زندگینامه و دانلود بهترین کتاب‌های ژرژ باتای

۱۰ سپتامبر ۱۸۹۷ تا ۸ ژوئیه ۱۹۶۲ - فرانسوی

ژرژ باتای نویسنده، روان‌شناس و فیلسوف مطرح فرانسوی است که در پیدایش جامعه‌شناسی نوین در قرن بیستم نقشی اساسی داشت و پس از مرگش نیز تأثیری عمیق بر جریان‌های فکری پساساختارگرایی و پسامدرنیسم گذاشت. این نویسنده که به‌خاطر کتاب‌های «ساختار روان‌شناختی فاشیسم» و «ادبیات و شر» شهرت دارد، بر نویسنده‌های مطرح نسل بعد از خود مانند سوزان سانتاگ، رولان بارت، ژان بودریار و ژاک دریدا بسیار تأثیر گذاشت.

عکس ژرژ باتای

زندگینامه ژرژ باتای

ژرژ باتای (Georges Bataille) روز 10 سپتامبر 1897 در شهر بیلوم فرانسه و در خانواده‌ای از طبقه‌ی کارگر به دنیا آمد. در دوره‌ی نوجوانی به مذهب کاتولیک‌ها گرایش پیدا کرد و حتی زمانی تصمیم گرفت که کشیش شود، اما به‌خاطر نگرانی بابت تنهایی و فقر مادرش، از باورهای مذهبی دست کشید و وارد بازار کار شد. این نویسنده مدتی به‌عنوان یک کتابدار مشغول به کار بود، سپس چند مجله و نشریه‌ی فلسفی و ادبی را راه‌اندازی کرد و در آستانه‌ی 20 سالگی نیز وارد دانشگاهی در پاریس شد. او در فاصله‌ی زمانی بین دو جنگ جهانی، به‌عنوان یک مارکسیست - ماتریالیست پرشور، به منتقد جدی فاشیسم تبدیل شد و بعدها پس از آشنایی با آثار فریدریش نیچه، فیلسوف آلمانی، گرایش فکری خود را بیشتر بر اگزیستانسیالیسم متمرکز کرد.

ژرژ باتای در دهه‌های میانی عمر خود، عمیقاً تحت‌تأثیر تجربه‌های تلخ دوره‌ی کودکی‌اش قرار گرفت و دچار اندوه و یأسی عمیق شد. او که در نوجوانی پدر مبتلا به بیماری‌های سفلیس، فلج اندام، نابینایی و جنون ادواری را ترک گفته و رها کرده بود، در میان‌سالی دچار نوعی عذاب وجدان شد. این فیلسوف مشهور فرانسوی، هم‌دستی‌اش با مادر در ترک پدر را تصمیمی نابخشودنی در نظر گرفت و همین مسئله نیز بینش اخلاقی او را تیره‌وتار کرد؛ چنان که تا پایان عمر به‌خاطر این تجربه‌ی تلخ و اندوه‌بار، به سرزنش و ملامت خود می‌پرداخت.

سیر نویسندگی ژرژ باتای

ژرژ باتای اولین کتاب خود را با عنوان «داستان چشم» (Story of the Eye) در سال 1928 میلادی منتشر کرد. این رمان به‌خاطر درون‌مایه‌اش که در مورد جنسیت بود، مورد انتقاد کلیسا قرار گرفت. کتاب مهم بعدی او «تجربه‌ی درونی» (Inner Experience) نام داشت، اثری که در سال 1943 منتشر شد و اولین رساله‌ی فلسفی از سه‌گانه‌ی مشهور این نویسنده درباره‌ی فریدریش نیچه به‌حساب می‌آمد. او بلافاصله بعد از این اثر، دو کتاب «گناهکار» (Guilty) و «درباره‌ی نیچه» (On Nietzsche) را نوشت و به این ترتیب، در عرض سه سال، سه کتاب مهم فلسفی منتشر کرد.

مهم‌ترین اثر ژرژ باتای کتاب «ساختار روان‌شناختی فاشیسم» است که این نویسنده‌ی فرانسوی آن را در طی سال‌های 1927 تا 1939 میلادی، و در بازه‌ی پیش از شروع جنگ جهانی دوم نوشته است. این کتاب در زمان حیات نویسنده منتشر نشد و اولین‌بار در سال 1985 میلادی به چاپ رسید و بلافاصله موجی از تحسین را نسبت به ژرژ باتای برانگیخت. این فیلسوف مطرح حوزه‌ی جامعه‌شناسی سیاسی، در دهه‌های 40 و 50 میلادی، آثاری مانند «اقتصاد عام» و «ادبیات و شر» را نوشت که دربردارنده‌ی اندیشه‌های سیاسی و فلسفی او هستند.

