معرفی و دانلود بهترین کتابهای لطف الله ترقی
لطف الله ترقی روزنامهنگار، نویسنده و ادیب معاصر ایرانی بود. کتاب «جیران و اسرار حرمسرای ناصرالدین شاه» در کنار «شبهای بغداد» از محبوبترین آثار این نویسنده به شمار میآیند.
زندگینامه لطف الله ترقی
لطف الله ترقی (Lotfollah Taraghi) بیشتر ایام زندگی خود را در شهر تهران سپری کرد. او وکیلی خبره بود و در آن دوره، از ملاکین ثروتمند شهر تهران به حساب میآمد. ترقی همسر و فرزندی اهل ادب داشت. دختر او، گلی ترقی، از برجستهترین نویسندگان زن معاصر ایران است. او در مصاحبهای، پدرش را مردی «اهل دیسیپلین و عجیب و غریب» توصیف کرده بود.
لطف الله ترقی از دههی سی تا اوایل دههی چهل شمسی، صاحب مجلهی «ترقی» بود و داستانها و نوشتههایش را نیز در همین مجله به انتشار میرساند. سرمقالههای «ترقی» که در آن زمان از شهرت بالایی برخوردار بودند، همواره توسط خود او نوشته میشدند. ترقی به نگارش داستان و رمان تاریخی علاقهی بسیاری داشت.
لطف الله ترقی در سال 1352 چشم از جهان فرو بست.
بهترین کتابهای لطف الله ترقی
کتاب شبهای بغداد (دلدادگی هارون به دختر آذرین، سردار ایرانی): لطف الله ترقی در رمان تاریخی و عاشقانهی شبهای بغداد، حکایت دلدادگی هارونالرشید، خلیفهی عباسی، به دختر آذرین، سردار ایرانی، را حکایت میکند.
کتاب جیران و اسرار حرمسرای ناصرالدین شاه: رمان تاریخی جیران و اسرار حرمسرای ناصرالدین شاه به دو بخش مجزا تقسیم میشود. در بخش اول این رمان عاشقانه، لطف الله ترقی داستان دلدادگی ناصرالدین شاه به جیران را روایت میکند. در بخش دوم نیز حسین لعل، دیگر نویسندهی این کتاب، بخشی از بیبندوباریهای ناصرالدین شاه را به تصویر میکشد.
علاقهمندان به مطالعهی بهترین کتابهای لطف الله ترقی میتوانند برخی از آثار این نویسنده (از قبیل کتاب الکترونیک شبهای بغداد) را در کتابراه تهیه کنند.
جملات برگزیده لطف الله ترقی
- ناصرالدین میرزا نیز به خوبی به قضایا وارد شد و با آنکه پدرش آرزو داشت همسر شایستهای برایش بگیرد و عروسی مجللی برای فرزند جانشینش راه بیندازد، اما ناصرالدین میرزا زیر بار نمیرفت، چون محارم به او تلقین کرده بودند که ازدواج برایش مناسبتی ندارد. با این حال دانسته یا ندانسته گرفتار عشق دختری تبریزی به نام گلین خانم شد، این اولین عشق رسمی ناصرالدین شاه به شمار میآمد. (جیران و اسرار حرمسرای ناصرالدین شاه)
- سکوت عمیق و زیبایی بر روی امواج خروشان دجله سایه افکنده و تاریکی مسرتآوری به آن ضمیمه شده و منظره دلپذیری را ایجاد نموده بود که ناگهان صدای یک آواز این سکوت را درهم ریخت. این آواز از یک حنجره پرهیجانی بیرون میآمد و از یک روح حساس حکایت میکرد؛ به طوری که هارون و جعفر را به خود متوجه نمود. هر دو خوب گوش دادند. صدا از میان امواج دجله به گوش میرسید و در میان آن سکوت و تاریکی عمیق، تأثیر مخصوصی داشت. یک مرتبه شعری خواند و خاموش شد ولی برای دو دقیقه دیگر باز از سر گرفت. (شبهای بغداد)