نقد، بررسی و نظرات کتاب صوتی ما، پس از حادثه - ریچل زیمرمن
4.6
10 رای
مرتبسازی: پیشفرض
روایت واقعی که در زندگی عادی حتما نمونه ای از این داستان را دیده ایم. مقوله خودکشی که کمتر به آن پرداخته میشود و پس از حادثه همه بدنبال مقصر هستند را به زیبایی تشریح کرده. قضاوتهایی که با بی رحمی در مورد خانواده فردی که خود خواسته به زندگی پایان می دهد، همه و همه را. به زیبایی شرح داده، شاید برای کسانی که از اطرافیانشان این تجربه را داشتند داستان جاذبه و کشش بیشتری داشته باشد. آدم هایی که از بیرون دلیلی برای پایان دادن به زندگی ندارند و اینکار را میکنند بیش از پیش اطرافیان را دچار سردرگمی پس از مرگشان میکنند توصیفی زیبا در این زمینه است. صدای خواننده گرم و دلنشین و متناسب با سن خانم نویسنده است
با سلام. کتاب صوتی پس از حادثه. با ماجرایی واقعی در مورد خانمی. که با خودکشی شوهرش و مادر دوفرزند دختر بودن چالشهایی وشروع میکنه که کاملا گویای بحران زندگی افرادی که سوگ بخصوص سوگ همسر و تجربه میکنند. کتاب ترجمه وگویش عالی وروان داره. داستان جذاب و بسیار خوب شرح حال یک مادر و همسر و توضیح داده. به افرادیکه در مسائل ومشکلات زندگی غرق شدند یا فکر خودکشی دارند. حتما توصیه میکنم. شایدمتوجه بشن بعدمرگ. خیلی از افراد خانواده سرنوشت دیگری ممکنه پیدا کنند.. بخصوص مادرهایی که همسر از دست دادند با شنیدن این کتاب متوجه اثرات سوگ ومقابله با این اتفاق میشن. در کل کتاب ارزش خرید و صرف وقت برای مطالعه داره.
به عنوان کسی که در گذشته خیلی جدی به خودکشی فکر کردم و برای انجامش برنامه ریزی داشتم، باید بگم این کتاب به روشنی پاسخ سوال هایم را در مورد خانواده پس از مرگ یکی از اعضا را داد. حقیقت اینه که ما اونقدر که فکر می کنیم حتی به مرکز دنیا نزدیک هم نیستیم. چه برسه به اینکه مرکز و نقطه ثقل جهان باشیم حتی برای همسر و بچه ها. امروز سالها از وقتی که افکار خودکشی داشتم گذشته. اما با شنیدن این کتاب فهمیدم حتی به وقت برنامه ریزی برای خودکشی هم به خودم سخت گرفتم. چقدر احمقانه.
نویسنده بیش از حد از نظر من ضعیف بود و خیلی بدنبال روانکاو برای یه مسئله بود که به مرور زمان کم اهمیت میشد کتاب فرزندان سانچز یا امثال اینها میشه بار غم تو یه زندگی درک کرد و گرنه خیلی از زن ها تونستن بدون همسر زندگی خود را روبه راه کنن مثل خیلی از مردان که در طول تاریخ در جنگ از بین رفتن حس میکنم نویسنده خیلی حال شخص اصلی را زار نشون میده درصورتی که میتونست شرایطش خیلی بدتر از اینها باشه

می بایست آقای (ست) که خودش استاد دانشگاه و تحصیلکرده بود و از سابقه دو قطبی بودن خانوادهاش هم خبر داشت از کمال گرایی و از لذت همیشه برنده بودن مطلع بود از دکترهای حوزه روانشناسی کمک میگرفت، احتمالا با هوشیاری بسیار دکتر رو هم فریب داده چون در جایی از کتاب میگه پرسشنامه رو امضا کرد که هرگز دست به خودکشی نمیزنه ولیای دل غافل
که فجیع تر عمل کرد، ست ظاهرا ادم مفیدی بود استاد دانشگاهام آی تی، تدریس و رباتیک و در جهت پیشرفت علم و تکنولوژی کار میکرد.
ولی به شخصه نظرم اینه ادمهایی که برای خانواده، اطرافیان و جامعه مفید نیستند و حتی به شکلی مضر هستند آزار میرسونند مثلا کلامی، سایبری، رفتاری، یا در معاملات با نا عدالتی حق مردم رو ضایع میکنند و حق مردم رو میخورند اونها باید خودکشی کنند