ژرژ باتای سرانجام در روز 8 ژوئیه 1962، در سن 65 سالگی در پاریس درگذشت.

بهترین کتاب‌های ژرژ باتای

ژرژ باتای یکی از مهم‌ترین روشنفکران فرانسوی در قرن بیستم محسوب می‌شود و آثارش تأثیری عمیق بر مطالعات آکادمیک فرهنگی، اجتماعی، فلسفی و ادبی در نیمه‌ی دوم قرن بیستم گذاشته است. افزون بر این، او بر نسلی از فیلسوفان مهم اروپایی نیز که نظریه‌های روان‌کاوانه، پسامدرنیستی و پساساختارگرایانه را تحلیل می‌کردند، اثرگذار بود.

کتاب ساختار روان‌شناختی فاشیسم (Visions Of Excess: Selected Writings)، مشهورترین اثر ژرژ باتای به‌حساب می‌آید که حاصل 13 سال کوشش فکری او در میانه‌ی دو جنگ جهانی است. این نویسنده در این اثر فلسفی، تحلیلی عمیق از مناسبات، ساختارها و ایدئولوژی فاشیسم ارائه می‌کند و به توضیح شاخصه‌ها و ویژگی‌های دولت فاشیستی و شرایط بنیادین فاشیسم می‌پردازد.

کتاب ادبیات و شر (Literature and Evil)، حاصل یک‌عمر کوشش فکری ژرژ باتای در آشکارکردن معنای ادبیات است. نویسنده در هر فصل این کتاب به بررسی آثار و اندیشه‌های یک نویسنده یا شاعر بزرک قرن بیستم می‌پردازد.

کتاب اقتصاد عام (The Accursed Share: An Essay On General Economy)، دیگر اثر مهم ژرژ باتای به‌حساب می‌آید که دربردارنده‌ی دیدگاه‌ها و نظریه‌های اقتصادی او درباره‌ی مفاهیم و موضوعاتی مانند شیوه‌ی تولید، توزیع، مالکیت، ارزش‌افزوده، بازار و سود است. او که در همه‌ی عمر دلبسته‌ی اندیشه‌های کارل مارکس بود، در این کتاب نیز رویکردی مارکسیستی نسبت به مقوله‌های اقتصادی دارد.

سبک نگارش و دیدگاه‌های ژرژ باتای

در دهه‌ی چهارم زندگی، یأس و اندوهی عمیق، ژرژ باتای را گرفتار ساخت و به اندیشه‌ی او شکل داد؛ چنان که در اغلب آثار این نویسنده، تمرکز و تأکیدی آشکار بر مفاهیمی مانند مرگ، خشونت، فداکاری، عشق، حقارت نفس، زیاده‌روی، جنسیت و وحشت یافت می‌شود. او که خود را به‌خاطر سرنوشت تلخ پدرش مقصر می‌دانست، در دهه‌های بعدی زندگی اندیشیدن درباره‌ی این مسئله را به‌عنوان امکانی فلسفی به‌منظور تسلای خاطر در پیش گرفت. این نویسنده که گستره‌ی علاقه‌اش، نظریه‌ی ادبی، زیبایی‌شناسی، فلسفه، سیاست و روان‌شناسی را دربرمی‌گیرد، در آثار خود درون‌مایه‌ی مرگ، انهدام سوژه و تقابل با کل را برجسته و قرائتی سکولار از دین را تبیین کرد.

مهم‌ترین وجه اندیشه‌ی ژرژ باتای، تمرکز او بر مقابله با اندیشه‌های فاشیستی بود؛ ایدئولوژی ترسناکی که در دهه‌های 30 و 40 میلادی بر آلمان و بعضی کشورهای اروپا سایه افکند و جنگی ویرانگر به راه انداخت. ژرژ باتای که خطر فاشیسم را جدی می‌دید، تلاش کرد در آثاری که در این دوره نوشت، نظریه‌های حامی فاشیسم را به بوته‌ی نقد بگذارد. او معتقد بود که جامعه، و نه فرد، واحد اصلی تحلیل اجتماعی است و عامل‌های اجتماعی مانند زبان، فرهنگ و قوانین بر هویت فردی اثر می‌گذارند.

