما نداره وقتی فرصت داشت باید با محمود میرفت حتی با بچه 3 سالهای که وقتی هم بزرگ شد اصلا به مادرش اهمیت نداد و خیلی زندگی بی ارزش هست و میشه ادم بهترم زندگی کنه تا خود ازاری خانواده و عشقش زندگیو تباه کنه و بعد تنها زندگی کردن اخرش به نظرم اگر با سیروس ازدواج نمیکرد تنها زندگی میکرد بهتر بود تا اینجوری اخر هم قضاوت مردم شد و اینکه زندگی منتظر ما نمیمونه باید درست و عاقلانه تصمیم بگیره سرنوشتشو خراب نکنه با لج و لجبازی استقامت احمقانه. 🌹🙏
نویسنده فقط یک طرح کلی از رمان توی ذهنشون داشتند و همینطور پشت سر هم اتفاقات رو ردیف کردند. نه شاخ و برگ و آب و تابی به قصه دادند، نه چیز دیگری. فقط کلمات شاعرانه و استعاری در متن به کار بردند، عمین. علت زیاد بودن صفحات کتاب هم به خاطر اشعار ایشون هست که البته بی ایراد هم نیستند. شخصیت دختر رمان متاسفانه کارهای دور از عقل و عجیبی میکرد. این که از روی لجبازی و انتقام با کس دیگری ازدواج کرد، در حالی که عاشق محمود بود. همسرش به اون گفته بود تقاضای طلاق کن، اون زن قبول نمیکرد، بعد از مدتی که دیگه فکر جدایی به سرش زد، مشخص نیست چه اتفاقی افتاد که شوهر اون رو طلاق نمی داد! در داستان گفته شده که دختر، پدر و چند برادر هم داره ولی بعد از مرگ مادرش اون ها هم انگار مرده بودند و دیگه وجود نداشتند. هیچ نقشی به جز غیرتی شدن در ابتدای داستان براشون در نظر گرفته نشده بود. پس وقتی شوهر اون زن، اینقدر کتکش میزد اون آدمهای متعصب کجا رفتند؟ نمیشه که شخصیتها یکباره غیب بشند
داستانی کلیشه ایی از عشق
متاسفم که هیچ نگاه تازه ایی به زن در افکار حتی زنان این جامعه نمیبینم، دختری روشنفکر که با بزرگان فرهنگ و ادب جامعه دمخور است، برای تنبیه خود و معشوقش تن به ازدواجی بی معنا میدهد، بعد از مدتی گدایی عشق و محبت از همسرش دارد، در حالی که از ابتدا شخصیت او را میشناسد
اخه تا کی زنان جامعه ما را چنین احمق و ناتوان به تصویر میکشید، چرا زنی مثل ستاره نباید بعد از ناکامی در عشق اول، با سرافرازی به زندگی خود ادامه دهد و با موفقیت خویش در زندگی اجتماعی با ارامش زندگی کند و دوباره عاشق شود
اگر نویسنده چنین حماقتهایی برای یک زن روشنفکر ایرانی رقم میزند با زنهای عادی جامعه چه خواهد کرد
بیاییم افکارمان را شستشو دهیم و جایگاه زن را اینقدر حقیر و پست نمایش ندهیم
متاسفم که هیچ نگاه تازه ایی به زن در افکار حتی زنان این جامعه نمیبینم، دختری روشنفکر که با بزرگان فرهنگ و ادب جامعه دمخور است، برای تنبیه خود و معشوقش تن به ازدواجی بی معنا میدهد، بعد از مدتی گدایی عشق و محبت از همسرش دارد، در حالی که از ابتدا شخصیت او را میشناسد
اخه تا کی زنان جامعه ما را چنین احمق و ناتوان به تصویر میکشید، چرا زنی مثل ستاره نباید بعد از ناکامی در عشق اول، با سرافرازی به زندگی خود ادامه دهد و با موفقیت خویش در زندگی اجتماعی با ارامش زندگی کند و دوباره عاشق شود
اگر نویسنده چنین حماقتهایی برای یک زن روشنفکر ایرانی رقم میزند با زنهای عادی جامعه چه خواهد کرد
بیاییم افکارمان را شستشو دهیم و جایگاه زن را اینقدر حقیر و پست نمایش ندهیم
هیچ عاشق واقعیای از عشق خودش به راحتی نمیگذره. نقش اول داستان خیلی زود خودشو باخته. این هم منطقی نیست که به خاطر عشقش، خودشو توی منجلاب بدبختی بندازه و تن به ازدواج با فردی که دوستش نداره بده. مخصوصا کسی که به شعر و ادب اهمیت زیادی میده. این افراد از روحیه لطیف تری برخوردارند. با عقل سلیم همچنین چیزی امکان نداره.
این همه صبر و شکیبایی و تلاشی هم برای نگه داشتن اساس و پایه خونوادهای که از بین رفته واقعا خیلی تخیلی و ابر قهرمانانه بود
این همه صبر و شکیبایی و تلاشی هم برای نگه داشتن اساس و پایه خونوادهای که از بین رفته واقعا خیلی تخیلی و ابر قهرمانانه بود
داستان رو خوندم بشدت ناراحت کننده است بنظرم ستاره داستان واقعا خودش رو گم کرده بود و حاضر نبود زندگی کنه یه جایی هم که به خودش اومد که دیگه دیر شده بود. واقعا متأسف شدم برا همچین شخصیتی که هیچ اختیاری از خود نداره و فقط افسردگی رو انتخاب کرده شاید منم جای اون بودم نا امید میشدم ولی محمودی که اختیاری از خودش نداره به نظرم اینهمه خواستنش اشتباهه...
وای خدایه من چقد دردناک و چقد سوزناک قلبم به درد اومد. کاش یکم صبر میکرد که از انگلیس برگرده کاش اون روزی که گف جدا شو وکیل میگیریم و دخترت و میاریم گوش میداد چه سرگذشت تلخی و چه تحمل بالایی وای واقعا ناراحت شدم
ما زنان و دختران از خود گذشتگی خیلی میکنیم گاهی بخاطر اشک مادر و گاهی بخاطر آبرو و چه ساده اندیش هستیم ممنون💜💔
ما زنان و دختران از خود گذشتگی خیلی میکنیم گاهی بخاطر اشک مادر و گاهی بخاطر آبرو و چه ساده اندیش هستیم ممنون💜💔
موضوع داستان کلیشه ای، در خیلی موارد همراه با رویاپردازی، بطوریکه شخصیتهای داستان همواره در حال تکرار اشتباه هاشون بودن که این با واقعیت میتونه خیلی فاصله داشت.
از تمثیلها بی رویه و بیش از حد استفاده شد.
در مجموع ارزش خواندن نداشت.
امیدوارم کارهای قوی تری رو از این نویسنده عزیز شاهد باشیم.
از تمثیلها بی رویه و بیش از حد استفاده شد.
در مجموع ارزش خواندن نداشت.
امیدوارم کارهای قوی تری رو از این نویسنده عزیز شاهد باشیم.
موضوع داستان عاشقانهای بود که خیلی غم انگیز و با پایانی تلخ بود. جذابیتی نداشت. جملههای تمثیلی و تکراری خیلی زیادی داشت که خواننده را خسته میکرد. به نظرم میشد موضوع این داستان را با قلمی قوی تر نوشت. بهتر بود به جای جملات ادبی از لحن عامیانه استفاده میشد. به طور کلی خیلی راضی نبودم.