زبانی که ژرژ باتای در آثار خود به کار می‌برد، شاعرانه و همراه با تصویرسازی‌های درخشان بود.

ژرژ باتای از نگاه دیگران

  • ژرژ باتای فیلسوفی است که همیشه در همه‌ی آثارش، از ژرف‌نگری و شجاعتی ویژه برخوردار است. (ژان بودریار)

  • ژرژ باتای یکی از بزرگ‌ترین نویسندگان و فیلسوفان قرن بیستم است که با تحلیل‌های عمیق خود درباره‌ی مسائل اجتماعی و سیاسی، رازهایی پیچیده در باب جامعه را روشن می‌کند. (سوزان سانتاگ)

حقایق جالب درباره ژرژ باتای

  • ژرژ باتای در دوره‌ی نوجوانی، به مدت 9 سال به‌عنوان یک کاتولیک معتقد زندگی کرد و حتی یک سال در مدرسه‌ی مذهبی کاتولیک‌ها درس خواند، اما بعدها به روشنفکری لائیک تبدیل شد.

  • ژرژ باتای در دوره‌ی جوانی، مقاله‌های خود را اغلب با نام مستعار در روزنامه‌ها منتشر می‌کرد.

  • ژان پل سارتر رابطه‌ی خوبی با ژرژ باتای نداشت و در محافل ادبی و فرهنگی، از او با الفاظ تحقیرآمیز یاد می‌کرد.

جملات برگزیده ژرژ باتای

  • پیوندهای ناگسستنی فاشیسم با طبقات فقیر، صورت‌بندی آن را عمیقاً از جامعه‌ی سلطنتی کلاسیک که مشخصه‌اش فقدان قاطع هرگونه تماس با طبقات پائین است، متمایز می‌کند. اما اتحاد فاشیستی، برعکس اتحاد رسمی سلطنتی که اشکال مختلف آن سلطه‌شان را از فاصله‌ی دور از بالا بر جامعه اِعمال می‌کنند، صرفاً متحد ساختن قدرت‌های دارای خاستگاه‌ها و طبقات متفاوت نیست: این اتحاد همچنین یکی‌سازی و اتحاد تحقق‌یافته‌ی عناصر دگرسان با عناصر همسان، و حاکمیت در دقیق‌ترین معنای آن با دولت است. (کتاب ساختار روان‌شناختی فاشیسم)

  • اگر این حس شرم در ما نبود انسان نمی‌شدیم. اما همیشه هم در برابر این ممنوعیت سر فرو نمی‌آوریم، یعنی اگر گاه‌گاهی جسارت مقابله با این ممنوعیت‌ها را از خودمان نشان ندهیم، دیگر هیچ راه خروجی برای خود باقی نگذاشته‌ایم. به بیان دیگر، اینکه در طول زندگی‌مان هیچ دروغی نگفته باشیم، یا حتی یک بار جسارت رفتاری ناعادلانه را تجربه نکرده باشیم، خود یک اتفاق غیرانسانی است. مگر این ما نیستیم که از یک سو قوانین جهانی ضدخشونت وضع می‌کنیم و از سویی جنگ‌های عظیم به راه می‌اندازیم؟ مگر این جنگ‌ها، درست مثل قوانین ضدخشونت، جهانی نیستند؟ (کتاب ادبیات و شر)

  • هر قضاوتِ عام از فعالیت اجتماعی به این اصل اشاره می‌کند که هر تلاشِ فردی برای موجه‌بودن، باید به ضرورت‌های بنیادینِ تولید و بقا تقلیل‌پذیر باشد. لذت، چه هنر یا عیاشی مجاز باشد و چه بازی، قطعاً در بازنمایی‌های فکری جاری، به پذیرشی از روی بی‌میلی، یعنی به تغییر مسیری که نقشی فرعی دارد تقلیل می‌یابد. ملموس‌ترین سهمِ زندگی در مقامِ شرطِ فعالیتِ مولدِ اجتماعی و گاه حتی در مقامِ شرطی تأسف‌برانگیز ارائه می‌شود. (کتاب اقتصاد عام)

1